فایل های صوتی :

   950711-ولایت در قرآن-جلسه اول.mp3

    950712-ولایت در قرآن-جلسه دوم.mp3

    950713-ولایت در قرآن-جلسه سوم.mp3

    950714-ولایت در قرآن-جلسه چهارم.mp3

    950715-ولایت در قرآن-جلسه پنجم.mp3

    950716-ولایت در قرآن-جلسه ششم.mp3

    950717-ولایت در قرآن-جلسه هفتم.mp3

    950718-ولایت در قرآن-جلسه هشتم.mp3

    950719-ولایت در قرآن-جلسه نهم.mp3

    950720-ولایت در قرآن-جلسه دهم.mp3


جلسه اول

نظارت، امری عقلی

هر نظام و سيستمي نياز به نظارت و مدیریت دارد. اين امر را در تمامي  تشكل ها، مؤسسات، ارگان ها و ... مي توان مشاهده كرد. در نظام وجودي انسان  نيز يك حقيقت و ماهيت وجود دارد كه اين وظيفه را به عهده دارد كه آن را به  عنوان قلب، و يا به عبارتي ديگر عقل می نامند. نبود نظارت و مدیریت مساوی  است با نبود نظم و ترتیب. پس با اين مقدمه، نظامي به بزرگي اين عالم که توسط خدا خلق شده است عقلاني نيست كه بدون ناظر و مدير باشد و رها گردد.

حجت خدا، ناظر بر عالم

وجودي كه هميشه بوده و هست و وظيفه نظارت و مديريت نظام خلقت را از  جانب خدا دارد حجت خداست. اوست كه شاهدست بر تمامي مردم و موجودات و عالم. و  بالاترين اين حجج وجود والا و مقدس پيامبر (صلي الله عليه و آله) است كه  ناظر و شاهد است بر سایر حجج الهي. 

ويژگي حجت خدا

اوست كه شاهدست بر تمامي خلقت؛ و اوست خليفه خدا بر روي زمين و از همه  مهم تر اينكه او ولي خداست. يعني ولايت الهي به اوست و اطاعت خدا در اطاعت  و پيروي از اوست.

ولايت الهي

آیا ولایت الهی یک استبداد و جبر است ؟. حقيقت ولايت الهي نور است و  اين نور در ابتدا خلقت هر شخصي وجود دارد و همگان در این نور قرار دارند  ولي ماندن در اين نور بر اساس انتخاب افراد است. اينكه به ولايت چه حقيقتي  در آيند؛ ولايت خدا يا ولايت شيطان؟! بر اساس اين انتخاب است كه رستگاري و  يا شقاوت آدمي رقم مي خورد. 

ولایت الهی آدمي را از ظلمت به نور مي برد و هر کس این ولایت را بپذیرد بر نور هدایتش افزوده می شود و ولایت شيطان هدايت كننده فرد از نور به ظلمت  است و پذیرنده این ولایت از نورش هدایش کاسته شده و به ظلمت و گمراهیش  افزوده می شود. به زبانی دیگر ولايت الهي به معني پذيرش سرپرستي ولي خداست و  اینکه آدمی بخواهد تمامی امور به پشتیبانی و تحت ولای خدا باشد. 

جلسه دوم

دنیا، دار اختیار

پیش تر مشاهده کردیم که همه شواهد و نشانه های موجود در این دنیا بیان  گر وجود خالقی به نام خداست. لذا همانطور که خداوند خالق همه چیز است مالک  آنها نیز محسوب می شود. ولی این مالکیت به گونه ای نیست که اگر کسی قصد  طغیان و سرکشی نسبت به خدا داشت و ادعا کرد که من نیازمند به ولایت الهی  نیستم مشکل و یا سدی در برابر او قرار گیرد. زیرا که این دنیا دار اختیار  است و هرکسی مختار است آن چه را که انتخاب می کند به عمل در آورد و حسابرسی  تمام این انتخاب ها و اعمال در روز قیامت انجام می شود.

ریشه خیرات و ریشه بلایا

همانطور که گفته شد این دنیا دار اختیار است و بر همین مبنا هرآنچه از  مصیبت ها و بلاها بر ما می گذرد به واسطه انتخاب و اعمال ماست. و از سوی  دیگر هرآنچه از خیرات و خوبی نصیب ما می گردد از فضل و کرم الهی است.

تجارت سودمند در این دنیا

از ویژگی های اصلی و همیشگی این دنیا فانی بودن است. هر کسی که پا به  این دنیا می گذارد با گذر زندگی رفته رفته تمام نعمت ها و توانایی هایی را  که خدا به او عنایت کرده است را ازدست می دهد و در نهایت نیز مرگ به سراغ  او می آید و از این دنیا می رود. پس هر آنچه در دسترس ماست از بین رفتنی  است. چگونه می توان استفاده و بهره را از نعمت های این دنیا برد؟. تنها  راهی که بتوان به این نعمت ها رنگ بقا و ماندگاری زد آن است که آنها را صرف  خدا و آنچه که او دستور داده است کنیم. چون خدا باقی و جاودان است هر آنچه  که در راه او باشد و با او نسبتی پیدا کند هم باقی خواهد بود.

