فایل های صوتی :

   روش پاسخگویی به سوالات فرزندان - جلسه اول.mp3

    روش پاسخگویی به سوالات فرزندان - جلسه دوم.mp3

    روش پاسخگویی به سوالات فرزندان - جلسه سوم.mp3

    روش پاسخگویی به سوالات فرزندان - جلسه چهارم.mp3   

    روش پاسخگویی به سوالات فرزندان - جلسه پنجم.mp3

    روش پاسخگویی به سوالات فرزندان - جلسه ششم.mp3

    روش پاسخگویی به سوالات فرزندان - جلسه هفتم.mp3

    روش پاسخگویی به سوالات فرزندان - جلسه هشتم.mp3


جلسه اول

 سؤال در چه بستری ایجاد می‌شود؟ 

اولین جواب هر کسی به این سوال احتمال این است که «سؤال در جایی که  نسبت به موضوعی بی اطلاع هستیم ایجاد می‌شود» و به عبارتی «سؤال از جهل  نشأت می‌گیرد.» اما این جواب از جهاتی قابل نقد است؛ زیرا بسیاری از  موضوعات هستند که ما نسبت به آن‌ها جهل داریم ولی هیچگاه در مورد آن‌ها  سؤالی نداشته‌ایم. مثلاً هیچگاه به تعداد دکمه‌های لباس‌های خود توجهی  نداریم و هیچ وقتی هم نسبت به آن سؤالی در ذهن ما ایجاد نشده است.
پس کدام بستر باعث ایجاد سؤال می‌شود؟

شاید بتوان پاسخ قبل را به این صورت اصلاح کرد و ارائه داد؛ «سؤالات  ما نشأت گرفته از مجهولات ماست ولی از هر مجهولی هم سؤال نداریم.» در نقد  این جواب نیز باید گفت بعضی از موضوعات هستند که ما نسبت به آن‌ها بی  اطلاعیم و خود آن موضوع را هم نمی‌شناسیم، مثلاً گونه‌ی جدیدی از موجودات  که در این جهان وجود دارند و ما علاوه بر اینکه نسبت به شناختشان جاهلیم از  وجود آنها نیز بی‌اطلاعیم (جهل مرکب: هم جاهلیم و هم از جهل خود  ناآگاهیم).

انسان نسبت به «جهل مرکب» مسئول نیست. ولی نسبت به جهل بسیط (علم نداشتن نسبت به چیزی) می‌تواند مسئول باشد.

پس هم سؤال و هم جواب هر دو از علم نشأت می‌گیرند.

انسان‌ها علی رغم تشابهات بیرونی با یکدیگر، متفاوت از هم زندگی  می‌کنند. این تفاوت نشأت گرفته از شناخت هر فرد است. تفاوت در «شناخت نسبت  به دنیا و پدیده‌ها» است که زندگی هر فرد را شکل می‌دهد. با این توصیفات پس  سؤالات ما از مطالبی که در زندگی ما وارد شده است نشأت می‌گیرند.

با این توضیحات به وجود آمدن سؤالات مختلف و متفاوت در برهه‌های مختلف سنی فرزندان برای ما روشن می‌شود.

البته انسان نسبت به همه مجهولاتی که در زندگی او وجود دارد و می‌داند  که نسبت به آن‌ها جهل دارد سؤال ندارد و همچنین منظور ما از سؤال، سؤالات  کلاسیک که از درون آدمی نمی‌جوشد نیست (مانند سؤالاتی که در دروس مدرسه  بچه‌ها با آن‌ها رو به رو می‌شوند و می‌بایست پاسخ دهند).

نوع دیگری از سؤال نیز وجود دارد که منشاء آن بیرونی است ولی در درون  ما تبدیل به سؤال می‌شود. اغلب کسانی که دچار شبهه می‌شوند به این صورت گرفتار آن شبه شده‌اند.

سؤال نوع سوم، سوالی است که منشاء بیرونی ندارد و غلیان و جوشش آن درونی است.

