در این عالم از هرچه بخواهیم بهره بریم، لازم است طرز کارش را بدانیم. برای مثال تماس سطحی پوست با مایع درون آمپول، باعث درمان نمیباشد. کسی که به این روش از دارو استفاده کند، بهره ای از آن نمیبرد و از پزشکش شکایت میکند. در حالی که خودش برداشت اشتباهی از دستور پزشک کرده است!
من وقتی قرآن را میخوانم دنبال چه هستم؟ از جلسه قرآن و انس با قرآن چه میخواهم؟ این خیلی مهم است. باید برداشت خود را نسبت به قرآن درست کنیم. با قرآن تنظیم شویم. ما باید از خود خداوند، تعالیم پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) بهره ببریم که بفهمیم این کتاب عزیز چیست و برای من چه میخواهد انجام دهد؟ با قرآن دقیقا مثل یک کتاب عربی برخورد میکنیم. سوال میکنیم این قرآن عربیست، چه فایده دارد ما فارسی زبانان آن را بخوانیم؟ این سوال از اینجا ناشی میشود که قرآن را با کتب دیگر مقایسه میکنیم. کسی که دائم به دنبال تجزیه و ترکیب اعراب قرآن و علم بلاغت ولغت شناسی است، قرآن را فقط یک کتاب عربی میداند.
اولین قدم در انس با قرآن شناخت قرآن است. پیش نیاز شناخت قرآن این است که شناختهای پیشین غیر مستند را دور بریزیم. اگر فرزند شما از شب و تاریکی و جن بترسد و تصورات نادرستی داشته باشد، شما اول به او میگوئید که چیزهایی که شنیده ای دروغ و اشتباه و خیالات است. آنها را از ذهنت پاک کن. با این کار شناخت قبلی را از یادش میبرید. حال میخواهید معرفت جدید جایگزین کنید. بروید ببینید خدا و ائمه در مورد جن چه میگویند؟ هست یا نیست؟ کجا هست؟ میگویند در زندگی شماها وجود ندارد. نگران نباشید! بین شما و آن موجودات دیوار زخیم کشیده شده و آنها اجازه ندارند وارد زندگی شما شوند. اگر شما کاری کنید که این دیوار را کنده و راهی به سوی آنها باز کنید، خود شما راه را باز کردهاید!
اگر معرفت غلط به ذهن بیاید زندگی را به غلط میکشاند. سالها از جنی میترسد که در زندگیاش وجود خارجی ندارد. خرافات مردمی از اینجاست که اول مطلب را از قرآن میگیرند و بقیهاش را رها میکنند و دنبال خیالات خودشان میروند. چشم زخم حقیقت دارد؟ نباید گفت یا دروغ است یا حقیقتی است به همان شکل که سایرین میگویند. جن صحیح است؟ نباید گفت نه. در قرآن آیه و سوره داره ولی به من اصلا ارتباطی ندارد! اگر داشت پیغمبرخدا (صلی الله علیه و آله) یاد میدادند. سحر و جادو درست است؟ بله. قرآن میگوید هست: «...يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ ...»(بقره/102). بین زن و شوهر جدایی میاندازد. به من چه ارتباطی دارد؟ عوام مردم هم حرفهایی میزنند که حساب کتاب ندارد برای اینکه از اینها خلاصی پیدا کنی روز اول به تو گفتهاند: «ولایة علی بن ابیطالب حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» (مستدرک الوسائل/ج 2/ص 485) تا وقتی در ولایت علی بن ابیطالب (علیه السلام) هستی، آنها اصلا راهی پیدا نمیکنند و نمیتوانند وارد شوند. وقتی اول کار «بسم الله الرحمن الرحیم» میگویید، بلاها و نگاههای بد از اطراف شما کنار میروند! اول غذا که بسم الله میگویید، شیاطین را به کنار پرتاب میکنید. پس شناختها و معرفتهایی که معلوم نیست از کجا وارد ذهن ما شدهاند را اول از ذهنمان دور میکنیم و کم کم شناخت و معرفتی که از کانون عصمت صادر شده است را میگیریم و باور میکنیم.
فرق بین تصور و وجدان:
ما میدانیم با خوردن غذا درعین اینکه هیچ تصوری از آن نداریم و مواد غذاییش را نشناسیم، رشد میکنیم و جان میگیریم. علم هم در تعابیر الهی، چیزی نظیر غذا خوردن است. درنتیجه اگر بتوانیم نگاه و دید خود را با آنچه ائمه اطهار (علیهم السلام) تعلیم فرمودهاند تنظیم کنیم، درست میبینیم و بهرهاش را به واقع وجدان میکنیم. نتیجه این شناخت میشود انس. هر چیز خوب و دلپذیر و زیبا، که سازگار با وجود و فطرت من است را اگر درست شناختیم، با آن انس میگیریم.
