با تفسیر و ترجمه چکونه برخورد کنیم؟
قرآن عربی است.خداوند متعال فرموده است: «إنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» (یوسف/2) «ما نازل کردیم آن را قرآن عربی.» و همچنین در جایی دیگر آورده است: «إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ»(زخرف/3) «ما آن را قرار دادیم قرآن عربی.»
انگار حقیقتی وجود داشته که خداوند در مورد آن حقیقت به دو مطلب اشاره میفرمایند:
1- ما آنرا فروفرستادیم، پایین آوردیم و در دسترس قرار دادیم.
2- ما آنرا به صورت «قرآن عربی» قرار دادیم و در دسترس قرار دادیم.
یکی از معانی قرآن، «خوانده شدنی» است. چیزی که بتوان آنرا خواند. از ریشه «قرأ» آمده است. ممکن است قرآن غیر از این معنا معانی دیگری هم داشته باشد، ولی ما میدانیم که قرآن بر پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) قرائت شده است و ایشان هم فرمودهاند ما قرآن را بخوانیم و خود قرآن هم فرموده است قرآن را بخوانید: «فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن» (مزمل/20)
قرآن یک حقیقت است و آن حقیقت نازل گشته و پایین آمده به صورت یک خوانده شدنی عربی و آن را خداوند به صورت یک خوانده شدنی عربی قرار داده: «انا جعلناه قرآنا عربیا»
آنچه به عنوان قرآن امر شده است که بخوانیم، همین قرآن عربی ست هرچند آنرا نفهمیم! هیچ الزامی نیست که به خواندن ترجمه قرآن، ثوابی بدهند. افرادی که متن قرآن را رها کردهاند و از روی ترجمهاش میخوانند، هرچند کار اشتباهی نکرده باشند ولی بدانند که این آن قرائت سفارش شده قرآن نیست. ترجمه و تفسیر، قرآن نیستند. ابتداییترین دستور؛ خواندن قرآن است. در بحث انس با قرآن، موضوع و محور، همین قرآن عربیست. حال هرچه ما را در ارتباط ما با قرآن را بیشتر کمک میکند، باید تدارک دهیم.
ترجمه ای برای من مفید است که مرا به قرآن نزدیک کند. گاهی ممکن است که در تحقیقات قرآنی از مسیر قرآن دور شویم و سرگرم چیزهایی شویم که ارتباطی با قرآن ندارد. همه کارهایی که در ارتباط با قرآن انجام میدهیم باید در جهت قرآن باشد.
این حقیقتی که خداوند به صورت یک خوانده شدنی عربی برای ما فرو فرستادهاند، از نوع «به لسانٍ عَرَبِيٍّ مُّبِين» (شعراء/195) است. این قرآن با زبان عربی ساده، واضح و روشن است و ارتباط و فهم آن خیلی راحت است.
«و لقد یسّرنا القرآن للذِکّر فَهَل مِن مُدَّکِر»(قمر/17) ما قرآن را خیلی ساده کردیم («لام» و «قد» برای تاکید است) تمام این ساده کردنها برای ذکر است. نه برای استخراج احکام، نه برای فهم. «فهل من مدکر» کسی نیست که از آن ذکر بگیرد؟ میدانید که حیات قلب به ذکر است. تمأنینه به ذکر است. «الا به ذکر الله تطمئن القلوب» (رعد/28)
«فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن» (مزمل/20) قرآن را بخوانید. تفسیر قرآن، استخراج احکام از قرآن ، تحقیق و تفحص در داستانهای قرآنی و ... از ما خواسته نشده است و کار ما نیست. خداوند این کتاب را برای تو آورده است تا بخوانی و رشد کنی. دنبال چیزهای دیگر نباش که علم آنها را به تو نیاموخته است و در برابر آنها تکلیفی هم ازتو نخواسته است. اگرهم وارد آن شوی، از پس آن بر نخواهی آمد. مانند غذایی که مادر و پدر و کشاورز و ... زحمتها کشیدهاند تا کودک از آن بخورد و رشد کند. حال تلاش کودک برای آموختن مناسبات پزشکی و ریز خواص ترکیبات آن بی فایده است.
تمثیل علم به خوردن بی علت نیست. خوردن در خواب به معنای علم اندوزی است، امام حسین (علیه السلام) از انگشت پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله وسلّم) تغذیه میکردند، این همان علم است. در تفسیر آیه «فالینظرالانسان الی طعامه» (عبس/24) امام باقر (علیه السلام) فرمودند: یعنی بنگرد علمش را از چه کسی میگیرد. (کافی/ج 1/ص 49)
برای خواندن عربی آن را به آیات قرآن ببرید و بخوانید. «لن» را آموختیم و فعل منصوب را آموختیم و معنای فعل «نال» را دانستیم، آنگاه سراغ قرآن میرویم: «لن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّون» (آل عمران/92) هرگز به نیکی نمیرسید مگراینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید.