از لحاظ جنس نیز سؤالات به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ سؤالاتی که درون فرد را به هم می‌ریزند و سؤالاتی که در درون فرد تأثیری ندارند.

عموماً بیشتر سؤالات نوع دوم (القایی) و بخشی از سؤالات نوع سوم، از آن جنس سؤالاتی هستند که درون فرد را به هم می‌ریزند.

پس برای ادامه بحث سؤالات موجود در زندگی خود را به دو دسته القایی و خود جوش تقسیم می‌کنیم.

جلسه دوم

 در ارتباط با مسئله شناخت باید گفت که هرکس خود تعیین می کند چه موضوعاتی  وارد حیطه شناخت و در نتیجه زندگی او شود. از این روست که سؤالات به وجود آمده برای هرکس (به خصوص بچه ها) با ما متفاوت است.

بنابر آنچه قبلا گفتیم همیشه سؤال در موضوعات و زمینه هایی به وجود می آید که آدمی نسبت به آن اطلاع و آگاهی دارد. آن موضوعاتی که هیچ چیز از آن نمی‌داند.

به سؤالات به دو روش کلی می توان پاسخ داد، روش عقلی و روش قرآنی.

بر مبنای روش عقلی اگر دینی از جانب خدا ارائه شود و پیامبری برای آن مبعوث شود می بایست آن پیامبر تبلیغ علنی آن دین را در میان مردمی که مورد خطاب دین هستند انجام دهد. و هرکس که این خبر به او از هر طریقی رسید می  بایست به دنبال آن برود.

یکی از اصلی ترین روش های تبلیغ ایجاد سؤال است. این روش هم در  احتجاجات ائمه (علیهم السلام) استفاده شده است و هم شیطان از آن به عنوان  فریب استفاده می کند.

ایجاد سؤال در درون فرد باعث ایجاد تحرک و ناآرامی می شود تا زمانی که به جواب آن دست بیابد.

اگر در برخورد با سؤال هایی که درون ما را درگیر می کنند به گونه ای عمل کنیم که گویی برای ما اهمیت ندارند در نهایت این سؤالات درون ما را فرو  می ریزند و از بین می برند.

تفاوت علم و یقین در چیست؟

علم به چیزی گفته می شود که نسبت به آن آگاهی و دانایی داریم ولی یقین  چیزی فراتر از علم است و امری است درونی که با مطالعه و بررسی به دست نمی  آید، به عبارت دیگر برای آن لزوما نیازمند به استدلال و دلیل نیستیم.

آیا ایجاد شدن سؤال تنها مربوط به موضوعاتی است که در دایره علم هستند؟

گاهی اوقات در حیطه ی موضوعات یقینی نیز برای فرد سؤال ایجاد می شود.

جلسه سوم

 تحقیق در چه جایگاهی وارد است ؟

در امور یقینی از لحاظ عقلی و شرعی نه می‌توانیم شک کنیم (و به تبع آن تحقیق هم منتفی است) ، نه مجاز به این کار.

یقینیات هر فرد به سه دسته اصلی تقسیم می شود:

۱-دسته ای که خدادادی است. مثل خداپرستی فطری انسان

۲-دسته ای که اکتسابی است و در درون فرد رسوخ کرده است که به آنها باور می گویند

۳-دسته ای که اکتسابی است و در حد اطلاعات در درون فرد در حال رفت و برگشت است و هنوز رسوخ نکرده است و آن را معلومات می نامند.

یکی از عوامل ایجاد سؤال وجود یک باور و فضای ذهنی و تفکر خاصی است که  از قبل وجود داشته است که اگر آدمی آن تفکر را کنار بگذارد سؤال به وجود  آمده برای او حل شده جلوه می کند. به عبارت دیگر سؤال زمانی ایجاد می شود  که موضوع و صحبتی با اطلاعات و داده های قبلی ما مطابقت نداشته باشد.