یکی از اسامی که برای قرآن آمده، ذکر است. «وهذا ذکرٌ مبارکٌ انزلناه» (انبیا/50) «این چیزی که ما برای شما نازل کردهایم یک ذکر مبارکی است.» مبارک یعنی پر برکت، پر منفعت، پر سود. قرآن ذکر است و انبیا مذکّر اند. قرآن برای همه انبیا نیست. ولی در دستگاه خداوند تذکّر دادن یک اصل است. تذکّر باب علم است. کار انبیا تدکّر است. تذکّر یعنی چه؟ اگر از قرآن خواهان علم و دانش و اطلاعات باشید، آن را به گونه ای باز میکنید و میخوانید و سوال میکنید و اگر آن را به دید یک تذکره بنگرید، به گونه ای دیگر سراغ قرآن میروید. (بحث رد کردن همه تحقیقات و مطالعات قرآنی نیست. فعلا در مقام بهره مندی هستیم. میخواهیم با قرآن مانوس و نزدیک شویم) اما یک روز میگوییم من هرچه باید داشته باشم دارم اما کسی به من یاداوری کند. کاری که بزرگتر نسبت به کوچکتر میکند. پدر و مادر نسبت به فرزند تذکر میدهند که فرزندم برای چه به مدرسه میروی؟ چرا درس میخوانی؟ دانش اینها مهم نیست. اگر فرزند این تذکرات را در طول یک سال جمع کند، فهرست بندی کند، شمار استفاده از هر لغت را بنویسد، والدینش میگویند:تو تذکرات ما را به شوخی گرفته ای! چاپ کردن و جلد چرم نمودن و طلاکوب کردن چرا؟ یک مورد را عمل میکردی!
«الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْمُبِينِ* إِنَّا أَنزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُون» (یوسف/1 و 2) اگر میخواهید بدانید ما قرآن را برای چه فرستادهایم، بیایید از ما بشنوید. چرا سراغ دیگران میروید؟ «قرآن عربی را نازل کردیم، شاید شما عقل کنید.» انّا انزلناهُ! این یک چیزی است که فرستاده شده و یک چیزی که بتوانید بخوانید وعربی است. یکی از معانی قرآناً عربیاً یعنی خوانده شدنیای که به صورت عربیست. اینکه چطور برما اثر میکند، به ما مربوط نیست.
این قرآن را چکار کنیم؟ «فَاقْرَؤُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن» (المزمل/20) میخوانیم. عربیاش را هم میخوانیم! فارسی خواندن حرام نیست، اما ما این قرآن را قرآن عربی فرستادیم، اگرعربی اش را بخوانی لعلّکم تعقلون. اما ما نمیفهمیم این که عربی بخوانیم چطور باعث عقل کردن میشود.
پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) نسبت به ما نگران اند: «طه* مَا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْقُرْءَانَ لِتَشقَی» (طه/1 و 2) من این قرآن را برای تو نفرستادم که خود را به زحمت اندازی. حضرت نگران اند که ای مردم این قرآن عربی را بخوانید! و مردم میگویند تا نفهمیمش نمیخوانیم! این قرآن در اصل، حقیقتی دیگر بوده است که آنرا برای ما نازل نمودهاند و تبدیل کردهاند به چیزی قابل خواندن تا شما بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید. وگرنه کلام خدا از جنس ما نیست! این قرآن است، عربی. زحمتها باید کشید تا این جمله ساده را باور کنیم. چون هزاران باورغلط در ذهنمان است. «سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل، بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران»
پدربزرگ و مادربزرگان ما سواد خواندن ترجمه و تفسیر و لغت، ندارند ولی با خواندن قرآن آرام میشوند. علت چیست؟ در مشکلات قصد زیارت میکنیم و آرام میشویم. این تغییرات درون ما اتفاق باید بیفتد، ما آنرا تبدیل میکنیم به یک بحث علمی و بیرونی.
پس قرآن ذکر است، ذکر مبارک است، ذکر و تذکر مرا بیدار میکند. بیداری من یعنی سر عقل آمدن من؛ لذا قرائت قرآن عربی تعقل را نتیجه میدهد.
«یَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين» (یونس/57)
«ای مردم برای شما از جانب ربّتان موعظه ای آمده، و شفائی برای آنچه که در سینههاست و هدایت و رحمت برای مومنین.»
در این آیه چهار صفت بری قرآن آمده است:1-موعظه 2-شفا 3-هدایت 4-رحمت
قرآن موعظه است، خودش موعظه است. لازم نیست فردی یک آیه از آنرا بخواند و او دیگران را موعظه کند. این کار غلط نیست اما این موعظه، موعظه آن فرد است، غیر از موعظه قرآن است. بگذارید قرآن شما را موعظه کند.