برای آموزش لغت عربی اگر وارد لغات شدید و از قرآن دور شدید بی فایده است. اما اگر مثلاً در قرآن خواندید: «قل هو الله احد» (توحید/1) و آموختید که برج ایفل یک عدد است و واحد است اما احد نیست چون میشود دومیاش را ساخت. در عربی موقعی که چیزی تک است و نمیشود تصور کرد که دومی دارد به آن میگویند: احد. میبینیم که چقدر آیه قشنگ شد.
«یکی بود یکی نبود» که ابتدای قصه کودکان میگویند، در اصل بوده است: «یک بود و یکی نبود».یعنی خدا تک است و دومی ندارد. ما اینها را برای این خواندیم که «قل هو الله احد» را بخوانیم و بیشتر بهره ببریم نه اینکه در بحث لغات و لغت شناسی غرق شویم که آن یک شغل و حرفه ای دیگر است.
آداب استماع قرآن:
امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند: « إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْن ».(کافی/ج 4/ص 639) «قرآن با حزن نازل شده پس آنرا با حزن بخوانید».قرآنی که با ساز و ضرب خوانده شود، آن قرآن نیست. قرآن به حزن نازل شده. هر وقت خواستید قرآن را بخوانید با آرامش و با حالتی که انگار دل گرفتهاید بخوانید. آداب یعنی آن چیزی که اگر رعایتش کنیم آن حقیقت بر ما نازل میشود. اینها آداب اعتباری و تشریفات نیست. البته این آداب حالت استحباب دارند و واجب نیستند. حداقل حالت حزن این است که برای شادمانی و تفاخر و تظاهر قرآن تلاوت نکنیم.
امام صادق (علیه السلام) : «اذا مررتَ بآیةٍ فیها ذکرُ الجنّة فقِف عِندَها و سَل اللهَ تعالی الجَنّةَ و إذا مَررتَ بِآیةٍ فیها ذکرُ النّار فقِف عندَها و تَعَوَّذ بِالله مِنَ النّار» (وسائل الشیعه/ج 6/ص 173) «هنگامی که مرور کردی به آیه ای که در آن یادی از بهشت آمده است در آن مکث کن و از خدای تعالی بهشت را طلب کن هرگاه به آیه ای رسیدی که در آن یادی از آتش شده مکثی کن و به خدا پناه ببر.»
آیه را می خوانی و با خواندن آن حالت دگرگون میشود، زود سراغ آیه بعدی نرو. دقیقه ای صبر کن و از خدا بخواه که آن بهشت را به تو بدهد. «إنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِن كَأْسٍ كَانَ مزاجها كَافُورًا» (انسان/5) این خلاف ادب تلاوت نیست، این عین تلاوت است. کاری میکنی که ذکر خدا در دلت زنده شود. آنجا که دلت لرزید همانجا صبر کن با خدا حرف بزن تا دلت خالی شود، بعد ادامه بده. اینها آیات و نشانه های خدا هستند. امام صادق (علیه السلام) فرمودهاند: «و الله لقد تجلّی اللهُ لِخَلقِه فی کَلامِه ولکن لا یُبصِرون» (تفسیرالصافی/ج 1/ص 73) «به خدا قسم خدای متعال در کلامش برای مردم تجلی کرده است ولی آنها نمیبینند»
وقتی خداوند در قرآن میگوید «یا ایّها الّذین آمَنوا» همانجا مکث کن و بگو «لبیک اللهم ربنا لبیک و سعدیک» (بحارالانوار/ج 99/217)
و امام صادق (علیه السلام) فرمودند:در سوره الرّحمن وقتی این آیه تلاوت میشود «فبأیّ آلاء ربّکما تکذّبان» پس کدامین آیات خداوندتان را انکار میکنید؟ جواب دهید: «لا بشیئ من آلائکَ ربِّ اُکّذِب» خدای من من هیچ کدام از نعمتهای تو را تکذیب نمیکنم. (وسائل الشیعه/ج 6/ص 72)
باید با قرآن کمی لطیفتر و با صبر و دلدادگی مواجه شویم.
آیات سوره حاقّه (آیات 15-24) :
«فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ» «پس آن روز است که قیامت برپا میشود» خود را در تکلف ترجمه نیندازید. مراد از واقعه چیست؟ اول قیامت است یا آخر آن؟ اینها را رها کنید. آیات را جداگانه ترجمه نکنید. همان هنگامی که آیه را تلاوت میکنید با توجه به ترجمهاش تلاوت کنید. نه ترجمه مکتوب لغت به لغت. با چندبار تکرار هر آیه به جایی برسید که با خواندن هر آیه آن آیه برای شما زنده شود.
«وَانشَقَّتِ السَّمَاء فَهِيَ يَوْمَئِذٍ وَاهِيَةٌ» آسمان پاره و شکافته میشود همان آسمانی که امروز تلسکوپها در تلاش اند تا انتهای آن را پیدا کنند، پاره میشود و ازهم پاشیده میشود. وقتی میخوانید تصور کنید و در آن فضا باشید.
«وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِهَا وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ» فرشتگان در اطراف آسمان اند و آن روز عرش خدا را 8 فرشته حمل میکنند. خداوند ملائکه ای دارد که اگر پایشان را در عمیقترین دریا های دنیا بگذارند، آب آن دریا به قوزک پای آن ملک نمیرسد. در روایتی دیگر ذیل تفسیر آیه «سبح اسم ربک الاعلی» (الاعلی/1) آمده است ملکی خواست ببیند عرش خدا چیست. خدا به او توانی داد چندصد برابر توانی که میتوانست پرواز کند. ملک بسیار بزرگ بود. چندین سال پرواز کرد و کرد تا به یک جایی رسید تصور کرد به عرش رسیده گفتند تو هنوز به قوائم عرش ماهم نرسیدی. این چه موجوداتیاند که عرش را حمل میکنند!؟
يَوْمَئِذٍ تُعْرَضُونَ لَا تَخْفَى مِنكُمْ خَافِيَة «آن روز که شما عرضه میشوید. امروز هیچ کس عرضه نمیشود. ما زمانی عرضه میشویم که تمام سابقه ما، درون و بیرون ما راباز کنند نشان دهند و نزد محکمه ببرند.»لا تخفی منکم خافیه «هیچ چیز آنجا بر شما پنهان نیست.»
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هَاؤُمُ اقْرَؤُوا كِتَابِيهْ «آنهایی که نامه اعمالشان را به دست راستشان میدهند به آنها گفته میشود بیایید او به مردم رو میکند: بیائید ببینید من درنامه اعمالم چه دارم! لحظه، لحظه حساسی است. به دست چپم میدهند یا دست راست؟ انسان وقتی این آیه را میخواند میگوید خدایا نامه اعمال مرا به دست راستم بده. در هنگام وضو گرفتن وقتی دست راست را میشوید میگوید خدایا نامه عمل من را به دست راستم بده.»
إِنِّي ظَنَنتُ أَنِّي مُلَاقٍ حِسَابِيه «من میدانستم که روزی نامه اعمالم را میگیرم. درست است خیلی در دنیا سختی کشیدم و زحمت کشیدم ولی مطمئن بودم خدا کارنامه عملم را میدهد.»
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ رَّاضِيَةٍ «او در زندگی خیلی خوب، رضایتمند است.»
فِي جَنَّةٍ عَالِيَة. قُطُوفُهَا دَانِيَة. كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِيئًا به ما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ
در خیلی از روایات ما داریم: «مَن اُوتی کِتابَه بِیَمینه» شیعیان امیرالمومنین علیه السلام اند. اینها خوشحال میشوند و میگویند ما منتظر همچین روزی بودیم. در دنیا خلاف این بود. منتظر بودیم که از جانب خدای خودمان این فضل و کرم را مواجه شویم؛ و خداوند متعال به آنها میفرماید:کلوا واشربوا هنیئا به ما اسفلتم...(تفسیرالقمی/ج 2/ص 383)
وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتَابِيه (الحاقه/25)
وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِؤُون (الحاقه/35-36) آن غذا را نمیخورد مگر کسی که خطاکار است. اینجا انسان به خدا پناه میبرد.
این آیه را خواندید و تقریبا با ترجمهاش آشنا شدید. حال دوباره آیات را گوش کنید و خود و خدای خودتان باشید. فرض کنید قیامت است و دنیا تمام شده است. در آن فضا آیات را بشنوید.
تمرین:
سوره حاقه و انفطار را تکلیف خود قرار دهیم. تلاوت کنیم، ترجمهاش یا تفسیرش را ببینیم. این کار را به تدریج انجام دهید. ممکن است دو سه روز با یک آیه بخواهید زندگی کنید. آیات خیلی عجیب است. بخشهای مربوط به قیامتش خیلی سنگین و آیات مربوط به بهشتش بسیار امیدوار کننده است. آیات را بخوانید و ترجمه را ببینید. ترجمه را میبینید تا هنگام تلاوت آیات زیباتر تلاوت کنید نه اینکه در ترجمه و تفسیر غرق شوید. هرچه در ترجمه و تفسیر برداشت کردید دوباره برگردید و آیه را بخوانید. مکررا بخوانید. آن ادبی که امام صادق علیه السلام فرمودند را رعایت کنید و هر وقت آیه ای خواندید که در آن ذکر بهشت بود از خداوند بهشت طلب کنید و هر وقت ذکر آتش خدابود به خدا پناه ببرید.
برای تفسیرها قیدی نداریم. آنها که تفسیر ساده مثل تفسیر نمونه. تفسیر و ترجمه آقای فیض الاسلام. تفسیر روائی برهان، نورالثقلین، کنزالدقائق. تفسیر روائی فارسی اثنی عشری. تفسیر المیزان (البته بحثهای فنی و تخصصی را لازم نیست بخوانید) تفسیرهای قدیمی اطیب البیان.