ولایت الهی ، امر به زندگی درست

برای اینکه در این دنیای فانی بتوان به بهترین شکل زندگی کرد باید به  کلام و توصیه های خالق آن توجه داشت. خداوند در قرآن که کلام اوست توصیه  هایی به ما می کند که انجام هر کدام وجهی و از وجوه زندگی ما را سامان می  بخشد. مثلاً می گوید از آنچه که به تو روزی کرده ام به من غرض بده، به این  معنی که به دیگران کمک کن؛ که در مقابل این عمل پاسخی به مراتب بالاتر و  افضل تر به تو خواهم داد. و یا می فرماید اگر علاقه داری که خدا تو را  ببخشد تو نیز دیگران را که به تو ظلم و بدی کرده اند ببخش و ... . پس می  توان با عمل به دستورات الهی بهترین زندگی را در همین دنیا که فانی است  تجربه کرد. این پذیرش و انتخاب همان پذیرش ولایت الهی است. حال آیا به نظر  شما این پذیرش طعم شیرینی ندارد ؟

سنجش ولایت الهی

این ولایتی که خداوند در عالم  قرار داده است وسیله ای برای سنجش آن  نیز تعیین کرده است. برای چنین کاری خداوند ولی و خلیفه ای را از جانب خود  بر روی زمین قرار داد (آیه ۳۰/ سوره بقره). حال این خلیفه که بوده است ؟.  آیا منظور تمامی ابناء بشر است ؟ قاعدتاً منظور این نبوده است. چون به  روشنی برای تمامی ما معلوم است که همه انسان ها نمی توانند خلیفه خدا باشند  زیرا که اولاً شرایط و نوع بندگی و اطاعت آنها به اینگونه و در این سطح  نیست و ثانیاً وجه خلیفه بودن یک فد می بایست برای عده و اشخاصی دیگری صورت  بگیرد و نمی شود که تمامی افراد خلیفه خدا باشند.

منظور از خلیفه خدا آن کسانی هستند که کار خدایی می کنند و بنده محض  او هستند بر روی زمین. ایشان کسانی نیستند جز انبیاء و ائمه (علیهم السلام)

تقابل و دشمنی با خلیفه خدا

با مطالعه قرآن(آیه ۳۰ سوره بقره) مشاهده می کنیم که ملائکه از خدا  سؤال می کنند که چرا خلیفه خودت را در زمین قرار می دهی در حالی که او را  می کشند و خونش را می ریزند ؟، دلیل انجام چنین عملی مشخص است زیرا که  همانطور که گفته شد این دنیا دار اختیار است و از طرف دیگر بیان گردید که  کسان دیگری نیز به مانند خدا در این دنیا ولایت دارند که آنها شیاطین  هستند.

از این رو امکان دشمنی و مقابله با ولی و خلیفه خدا بوده است و تاریخ نشان  می دهد که در همه ادوار  محقق نیز شده است. که در رابطه با آخرین خلیفه خدا  که صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه) باشند دلیل غیبت و ناپیدا بودن حضرت  به خاطر همین وجه می باشد. زیرا شیاطین با شناخت آن حضرت او را خواهند کشت  تا ولایتشان به خطر نیافتد. 

جلسه سوم

 دلیل سنجش مؤمن بودن نسبت به پذیرش ولایت الهی

گفته شد خداوند برای سنجش و امتحان بندگان نسبت به ادعای پذیرش ولایت  الهی و بندگی پروردگار خلیفه ای را در زمین قرار داده است. دلیل چنین عملی  آن است که در کلام و ادعا همه می توانند مدعی پذیرش ولایت الهی باشند ولی  مهم آن است که نسبت به آنچه خدا دستور داده است و آن را نشان صحت و درستی  این ادعا قرار داده مطیع و فرمان بر باشند. و لذا در مقام عمل کسانی که از  لحاظ قلبی ولایت الهی را پذیرفته باشند بسیار کمتر از مدعیان چنین ادعایی  هستند. پس تا زمانی که معیار و ملاکی برای سنجش نباشد نمی توان مدعیان  راستین را از مدعیان دروغین تشخیص داد.

معیار سنجش ایمان چیست و چرا ؟

برای سنجش ایمان و مؤمن بودن خداوند یک نفر را میزان عالم قرار داد و  آن هم وجود مقدس امیرالمؤمنین(علیه السلام) بوده و هست. دلیل این انتخاب آن  است که با بعث و دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) اسلام به مردم معرفی  شد. و لازمه مسلمان شدن گفتن شهادتین است. لذا امکان داشت و دارد که کسی به  دروغ شهادتین را بگوید و وارد حیطه مسلمانان گردد. ولی ایمان که یک امر  قلبی است تنها با پذیرش ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) که همان ولایت  الهی است شناخته می شود و لذا کسی که بنا را بر نفاق و دروغ استوار کرده  باشد دیگر نمی تواند این ولایت را بپذیرد و مطیع آن حضرت باشد.

دشمنی با خدا

در دعوت پیامبر و فرستاده خدا مردم به دو گروه اصلی تقسیم می شوند.  کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که کافر گشته اند. گروهی که کافر گشته  اند و از پذیرش ولایت الهی سر باز زده اند می بایست برای تحقق نظر و عقیده  خودشان به تقابل با ولایت الهی و به تبع آن مؤمنان به این ولایت بر خیزند. و  اینگونه دشمنی خود را با خدا آشکار می کنند. 