«شفاءٌ لما فی الصدور» است. «الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاس» (النّاس/5) بیشتر مشکلاتم، مربوط به سینه ماست. سینه تنگی میکند. میگوئیم «ربّ اشرح لی صدری» (طه/25) «خدایا سینه مرا گشاده فرما.» صدر خیلی مهم است. «لما فی صدور» درون سینهها چیست؟ «فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُور» (حج/46) وقتی میگوییم «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْی» (بقره/18) یعنی دل و قلبی که در سینهها است کور میشود. در سینهها قلب است، وسوسه گاه شیطان است. حال قرآن آمده برای همانجا. قرآن بر قلب نازل میشود. «علی قلبک» جای قرآن قلب است. اگر قرآن را جاهای دیگر میبری، فایدهاش را نمیبری.
قرآن هدایت گر و رحمت است. همه ما دنبال رحمت الهی هستیم. خداوند میفرماید من این قرآن را نازل کردم. رحمت برای شما فرستادهام. چرا آنرا نمیخوانی؟
اگر ما موقع قرآن خواندن به آن توجه کنیم و باورهای دیگر را از ذهنمان بیرون کنیم؛ و این نیازمند تمرین است.
فرق است بین چیزی که اطلاع و تصورش نزد ما باشد، با آنکه آنرا وجدان کنیم و بیابیم. ما باید دانسته هامان را باصبرو تامل و دقت، وجدانی کنیم.
در رابطه با آنچه خداوند آنراعلم و نور دانستهاند و این مقولاتی که ما میدانیم از هدایت و موعظه و ذکر و فرقان، اول چیزی که باید بدانیم این است که این نه به مدل بشری که با تحقیقات علمی لازم باشد به آن برسیم، بلکه به صورت مستقیم وجود ما را تامین میکند و تغییر میدهد انگار خداوند مستقیم در قلب ما این کارها را انجام میدهد. خداوند «یَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِه» (انفال/24) خداوند بین آدم و قلب اوست. یعنی خداوند از خود آدم به قلبش نزدیکتر است؛ لذا راحت میتواند در قلب ما ساماندهی صورت دهد و این کار را با قرآن انجام داده.
پس آن علم و هدایت از مدلهای بشری نیست. آن نوری است که خدا مستقیم عنایت میکند بدون اینکه بتوانید اسباب ظاهری آنرا ببینید. وقتی شناخت و معرفت نسبت به قرآن را با آن مدلی که خداوند فرموده تصحیح کنیم، عملا آن موارد اتفاق میافتد هرچند زمان بر باشد. پس اولا شناخت صحیح از قرآن که لازمه آن حذف شناختهای غلط است. دوم شناخت اسامی و اوصاف قرآن توسط خود قرآن و اهل بیت، حال چکار کنیم که اینها حاصل شود؟
«یَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِين» (یونس/57) مخاطب این آیه مردم اند اما آن موعظه و شفا و رحمت را مومنین بهره میبرند. آیه خیلی عجیب است. ای مردم این قرآن ویژگیهایی دارد، برای مومنین. برای بهره بردن از این 4 مورد، راهکار عملی چیست؟ مومن باشیم.
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا» (اسرا/82) به ظالم جز خسارت از او نسیبی نمیرسد. به لطف خدا و عنایت امام زمان، الحمدلله ما مومنیم. ایمان مراتب دارد. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّث» (ضحی/11) چون امیرت امیرالمومنین (علیه السلام) است. هرچند که هرچه همه آنچه امیرت گفته است را انجام نداده ای، اما تو به ایمان آمده ای. « قـالت الاعـراب امـنـا قـل لم تـومـنـوا و لكـن قـولوا اسـلمـنـا و لمـا يـدخـل الايـمـان فى قلوبكم» (حجرات/14) «اعراب میگویند ما ایمان آوردهایم بگو شما ایمان نیاورده اید بگوئید اسلام آوردیم؛ و ایمان هنوز به قلب شما وارد نشده.» این نعمت امام زمان به ماست، ایمان در قلب ما به عنایت آن بزرگوار وارد شده است. خداوند علامت جسمی برای ایمان گذاشته است. ملاک ایمان روشن است:امیرالمومنین و اولاد بزرگوار او. «لولا انت یا علی لم یعرف المومنون بعدی» علی جان اگر تو نبودی مومنین پس از من شناخته نمیشدند (دعای ندبه) آنهایی که امیرالمومنین (علیه اسلام) را دوست دارند، مومن اند. ما الحمدلله دوستشان داریم. نشان دوست داشتن امیرالمومنین (علیه اسلام) چیست؟ اولاد او را دوست داریم. نشان دوستی واقعی چیست؟ این است که دشمنشان را دشمن میدانیم. بغض دشمنانشان را داریم. الحمدلله! هرچند دچار سوال و شبهه شده باشیم، فعلا در دل حضرت فاطمه (علیها السلام) زهرا را دوست داریم و از دشمن او بیزار هستیم، نترسید، این یعنی بذر در دل من کاشته شده است، باید آنرا پرورشش داد.