رفتار ما در برخورد با سؤالات به دو گونه است؛ یکی آنکه بعد از برخورد  با سؤال نسبت به آن بی توجه هستیم و اهمیتی برای ما ندارد دوم آنکه بعد از  برخورد با آن  نسبت به آن تحقیق و بررسی انجام می دهیم و نوع سوم آنکه  سؤال را به درون خود راه می دهیم و در طرف دیگر سعی بر بیرون کردن باور و  یقین قبلی خود داریم که به این نوع سوم "شبهه" می گویند.

اگر که باورهای درونی و جهانبینی فرد با آنچه که بر نظام عالم حاکم است مطابق باشد، دیگر در برخورد با حوادث و پدیده های مختلف با سؤالات  کمتری مواجه می شود.

بنابراین هرچه بتوان جهان‌بینی فرزند را زودتر و با علم و توجه، به درستی شکل داد سؤالات کمتری برای او ایجاد خواهد شد.

جلسه چهارم

 بنا به بحث جلسات قبل آدمی خود می تواند ناظر و مراقب معلومات و داده هایی  باشد که به وجود او می خواهند راه پیدا کنند، و اوست که باید با تحقیق و  بررسی، به بعضی از آنها اجازه ورود و تثبیت بدهد و از ورود بعضی دیگر  جلوگیری کند.

به عبارت دیگر علی رغم تأثیر گذاری عوامل محیطی مثل والدین، دوستان،  جامعه و ... در درون آدمی، این خود فرد است که در تشکیل جهانبینی خویش و  نگرش به زندگی نقش اصلی را ایفا می کند .

بر این مبنا این عبارت که «هر حرفی را باید شنید» کاملاً غلط است زیرا چنین تفکری است که پایه گذار اصلی سؤالات، شبهات و شک در درون آدمی است.

بنابراین هر علمی مفید نیست زیرا به عنوان مثال علم غیب برای ما علمی  است که جز ناآرامی و پریشانی درونی فایده دیگری برای ما نخواهد داشت.

تفکر اشتباه دیگری که متأسفانه در میان اغلب افراد رایج است «مطلع  بودن از جهان اطراف است»؛ غافل از اینکه همین عامل باعث ایجاد تشویش و  اضطراب در زندگی آدمی است زیرا با این جمله هر روز به دنبال جستجو پیرامون  مسائلی است که برای او فایده ای ندارد بلکه تنها مشغولیت ذهنی برای او  ایجاد می کند.

پس قدم اول و اصلی در رابطه با فرزندان این است که اگر نمی توانیم مطلب مفیدی به او بیاموزیم حداقل نگذاریم مطلب باطلی به او آموزش داده شود.

قدم بعدی پاک سازی درون از معلوماتی است که هنوز تثبیت و یقینی نشده اند. برای این کار می بایست به نکته مهمی توجه داشت و آن این است که نسبت به سؤالاتی که درون ما را به خود درگیر کرده اند بی  تفاوت نباشیم و آنها را بنویسیم.
سوالات و شبهات خود را یادداشت نماییم!

نوشتن سؤال دو فایده دارد یکی اینکه سؤال از درون ما بیرون می رود و  دل مشغولی مارا نسبت به اینکه نکند که آن را فراموش کنیم از بین می برد؛  فایده دیگر آنکه این امر از به وجود آمدن سؤالات دیگر به واسطه چرخش دائمی  این سؤال در درون ذهن من جلوگیری می کند.

جلسه پنجم

سؤالی که در ادامه مطرح می شود این است که اگر این تفکر غلط است که «هر حرفی را باید شنید» پس چرا خود ما راه تبلیغ را برای هدایت و راهنمایی فرزندمان انتخاب می کنیم؟

در جواب این سؤال باید گفت بر هریک از ما واجب است نسبت به اموری که  به آنها یقین داریم دیگران را مطلع و هوشیار کنیم. به عنوان مثال اگر شما  از ضرر و زیان یک ماده غذایی آگاهی داشته باشید و مشاهده کنید فردی از روی  ناآگاهی قصد استفاده از آن ماده غذایی را دارد عقل شما به شما می گویید که  او را هرچه سریعتر مطلع کنید تا از آن ماده غذایی استفاده نکند.