کربلا آیینه تمام نمای دشمنی با خدا

اوج موضوع دشمنی کردن کافران و مشرکان با خدا را می توان در واقعه  کربلا مشاهده کرد. زمانی که حضرت به دعوت کوفیان در حال رفتن به این شهر می  باشد ولی قضیه به شکل دیگری رقم می خورد. حضرت را علی رقم انصراف از رفتن  به کوفه به اجبار به کربلا می کشانند و در روز عاشورا آن فاجعه را به ایشان  تحمیل می کنند. و پیش از شهادت در خطبه که برای آن ستمکاران ایراد می کنند  می فرمایند به چه دلیل و به چه جرمی قصد کشتن مرا دارید ؟ و کسی پاسخی ندارد جز بغض نسبت به پدرت.

جلسه چهارم

نتیجه رفتار دشمنان خدا

همانطور که گفته شد طاغوت و شیاطین که سعی بر ترویج ولایت خود را بر  زمین داشته و دارند همیشه در تقابل و دشمنی با اولیاء الهی و ولایت ایشان  هستند تا مانعی بر سر راه خود احساس نکنند. لذا از زمان امیرالمؤمنین(علیه  السلام) رفتاری مشترک را در این جبهه شاهد هستیم و آن هم دور کردن  ائمه(علیهم السلام) از مردم و جامعه می باشد که به وسایل مختلف از حبس کردن  ایشان، تحت فشار و شکنجه قرار دادن شیعیان آنها، کشتن کسانی که فضائل آن  بزرگواران را بازگو کنند و ... . این رفتار در طول تاریخ به اندازه ای  افزایش و ادامه می یابد که دیگر در زمان ولی دوازدهم پیامبر(صلی الله علیه و  آله) غیبت صورت می گیرد و رسماً ولی خدا  از دسترس مردم و جامعه خارج می  گردد.

راه مقابله با دشمنان خدا

در مقابله با روش و رفتاری که دشمنان خدا در پیش می گیرند و به ستیز  با ولی خدا بر می خیزند یک راه وجود دارد و آن معرفی امام به مردم است ، به  این معنی که امام در نظر همگان دیده شود. و از این رو همیشه با این قضیه  مخالفت می شده است. از بارز ترین این عرصه ها برای معرفی امام واقعه کربلا و  عاشوراست. که جبهه کفر هم تمام تلاش خود را برای مبارزه با این آشکار شدن  را مشاهده می کنید.

محبت در ولایت الهی

نظام ولایت الهی بنایش بر اساس محبت و مهربانی است. یعنی هر باید و  نبایدی که در این نظام قرار دارد  بر اساس محبت و علاقه ای است که خدا به  بندگانش دارد. همین محبت در وجود ولی خدا نیز نسبت به مردم قرار دارد. پس  باید و نباید ها و احکام الهی از توجه و علاقه خداوند و ولی نسبت به بندگان  نشأت می گیرد؛ نه ظلم و ستم. و اگر دید نسبت به احکام اینگونه باشد دیگر  انجام دادن آنها نیز از روی عشق و علاقه خواهد بود.

تواب بودن خداوند به چه معناست ؟

یکی از نعمت هایی که خدا برای بندگان قرار داده است توبه و بازگشت به  سوی خداست. یعنی هر چه که آدمی آلوده و معصیت کار باشد باز می تواند به سمت  خدا برگردد و به سمت سعادت قدم بردارد. ولی مشکل اینجاست که تعریف و شناخت  ما از خدا اینگونه نیست و او را با خود قیاس می کنیم که به راحتی از  اشتباهات و خطاهای دیگران نمی گذریم. و این فریبی از سوی شیطان است که  ناامیدی  را در درون ما تقویت می کند در حالی که ناامیدی از گناهان بزرگ در  پیشگاه خداست.

کربلا آیینه ولایت الهی

از عرصه هایی که می توان ولایت الهی را با ویژگی های آن مشاهده کرد واقعه  کربلاست. حضرت بعضی از افراد را در مسیر به سمت خویش فرا خواندند که این نه  برای خود حضرت بوده بلکه برای نجات و سعادتمندی آنها بود. زیرا با یاری آن  حضرت ایشان به سعادت نائل می شدند وگرنه در هرصورت قضای الهی بر شهادت آن  حضرت بود. 

جلسه پنجم

 آیاتی پیرامون موضوع ولایت الهی و ولایت شیطان

يَا بَنِي آدَمَ لَا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ … ﴿٢٧/ اعراف﴾ 

ای فرزندان آدم! مبادا شیطان، شما را بفریبد چنان که پدر و مادرتان را [با فریب کاری اش] از [آن] باغ [پُرنعمت] بیرون کرد…

 

إِنَّهُمْ لَنْ يُغْنُوا عَنْكَ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَإِنَّ  الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ  الْمُتَّقِينَ ﴿١٩/ جاثیه﴾

[درصورتی که به آیینشان روی آوری] آنان نمی توانند در برابر [ارادۀ]  خداوند چیزی [از بلاها و گرفتاری های دنیا و آخرت] را از تو برطرف کنند،  همانا ستمکاران یار و یاور یکدیگرند، و خداوند سرپرست و یاور پرهیزگاران  است

 

إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴿١٩٦/ اعراف﴾

بی تردید سرپرست و یارم خداوند یکتایی است که قرآن را نازل کرده، و او همواره درست کاران را سرپرستی و یاری می کند

