فایل های صوتی :

   940119-اولین آشنایی با قرآن-جلسه اول.mp3

    940126-اولین آشنایی با قرآن-جلسه دوم.mp3

    940202-اولین آشنایی با قرآن-جلسه سوم.mp3

    940209-اولین آشنایی با قرآن-جلسه چهارم.mp3

    940216-اولین آشنایی با قرآن-جلسه پنجم.mp3

    940230-اولین آشنایی با قرآن-جلسه ششم.mp3

    940306-اولین آشنایی با قرآن-جلسه هفتم.mp3

    940320-اولین آشنایی با قرآن-جلسه هشتم.mp3


جلسه اول

 قدم اول شناخت درست قرآن

همانطور که می دانید ما در معرفت و بهره مندی از هر موضوعی ابتدا لازم است آن را بشناسیم و از ماهیت آن مطلع باشیم که البته این شناخت می بایست با صحت و درستی همراه باشد. در غیر اینصورت نمی توان درکی از آن موضوع داشت. قرآن نیز از این مقوله مستثنی نیست و می بایست ابتدا از حقیقت وجودی و چیستی آن آگاهی داشته باشیم و برای رسیدن به این آگاهی می بایست به مرجعی مراجعه کرد که قرآن از آن نشأت می گیرد و آن خدا و فرستادگان اوست.

لایتناهی بودن، یکی از اصلی ترین خصوصیات قرآن 

یکی از راه های شناخت هر موضوعی بررسی صفاتی است که برای آن بر می شمرند. قرآن نیز بر همین اصل صفاتی دارد که به وسیله آن از طرف خدا و فرستادگان او برای ما معرفی شده است نظیر شفا بودن، ذکرا بودن و ... . یکی از این صفات این است که قرآن همه مطالب را برای همه ی ابناء بشر(در هر زمان و هر مکانی) در خود جای داده است. لازمه این امر آن است که این حقیقت(قرآن) انتها نداشته باشد، زیرا که این عالم و موضوعات موجود در آن نیز انتها ندارند و به همین دلیل قرآن که مبین و معرفی کننده آنهاست از لحاظ عقلی نباید دارای حد و محدودیت باشد، لذا قرآن لایتناهی است.

بلاتعیّن بودن دلیل لا یتناهی بودن قرآن

هر موضوعی که دارای حد و نهایت نیست قاعدتاً از یک ویژگی اصلی برخوردار است و آن بلاتعیّن بودن است. به این معنی که شکل و شمایل خاص و ثابتی را به خود نمی گیرد. به عنوان مثال برنامه نویسی در کامپیوتر از لحاظ عقلی محدودیت پذیر نیست چنانکه هر روزه و چه بسا هر ساعت در دنیا در زمینه ها و علوم مختلف برنامه کامپیوتری جدیدی نوشته و ساخته می شود، این در حالی است که پایه و اساس همه ی این برنامه دو کد ۰ و ۱ است. پس لازم نیست یک موضوع دارای بزرگی و عظمت ظاهری خاصی باشد که آن را بی نهایت کند. قرآن نیز چنین است دارای ظاهری است که آن را به شکل سایر کتاب ها به ما نشان می دهد ولی حقیقت و ذات آن چنانکه در روایت به ما گفته شده است زنده و پویاست و در هر لحظه و برای هر فرد حرف تازه ای دارد و این علی رغم ثابت بودن ظاهر فیزیکی آن است. و به همین دلیل بلاتعین بودن قرآن تنها خداست که می تواند این حقیقت را در قالبی که قابل درک برای ما باشد تبدیل کند.

متصل بودن همیشگی قرآن به خدا

اگر قرآن کلام الله است و از طرف خدا است می بایست همیشه جاری و پویا باشد. یعنی اگر که فرض کنیم قرآن در زمانی که نازل شده است فقط کلام الله بوده است و خداوند در یک مقطع زمانی و مکانی تصمیم با سخن گفتن با بندگانش داشته است پس دیگر فایده و استفاده ای برای سایرینی که از این برهه زمانی و مکانی خارج هستند نخواهد داشت. پس هم از این منظر و هم از جهت بلاتعین بودن قرآن که پیش تر گفته شد قرآن همیشه جاری است و خدا همیشه در حال صحبت کردن با ماست.