نکته دیگر این است که در مواجهه با تبلیغ و داده هایی که از بیرون به  سمت ما می آید بنا به توصیه عقل و دین می بایست به سمت کسانی رو کرد که از  صداقت و راستگویی ایشان مطمئن هستیم.
سؤال دیگر که بعد از این نکته ممکن است مطرح شود این است که پس اینکه می گویند ببین چه چیز می گویند نه اینکه چه کسی می گوید چه می شود؟. در پاسخ به این سؤال باید گفت که این عبارت زمانی مصداق پیدا می کند که ما  به صورت تصادفی و اتفاقی با صحبت شخص یا اشخاصی مواجه می شویم نه به صورت  برنامه ریزی شده و از روی قصد شنیدن؛ در چنین موقعیتی باید دید که این صحبت  یا صحبت ها برای من پیامی دارد یا خیر.

مسئله دیگر به صحبت های جلسات پیش باز می گردد که در این مواجهه ما به داده هایی که نسبت به باطل بودن آنها یقین داریم توجهی نمی کنیم زیرا اگر قرار باشد توجه کنیم و به وسیله آن یقین پیشین خود ار از بین  ببریم دچار آن چرخه باطل خواهیم شد که به هیچ مطلبی یقین پیدا نخواهیم کرد.
 

ادامه راهکار عملی برای جلوگیری از پیداش سؤالات مضر در درونمان این است که در رسیدن به جواب سؤالاتی که نوشته ایم(که در جلسه  قبل به آن اشاره کردیم) تاجایی که قانع شویم و آرام بگیریم پیش برویم.  البته در این مرحله باید توجه داشت که سؤال مورد نظر سؤالی است که برای خود  ما پیش آمده یا اینکه ما حامل آن سؤال هستیم و عامل به وجود آمدن آن کس یا  کسان دیگری هستند.

جلسه ششم

 شناخت نسبت فرزند

همانطور که در جلسات اول گفته شد، تعریف ما از پدیده ها و موضوعات  اطراف ما، دنیای ما را می سازند و لذا در تمامی جهات زندگی می بایست تصورات  خود را (چه به عنوان همسر، چه به عنوان پدر و مادر و...) آنطور که می باید  باشد تنظیم و تثبیت کنیم. یکی از این مقاطع که نیازمند این بینش است رفتار  با فرزند است که اگر او را به درستی بشناسیم (جایگاه و مختصات او) بسیاری  از رفتارها و سؤالات او برایمان منطقی و درست جلوه می کند.

نکته‌ای در تربیت فرزند

بر پایه همین نکته است که در تربیت فرزندان، معصومین (علیهم السلام)  می فرمایند کلام حق را از قرآن و روایات به فرزندان خود بیاموزید پیش از  آنکه سایرین کلام های باطل را به آنها بیاموزند.

قدم دوم در پاسخگویی به فرزند

در پاسخ به سؤال فرزندان بعد از قدم اول که گفته شد (تشخیص اینکه او  حامل سؤال است یا اینکه سؤال از درون خود او ایجاد شده است) این است که در  شروع پاسخ دادن از کلمات و ادبیاتی استفاده نکنیم که باعث جبهه گیری در  درون او نسبت به ما شود (مثل: «این چه سؤال بدی هست که می پرس؟»، «دیگه یک همچین سؤالی نکنی» و ...)

قدم سوم در پاسخگویی

قدم بعدی پیدا کردن دلیل اصلی ایجاد این سؤال در درون اوست تا متوجه شویم چه چیزی وارد دنیای او شده که این سؤال را برای او ایجاد کرده است.