 

إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ  وَهَٰذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا  وَاللَّهُ وَلِيُّ  الْمُؤْمِنِينَ ﴿٦٨/ آل عمران﴾

یقیناً نزدیک ترین مردم به ابراهیم [از جهت پیوند معنوی] کسانی هستند  که [به راستی و درستی] از او پیروی کردند، و این پیامبر [اسلام] و مؤمنانند  [که از همه به او نزدیک ترند]، خداوند سرپرست و یار اهل ایمان است

 

بخشش خدا و شرایط آن

ممکن است آدمی ولایت الهی را پذیرفته باشد و نسبت به آن ایمان آورده  باشد ولی با این حال دچار اشتباه و معصیت گردد. در این حال وضع چنین فردی  در پیشگاه خداوند چگونه است؟. بنای خدا در رفتار با این بنده بخشیدن اوست.  نشان آن هم قرار دادن بابی به نام استغفار است. باید توجه داشت استغفار  کردن و پذیرش آن از سوی خدا تنها برای بندگانی محقق می شود که نسبت به خدا و  ولایت او مؤمن باشند و نه دیگران. و این بخشش خداوند اصلاً قابل قیاس با  ما انسان ها نیست. بخششی که حد و حصر ندارد و بعد از آن گویی که اصلاً  معصیتی رخ نداده بوده است و بخششی که اصلاٌ تناسبی بین عمل صالح ما و بخشش  او به واسطه آن وجود ندارد.

ویژگی مؤمنین

با بررسی آیاتی که پیرامون مؤمنین و ولایت خداوند در مورد ایشان در می  یابیم که ویژگی اصلی و شاخص این افراد ایمان عملی است. یعنی تنها به زبان  ایمان نیاوردند و در رفتار و عمل نیز این ایمان را نشان می دهند. لذا در  آیاتی صفات ایشان نیز به کار رفته؛ والله یحب صالحین، والله یحب صابرین،  والله یحب المتقین و ... . این تقوی مراتب مختلف دارد که پایین ترین آن  معصیت نکردن در انظار مردم است. شیطان نیز از طرفی در صدد از بین بردن همین  تقوی است. 

معنای تقوی

در لغت تقوی از ریشه وقی گرفته شده است به معنی نگه داشتن. منظور از  این فعل یعنی حفظ حرمت و شأن را داشتن. فرد متقی یعنی کسی که نسبت به خدا و  محضر او حفظ حرمت و شأن را می کند. پس به زبانی دیگر تقوی یعنی حیاء کردن  نسبت به خدا در موقفی که متوجه او می شوی.

جلسه ششم

آیاتی پیرامون ولایت الهی و ولایت شیطان

قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿٨٤/ مؤمنون﴾ 

بگو: اگر دانایی [و معرفت] دارید بگویید زمین و هرکه در آن است از کیست؟

وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ  وَكَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَكَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا ﴿٤٥/ نساء﴾

و خداوند به دشمنان شما [که خود را خیرخواه نشان می دهند] آگاه تر [از  شما] است، خداوند از جهت سرپرستی و ولایت [برای شما] بس است، و از نظر  یاور بودن [برای شما] کافی است

إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ  وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ ﴿١٩٦/ اعراف﴾

بی تردید سرپرست و یارم خداوند یکتایی است که قرآن را نازل کرده، و او همواره درست کاران را سرپرستی و یاری می کند

نصرت خدا چگونه است ؟

یکی از وجوه ولایت الهی با توجه به بیانات قرآن این است که خدا برای  بندگان کافی است و او از همه ی امور آنها آگاهی دارد و لذا در نصرت و یاری  ایشان تنها خدا کافی است. با توجه به این مطلب ممکن است سؤالی در ذهن ایجاد  گردد و آن این است که اگر خدا برای بنده اش کافی است پس چرا اولیاء و  انبیاء با توجه به تهدیدات و دشمنی هایی که با آن رو به رو شدند نصرت و  یاری به صورت ظاهری برای آنها محقق نشد ؟ . چرا حتی آنها کشته شدند ولی  اتفاقی نیافتاد ؟. درست مثل زمانی که می گوییم مگر خدا وعده نداده که مرا  بخوانید تا استجابت کنم شما را ؟

برآورده نشدن حاجات

چرا در خیلی از مواقع دعا می کنیم ولی حاجتمان برآورده نمی شود ؟

در جواب این سؤال باید گفت که اولاً اگر که در نظام ولایت الهی قرار  بر این باشد که هر بنده ای که حاجتی را تقاضا کرد برآورده شود و یا هر ولی و  نبی خدا در کوچکترین سختی قرار گرفته سریعاً رفع گرفتاری از او شود همه  افراد بلا استثناء رو به خدا می آورند ولی این رو آوردن به دلیل ایمان به  خدا نیست بلکه به دلیل ایمان و اتکاء به خود است و برای رفع مشکل است. ولی  خداوند از بندگان خود ایمان نسبت به خود را می خواهد؛ یعنی هر چه شرایط  زندگی دچار نوسان و چالش شد بنده نسبت به خدا باورمند باشد و بداند که همه  این اتفاقات تحت نظر و حاکمیت او رخ می دهد و او ناظر است. و ایمان یعنی  اینکه در هر لحظه مطیع فرمان خدا و ولی او باشیم، ولو اینکه با خواسته های  شخصی ما مغایرت داشته باشد. پس از لحاظ عقلی اجابت تمامی دعاها توسط خدا  الزامی نیست. 

... وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ  أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ  وَاللَّهُ يَعْلَمُ  وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿٢١٦/ بقره﴾

... بسا چیزی را خوش ندارید درحالی که برای شما خیر است، و بسا چیزی  را دوست دارید و حال آن که برای شما مایۀ زیان است، خداوند [با آگاهی  فراگیرش بر همه چیز، مصلحت شما را در همۀ امور] می داند و شما نمی دانید

نتیجه دیگری که اینگونه استجابت خواهد داشت این است که دیگر نمی توان  خط و مرزی را بین ایمان و شرک مشخص کرد چون روی آوردن به خدا برای همگان  اتفاق خواهد افتاد ولی دیگر نمی توان تشخیص داد که چه کسی از روی ایمان به  خدا گرویده است و چه کسی از روی خواسته های شخصی و نفسانی.

رفتار خدا در قبال دعاها

گفته شد که خداوند الزامی در اجابت آنی همه دعاها ندارد. ولی در نظام  ولایت الهی که خداوند سرپستی تمامی مؤمنین به خودش را بر عهده دارد نسبت به  دعای بندگان چگونه رفتار می کند ؟. خدا اگر بنا به حکمت و دلیلی دعا و  خواسته بنده ای را برآورده نسازد در ازای آن عنایتی را در آخرت به او می  کند که چندین و چند برابر آن خواسته و دعاست, به صورتی که در روایت آمده  است که تمام بندگان از دیدن آن آرزو می کنند که کاش دعاهایی که در دنیا به  اجابت رسیده اند برآورده نمی شدند تا به مانند چنین پاداشی را دریافت می کردند.

جلسه هفتم

 جادو و سحر چگونه در نظام ولایت الهی توجیه می شوند؟

عوامل ماوراء طبیعه مثل سحر و جادو وجود خارجی دارند و از این رو می  توان کارهایی را با آنها انجام داد. ولی اگر این چنین باشد تکلیف ولایت  الهی و پشتیبانی خداوند از بندگان چه می شود ؟ مگر کسی نمی تواند فرد دیگری  را بی دلیل و بی بهانه به وسیله این عوامل مورد اذیت و آزار قرار دهد ؟

اولاً که این دنیا دار اختیار است و لذا به اینگونه نیست که اگر کسی  خواست به دیگری آسیبی وارد کند به واسطه اینکه آن شخص مؤمن است خداوند راه  او را سد کند درست نیست و چنین چیزی در دین هم بیان نشده است. ثانیاً راه  مصونیت از این آسیب ها پناه بردن به حصن الهی است که در چنین صورتی اگر باز  مقدر باشد که آسیبی به فرد وارد گردد دیگر به خاطر این پناه بردن برای او  نسبت به تحمل این آسیب و سختی اجر نوشته خواهد شد.

تربیت، امری ساده

بسیاری از افراد این سؤال برایشان ایجاد می شود که بهترین روش تربیت  چیست ؟ و یا اینکه با مسئله تربیت باید چگونه برخورد داشت زیرا که امری است  بسیار پیچیده. باید گفت یکی از ساده ترین امور در این دنیا و در روابط  انسانی تربیت است. اصلی ترین و بزرگ ترین قانونی که در آن حاکم است و باید  آن را دانست آن است که مربی به هر صورتی که باشد و رفتار کند متربی نیز  همانگونه تربیت خواهد شد. با دانستن این نکته اساسی دیگر مسیر تربیت مشخص  می شود. می بایست همیشه مراقب خودمان و رفتارمان باشیم تا متربی یا همان  فرزندانمان نیز همانگونه تربیت شوند.

نصرت خدا چگونه محقق می شود ؟

با مطالعه قرآن می بینیم که خداوند نیز از بندگانش طلب یاری می کند :  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ  وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ ﴿٧/ محمد﴾. حال مگر می توان خدا را یاری کرد ؟،  مگر او خود یاری کننده همگان نیست ؟ . همانطور که گفته شد خداوند یاری  کننده و پشتیبان مؤمنین است. از این رو هر فعلی که از ما در حمایت و کمک  سایر مؤمنین صورت پذیرد در واقع یاری رساندن به خداست و با به وجود آمدن  چنین موقعیتی خداوند می خواهد بنده مؤمن را مورد آزمایش قرار دهد که آیا  اقدام به این عمل می کند یا خیر. و از طرف دیگر نیز شیطان در حال منصرف  کردن فرد از این اقدام است.

سختی و صبر در راه نصرت خدا

کسانی که در راه یاری و نصرت خدا قدم بر می دارند ممکن است دچار سختی  ها و مشکلاتی شوند؛ چنانکه انبیاء و اولیاء الهی اینگونه بوده اند. و این  تحمل محقق شدنی نیست مگر با صبر و شکیبایی در این راه. برای راحت تر محقق  شدن این صبر هم تنها کافی ست که به خاطر بیاوریم که معامله ما در این عمل  با خداست و همه چیز در نزد او ثبت و ضبط است. که البته این صبر در دو حالت  اتفاق می افتد که یکی صبری است که پیش تر نسبت به آن آگاه هستیم و دیگری  صبری است که نسبت به یک اتفاق غیر مترقبه صورت می گیرد. که البته نوع صبر  دوم سخت تر و البته ارزشمند تر می باشد و اجر خاصی در نزد خدا خواهد داشت.