نکته ای که در اینجا در کنار بحث اصلی باید به آن اشاره کرد این است که حتی در مورد خود ما نیز همیشه دانستن پاسخ تمامی سؤالاتی که در درونمان  ایجاد می شود لازم و ضروری نیست ( به عنوان مثال دانستن زمان مرگ؛ دانستن  پیش آمدهایی که قرار است با آنها در آینده رو به رو شویم و ...)

مهمترین قدم، شناخت نکته اصلی سؤال

قدم چهارم این است که متوجه شویم چه نکته ای در درون سؤال باعث آزار می شود؟

«نمی دانم» جوابی پسندیده

نکته دیگری که در پاسخ گویی به آن باید اشاره کرد این است که در برخی  سؤالات بهترین جوابی که می توان به عنوان پاسخ ارائه کرد عبارت «نمی دانم» هست. نمی دانم اصلاً به منزله ضعف و کمبود نیست.

 

نکته آخر در پاسخگویی

نکته آخر این است که فرد جواب این سؤال را به چه منظور احتیاج دارد. یعنی اینکه این جواب در پاسخ به کدام قسمت از درون و جهانبینی اوست. برای  چنین کاری لازم است که آشفتگی فرد در ارائه سؤالات و مثال های مربوط به آن را منظم کنیم. یکی از بهترین روش ها برای این کار همان نوشتن است که در  جلسات پیش تر نیز به آن اشاره شد.


جلسه هفتم

 جلوگیری از ایجاد سؤال مسئله ای مهم بعد از پاسخگویی به سؤال

اصلی ترین مطلبی که بعد از یادگیری ما در زمینه پاسخگویی به سؤالات و  شبهات وجود دارد این است که بدانیم که چه کنیم تا از این بعد چنین سؤالات و  شبهاتی برای ما ایجاد نشود. در انجام این کار توانایی هر پدر و مادری نسبت  به فرزندش بسیار بیشتر از توانایی یک متخصص است زیرا به دقت جنس فرزند خود  را می شناسد.

تفاوت شبهه و سؤال

جنس شبهه به صورتی است که نظام و ساختار درونی فرد را برهم می زند و  از نظم خارج می کند. اما سؤال به صورتی است که در هر موقعیتی امکان دارد در  درون همه وجود داشته باشد. 

آیا شبهه و سؤال می توانند وجه مثبت و مفیدی داشته باشند؟

سؤال امر خوب و لازمی است زیرا به واسطه سؤال است که فرد در موضوعات و  مسائل مختلف پیش می رود و به فهم و درک نسبت به آنها دست می یابد.

چایگاه یقین در اعتقادات

در ارتباط با یقین باید گفت که امری است که می بایست آن را در درون  داشت و چیزی نیست که با طی مراحلی بتوان به آن رسید. مثل یقینی که هرکس به  زنده بودنش، زمانی که در حال حاضر در آن قرار دارد، سالم بودنش، عاقل بودنش  و... دارد؛ این ها موضوعاتی نیستند که فرد با بررسی نسبت به آنها یقین  پیدا کرده باشد.

بنا به این توضیحات در اعتقادات «یقین داشتن» مهم است نه «به یقین رسیدن».

چگونه از یقینیات خود پاسبانی کنیم؟

یکی از مواردی که می توان با آن از یقینیات خود حفاظت کنیم این است که از نشست و برخاست با کسانی که تقوی ندارند پرهیز کنیم. 

نکته دیگر این است که در مواجه با سؤال (چه در درون خودمان چه از طرف شخص دیگر) سریع به هم نریزیم و آرامش خود را حفظ کنیم.

نکته ای حائز اهمیت در دانستن پاسخ سؤال

نکته مهمی که در پاسخ برخی سؤالات باید به آن توجه کرد این است که  گاهی فرد پاسخ سؤال را برای این منظور می خواهد که به این نتیجه برسد که این سؤال پاسخ دارد نه اینکه بخواهد آن پاسخ را به خود یا کسی ارائه دهد.