جلسه هشتم

 یکی بودن ولایت خدا و ولی خدا

با خواندن آیه ۲۵۷ سوره بقره متوجه می شویم که ولی در ولایت الهی یکی  است ولی در ولایت طاغوت و غیر خدا چندین ولی وجود دارد. اللَّهُ وَلِيُّ  الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ ۖ  وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ  النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ ۗ أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا  خَالِدُونَ.

حال که متوجه شدیم ولی در ولایت الهی تنها یکی است و آن خداست پس آنچه  که از این ولایت به رسول خدا و ولی او (اولی الامر) داده می شود در واقع  همان ولایت است؛ بی کم و کاست. زیرا که کوچکترین تفاوت در انتقال و اجرای  این ولایت باعق ایجاد فساد در این نظام خواهد شد.

چنانکه خود خداوند نیز این تضمین را به سراحت بیان کرده است (سوره  حاقه) : وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ ﴿٤٤﴾ لَأَخَذْنَا  مِنْهُ بِالْيَمِينِ ﴿٤٥﴾ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ ﴿٤٦﴾

یکی از معانی توحید هم همین یکی بودن در خدا و پیامبر و ولی اوست.

آیاتی پیرامون ولایت الهی و ولایت طاغوت

أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ  وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ ﴿١٠٧/ بقره﴾

آیا ندانسته ای که فرمانروایی بر آسمان ها و زمین فقط در سیطرۀ اوست؟  [و به این علت، تغییر و تأخیرِ احکام در حیطۀ مصلحت خواهی و حکومت او می  باشد،] و شما را در برابر خدا [که همۀ امور به دست اوست] هیچ سرپرست و  یاوری نیست.


فَرِيقًا هَدَىٰ وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلَالَةُ  إِنَّهُمُ  اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَيَحْسَبُونَ  أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ ﴿٣٠/ اعراف﴾

گروهی را [به سبب نشان دادن لیاقت] هدایت کرد، و گروهی گمراهی بر آنان  قطعی شد؛ زیرا شیاطین را به جای خدای یکتا حاکم و سرپرست خود گرفتند، و  گمان می کنند که رهیافته [به سوی سعادت]اند

 

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا  يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ  وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا  لِلَّهِ  وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ  الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ ﴿١٦۵﴾  إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِينَ اتَّبَعُوا وَرَأَوُا  الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ ﴿١٦٦﴾ وَقَالَ الَّذِينَ  اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا كَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ كَمَا  تَبَرَّءُوا مِنَّا  كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ  عَلَيْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِينَ مِنَ النَّارِ ﴿١٦٧/ بقره﴾

برخی از مردم به جای خدای یگانه معبودهایی را [برای پرستیدن] انتخاب  می کنند که آن ها را چنان دوست دارند که سزاوار است خدا را آن گونه دوست  داشته باشند! ولی مؤمنان محبتشان به خداوند [چون او را مبدأ حقایق و  کلیددار هستی و مالک همه چیز می دانند] از هر چیز بیشتر است. آنان که [با  انتخاب معبودهای باطل و پوچ] ستم روا داشتند وقتی عذاب را ببینند قاطعانه  خواهند فهمید که همۀ قدرت ویژۀ خداست، و خداوند [بر این محجوب ماندگان از  توحید،] سخت کیفر است(۱۶۵) در آن هنگام پیشوایانِ [شرک و بُت پرستی] از  پیروانشان بیزاری می جویند، و همگی عذاب را می بینند، و راه چاره بر آنان  بسته می شود«۱۶۶» و آنان که [به جای خدا از پیشوایان شرک و کفر] پیروی  کردند می گویند: ای کاش برای ما بازگشتی [به دنیا] بود! تا ما هم از آنان  [و فرهنگِ باطلشان] بیزاری می جستیم، همان گونه که اینان [در این عرصۀ  قیامت] از ما بیزاری جستند، خداوند به این صورت اعمالشان را که برای آنان  مایۀ حسرت هاست به ایشان نشان می دهد، و اینان هرگز از آتش بیرون آمدنی  نیستند«۱۶۷»

 

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ  يَشْتَرُونَ الضَّلَالَةَ وَيُرِيدُونَ أَنْ تَضِلُّوا السَّبِيلَ ﴿٤٤/  نساء﴾

آیا وضع و حال کسانی که بهره ای اندک از کتاب [تورات و انجیل] به آنان  عطا شد ندانسته ای؟ که [با پنهان کردن حقایقِ کتاب و تحریف برخی آیاتش]  گمراهی می خرند، و [به سبب حسادت و دشمنی] می خواهند شما [هم] از راه  [مستقیم] گمراه شوید

 

وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ  ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَنْ يَغْفِرُ  الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَىٰ مَا فَعَلُوا وَهُمْ  يَعْلَمُونَ ﴿١٣٥/ آل عمران﴾

هم آنان که چون کار زشتی مرتکب شوند، یا بر خود [به سبب غفلت از پاره  ای از امور دینی و اخلاقی] ستم ورزند، و [پیش از فرصت سوزی] خدا را یاد  کرده [قلباً مورد توجه قرار می دهند]، در نتیجه برای گناهانشان درخواست  آمرزش می کنند؛ به راستی چه کسی جز خداوند گناهان را می آمرزد!؟ و آگاهانه  بر گناهانی که مرتکب شده اند پافشاری نمی کنند

 

وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءَنَا  وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَأْمُرُ  بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٢٨/  اعراف﴾

چون کار زشتی مرتکب می شوند می گویند: پدرانمان را بر آن [کار]  یافتیم، و خداوند ما را به آن فرمان داده! بگو: قطعاً خداوند به [انجام]  کار زشت فرمان نمی دهد، آیا چیزی را که نمی دانید به خداوند نسبت می دهید؟!

 

إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا  يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي  نِسَاءَهُمْ ۚ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ ﴿٤/ قصص﴾

مسلّماً فرعون در سرزمین [مصر] تکبّر و طغیان ورزید، و مردمش را به  صورت گروه گروه [و ملزم به پیروی بی چون و چرای از خود] کرد، طایفه ای از  آنان را به زبونی و درماندگی کشاند، پسرانشان را سر می برید و دخترانشان را  زنده می گذاشت، بی تردید او از تبهکارانِ فتنه انگیز بود

نیت عامل تعیین کننده در شرک

بسیاری سؤالات و شبهاتی را خطاب به شیعیان و مناسک آنها مطرح می کنند و  وجه و دلیلی که این شبهات و اتهامات بر آن استوار است تشابه ظاهری برخی  اعمال به اعمال دیگری است که توسط سایر مذاهب و فرق انجام می پذیرد. در  حالی که تعریف شرک اصلاً  به چنین چیزی نیست. شرک یعنی اینکه عمل یا چیزی  را به خدا نسبت دهیم و بگویم که خدایی است یا خدا به انجام آن دستور داده  است و یا اینکه عمل و چیزی که از جانب خداست را بگوییم غیر خدایی است و  ارتباطی با خدا ندارد.

جلسه نهم

مهمترین آیات پیرامون بحث ولایت الهی

سوره مائده :

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ  فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ  عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي  سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ  يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ  وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ﴿٥٤﴾إِنَّمَا  وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ  الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ﴿٥٥﴾وَمَنْ  يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ  هُمُ الْغَالِبُونَ ﴿٥٦﴾يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا  الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا  الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ  وَاتَّقُوا اللَّهَ  إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ﴿٥٧﴾ وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ  اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ  ﴿٥٨﴾

ای مؤمنان! هرکس از شما از دین خود برگردد، خداوند به زودی گروهی را  می آورد که محبوب خدایند و خداوند هم محبوب آنان است، در برابر مؤمنان  فروتنند و در برابر کافران سرسخت، همواره در راه خدا جهاد می کنند و از  سرزنشِ هیچ سرزنش کننده ای نمی هراسند، این احسان خداست که به هرکس بخواهد  می دهد؛ خداوند بسیار عطاکننده و داناست(۵۴) سرپرست شما فقط خدا و پیامبر  اوست، و نیز مؤمنانی (علی بن ابی طالب علیه السلام و ائمه علیهم السلام) که  در حال اقامه نماز به تهیدستان در حال رکوع صدقه می دهند.(۵۵) و آنان که  خدا و پیامبرش و مؤمنانی [چون امامان معصوم علیهم السلام] را به سرپرستی و  دوستی بپذیرند [حزب خدایند و] مسلّماً حزب خدا پیروزند(۵۶) ای مؤمنان!  کسانی که دین شما را به مسخره و بازیچه گرفته اند سرپرست و دوست خود  نگیرید! چه از اهل کتاب باشند و چه از کافران، اگر مؤمن هستید از خدا  [اطاعت کرده، از محرّماتش] بپرهیزید !(۵۷) چون مردم را برای نماز فرا می  خوانید آن را به مسخره و بازیچه می گیرند، این به سبب آن است که آنان گروهی  هستند که اندیشه نمی کنند(۵۸)

غالب بودن حزب خدا به چه معناست؟

مراد از این عبارت که حزب خدا غالب است(آیه ۵۶ سوره مائده) این نیست  که در این دنیا و در شکل ظاهر همیشه پیروز و مسلط هستند بلکه منظور غالب  بودن بر کل عالم و جهان هستی است. وایشان بر تمامی امور حاکم و واقف هستند.

ناظر و حاکم بودن خداوند بالاترین دلیل برای آرام زیستن

در ولایت الهی مشاهده کردیم که خداوند اهل ایمان را به سوی ولایت خود  فرا می خواند و آنها را توصیه می کند به اینکه او را به عنوان ولی اختیار کنند که اگر اینگونه عمل کنند حامی و مدافع آنها خواهد بود و از آنها حمایت  خواهد کرد. در زیر چتر چنین ولایتی دیگر حزن و اندوه جایی نخواهد داشت، زیرا هر سختی و مشکلی که بر فرد می گذرد می داند که در نظر خداوند ثبت و ضبط خواهد بود و بی جواب نمی ماند. و لذا تحمل سختی آسان تر و شیرین تر خواهد شد. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در این باره می فرمایند : ... فَإنَّ  الشّاهِدَ هُوَ الحاكِمُ؛ آن كه شاهد است، همو داور است(حکمت ۳۱۶).