سؤال داشتن، امری مشترک

پله دیگری که در پاسخ به سؤالات فرزندان باید رعایت کرد آن است که قبل  از پاسخ به او بگوییم که این سؤال که برای تو ایجاد شده امری است عادی و  برای خیلی از افراد مشابه تو نیز ایجاد می شود.

معرفی خدا و فرستادگانش به عنوان منابع پاسخ

قدم دیگری که باید برداشت این است که به او این مطلب را انتقال دهیم ؛  سؤالی که برای او ایجاد شده است را خدا و فرستادگان او (پیامبر و  ائمه(علیهم السلام) پاسخ می دهند. ولو اینکه به وسیله های مختلف (در کتابی ،  در سخن شخص دیگری و ...) صورت گیرد.

جلسه هشتم

 نداشتن سؤال به معنی ایده آل بودن وضع من است؟

نگاه ما به سؤال همیشه باید به گونه ای باشد که پدیده ای عادی شبیه  سایر پدیده ها ( مثل مریضی های جسمی و روحی) در ما صورت گرفته و همانطور که  در رفع آنها تلاش می کنیم در پاسخ به سؤال نیز اقدام لازم را صورت می  دهیم. به عبارت دیگر نباید به دنبال آن باشیم که به جایی برسیم که دیگر  هیچگونه سؤالی برایمان ایجاد نشود.

اشتباه در دریافت جواب سؤال

گاهی اوقات فرد در دریافت جواب سؤال خود به دلایل مختلف (خستگی، عدم  تمرکز، عجله و ...) اشتباه می کند و در آینده مجددا با این مسئله برخورد می کند که هنوز سؤال مورد نظری که به دنبال جواب آن بود بر سرجای خود باقی  است.

رابطه سؤالات ما با خداوند

تمامی سؤالاتی که خداوند برای بندگانش ایجاد می کند و یا سؤالاتی که  برای بندگانش ایجاد می شود پاسخشان از قبل توسط خدا در این دنیا گذاشته شده  است. چنین تفکری باعث می شود زمانی که به دنبال جواب سؤال خود هستیم به گستره وسیع تری نظر داشته باشیم و تنها به یک نقطه برای رسیدن به جواب خیره نشویم. از این رو بایستی سؤال خود را به محضر خدا یا فرستادگانش عرضه کرد و بعد منتظر جواب از هر طریقی بود (نه اینکه روش جواب را هم خود تعیین  کنیم).

البته اصلی ترین عامل در این موضوع باور و ایمان قلبی است به این مطلب  وگرنه در غیر اینصورت جواب به ما ارائه می شود ولی ما به خاطر ناباوری  نسبت به این مطلب آن را نمی بینیم و از کنار آن به راحتی عبور می کنیم.

قرآن و ادعیه یک از اصلی ترین پاسخ ها

بسیاری از مسائلی که در زندگی روزمره به آن دچار می شویم راه حلشان توسط خدا یا ائمه (علیهم السلام) در قالب قرآن و ادعیه بیان شده است ولی نکته اصلی این است که باید به آنها باور داشته باشیم و عمل کنیم وگرنه بدون  باور حتی به آنها مراجعه نمی کنیم چه برسد به اطمینان نسبت به مفید واقع  شدن آنها.

پیدا کردن سؤال قدمی دیگر در پاسخگویی

یکی از قدم های مهم دیگر در پاسخگویی این است که اصل سؤال را بشناسیم و  بیابیم. به این معنی که زمانی که با سؤال رو به رو می شویم امکان دارد فرد  سؤال کننده با ادبیات و حالت روانی خاصی مسئله خود را مطرح کند که باعث  پیچیده شدن موضوع مطروحه شود در حالی که اصل سؤال در عبارتی کوتاه تر و  ادبیاتی روان تر قابل بیان کردن است که پاسخگویی به آن را ساده تر می کند.