آگاهی کامل نبی به حال افراد

ولایت الهی و کیفیتی که در مورد آن گفتگو شد به رسول خدا و وصی او  انتقال داده شده است. و لذا همانطور که خدا از اعمال ما آگاه است نبی او  نیز از این آگاهی برخوردار است و لذا نبی خدا و وصی او به حال ما از ما  آگاه تر هستند.

ویژگی های ولی خدا

گفته شد ولایت الهی از جانب خدا به ولی او سپرده شده است. پس باید  ویژگی هایی را دارا باشد تا بتواند این ولایت را پذیرا باشد. اولاً اینکه  همیشه و در هر لحظه و همه جا در دسترس باشد. ویژگی دیگر اینکه اگر او ولی  خداست نباید هیچگاه از خدا جدا باشد؛ ولو به یک لحظه و این ارتباط به صورتی  است که همیشه در دسترس همگان نیز می باشد. و همین ویژگی است که امام  زمان(عجل الله تعالی فرجه) بر اساس آن می فرمایند : إِنّا غَيْرُ  مُهْمِلينَ لِمُراعاتِكُمْ، ولاناسينَ لِذِكْرِكُمْ؛  همانا، ما از رعايت  حـال شما كوتاهى نمى ‏كنيم و شما را از ياد نمى ‏بريم.

بیشترین مصیبت از آن کیست ؟

در این نظام الهی از این جهت که اولیاء خدا بر احوالات همگان آگاهی  دارند مصیبت و سختی ها هر شخصی متوجه ایشان نیز می شود. و لذا در کربلا  بیشترین مصیبت نصیب امام حسین(علیه السلام) می شود زیرا علاوه بر سختی هایی  که به شخص آن حضرت وارد می گردد سختی ها و مصیبت های تک تک یاران و اهل  بیت(علیهم السلام) نیز متوجه ایشان می شود و در مرتبه ای بالاتر همه ی این  مصیبت ها بر شخص رسول الله(صلی الله علیه و آله) وارد می گردد. زیرا آن  حضرت خود ولی و شاهد است بر امام حسین(علیه السلام) و سایر ائمه (علیهم  السلام) و لذا مجموع مصیبت های وارد شده بر ایشان متوجه آن حضرت می شود.

جلسه دهم

 نتیجه بحث ولایت الهی

مجموع بحث این جلسات در آیه ۵۵ سوره مائده  آمده است که خداوند می  فرمایند : إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا  الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ  رَاكِعُونَ. به این معنی که ولایت تنها ولایت خداست و این ولایت به اذن خدا  در رسول او و ولی بعد از رسول قرار داده شده است و این ها تماماً یک حقیقت  هستند نه چند ولایت. پس نباید به سراغ کس دیگری رفت و نباید از دیگر کسانی  که ولایت هایی را غیر از خدا برپا کرده اند ترسید.

ایمان به خدا اصلی ترین ویژگی جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله)

بنا به فرمایش روشن و صریح قرآن پیرامون جانشین پیامبر (صلی الله علیه  و آله) (آیه ۵۵ سوره مائده) در می یابیم اصلی ترین و کلیدی ترین ویژگی این  جانشین ایمان داشتن به خداست و لذا ایشان را به نام "امیرالمؤمنین" می  شناسیم یعنی اینکه بر همه مؤمنان امیر است نه اینکه تنها یکی از مؤمنان  باشد.

نتیجه اثبات ولایت الهی

بعد از بررسی ها و نتیجه گرفتن از مباحث مطرح شده که تنها یک ولایت بر  دنیا حاکم است و آن هم ولایت الهی است این است که پذیرش و قبول هر ولایت  دیگری به غیر از آن شرک محسوب می شود. و در این آیه که خداوند می فرمایند :  وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ  أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَلَتَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ(۶۵ /  زمر) منظور از شرک بیان ولایت کسی است غیر از ولی خدا. 

تعریف شرک و مشرک

بنا به مقدمه ای که بیان شد شرک یعنی آنچه را که خدا وضع فرموده است  را از نسبت خدایی عزل کرده و یا اینکه کسی یا چیزی خدا قرار نداده  است،خدایی قلمداد شود.

چرا شیعه را مشرک می دانند ؟

با بیان تعریف شرک و مشرک و روشن شدن آن حال این سؤال مطرح می شود که  چرا شیعه را مشرک می دانند؟. دلیل این امر یک قاعده نانوشته است و آن قاعده  این است که کسی که مرتکب یک عمل خلاف و معصیت می شود برای پوشاندن آن  دیگران را به آن عمل می خواند، جوری که همه توجه ها به سمت این ادعا و  توهین جلب شود و همگان نسبت به آن فرد متخلف بی توجه گردند.

ولایت الهی حقیقتی کامل

در معرفی و بیان ولایت الهی به دیگران نباید دخالتی بیش از معرفی کردن  داشته باشیم. یعنی نه حق داریم دیگران را در گرویدن به این ولایت اجبار  کرد و نه اینکه رفتار و عمل افراد در زیر سایه این ولایت قضاوت کرد و نسبت  به آن نظر داد. معرفی کردن تنها عملی است که ما می توانیم انجام دهیم،  گرویدن و جذب افراد به این ولایت امری است که در تحت سایه آن رخ خواهد داد و  متولی آن خدا و ولی اوست نه ما.