دستور العمل و روش بهره مندی از این قرآن

قرآن با ویژگی هایی که از آن برشمردیم چگونه برای ما قابل فهم و استفاده می شود؟. آیا باید حتماً زبان عربی بلد باشیم و به قواعد آن تسلط کامل داشته باشیم؟. اگر بگوییم «بله» پس ما با تجزیه و تحلیل از سوی خودمان به دنبال بهره مندی از قرآن هستیم و این خلاف نکته ای است که در مورد بهره مندی از قرآن و هرموضوع دیگری گفته شد. زیرا بر اساس مطلبی که بیان شد گفته شد لازمه بهره مندی شناخت درست است و این شناخت جز با مراجعه به صاحب و خالق آن موضوع امکان پذیر نیست. خداوند که صاحب قرآن است و قرآن کلام اوست در ارتباط با بهره مندی ما از آن توصیه هایی دارد که خود و فرستادگانش آنها را به ما تعلیم کرده اند. این توصیه های عبارتند از «خواندن قرآن» و «گوش دادن» به آن به هنگام تلاوت آن. حال می بایست توجه داشته باشیم که مجدداً به هنگام« تلاوت» و یا «گوش دادن» با عقیده و نظر خود به دنبال اتفاق و پدیده خاصی نباشیم زیرا تأثیر و بهره مندی که می بایست در ما حاصل شود را خدا می داند و راه حصول آن را در قالب این اعمال بیان کرده است.

جلسه دوم

اولویت ما در زندگی چیست و برای چه ؟

به صورت عمومی و کلی موضوعاتی که ما در زندگی به دنبال آن هستیم و به عبارتی عمر و زمان خود را خرج آنها می کنیم به سه دلیل برای ما دارای اهمیت و اولویت هستند. اول اینکه به آنها نیاز داریم و داشتنشان برای ما ضروری است مثل آب و غذا. دلیل دوم آنکه با آنها احساس آرامش و راحتی می کنیم و به عبارتی زندگی با آنها برای ما شیرین تر می شود مثل نیازهای غیر ضروری و غیر حیاتی زندگی. و دلیل سوم آنکه آن موضوع را ارزشمند و قیمتی می دانیم. بحث ما بیشتر بر سر موضوعاتی است که از طریق دلیل سوم برای ما اولویت پیدا می کنند. تا به حال به مبنا و ریشه این موضوعات فکر کرده ایم؟ به عنوان مثال تا به حال این سؤال برای ما شکل گرفته است که چرا برای ما و تمام مردم دنیا طلا ارزشمند است؟ چرا به عنوان مثال عنصر دیگری مثل مس این ارزش را ندارد؟ ؛ با کمی تفکر می بینیم اینگونه برداشت ها و ذهنیت ها در درون ما به تمامه رسوخ کرده است و اصلاً امکان پذیر نیست آنها را از خود دور کنیم. جایگاه قرآن نیز از این امر مستثنی نیست یعنی چون این تفکر از ابتدا در درون ما و هم وزن سایر موضوعات مهم گذاشته نشده است. و به همین خاطر قرآن از لحاظ قلبی و درونی برای ما مقام و منزلت والایی ندارد. زیرا که این اهمیت برای اطرافیان و جامعه ای که در آن بزرگ شدیم وجود نداشته است. پس اهمیت و اولویت چنین موضوعاتی، و به طور خاص قرآن، به آموزش و تربیتی است که ما تحت آن رشد و پرورش یافته ایم. 

بهره مندی از قرآن

در درک و معرفت نسبت به هر موضوعی ما به وسیله ابزارهایی که در اختیار داریم می توانیم مختصات و ویژگی هایی از آن به دست بی آوریم تا از این طریق آن را بشناسیم. حال فرض کنید که به عنوان مثال حسی مثل حس بویایی را در اختیار نداشتیم ولی بو در دنیا وجود داشت در اینصورت آیا امکان داشت که ما در بیان درک خود از هر شی یا موضوعی پیرامون رایحه و بوی آن صحبتی کنیم ؟؛ مسلماً خیر، زیرا نه ماهیت بو را می شناختیم و نه ابزار شناخت آن که حس بویایی هست را در اختیار داشتیم. قرآن و حقیقت آن نیز چنین رابطه ای را با ما دارند. یعنی جایگاه و تأثیری که قرآن به عنوان کلام الله در این عالم دارد برای ما به صورت بالقوه قابل درک نیست زیرا ابزار شناخت و درک آن را نداریم ولی به وسیله راهنمایی هایی که خدا به وسیله اولیاء اش به ما کرده است می توانیم از آن بهره مند گردیم که این بهره مندی نیز به چشم و با این حواس ما مسلماً قابل درک و لمس نیست. پس با این مقدمات بهره مندی از قرآن با اطاعت از دستورات خدا و اهل بیت(علیهم السلام) امکان پذیر می شود.

راه اصلاح باورها

بعد از مطالبی که به آن اشاره شد ممکن است این سؤال برای هر یک از ما ایجاد شود که راه نجات از این وضعیت چیست؟ چگونه می توان اولویت های موجود در زندگی خودمان را تغییر داده و به جای آنها موضوعاتی که حقیقی قیمتی دارند را جایگزین کنیم؟. شاید فکر کنید که راه آن مخالفت و سرسختی در مقابل تمام باورهایی است که در ما  تا به امروز به شکل غلط گرفته است. ولی راه درست اینچنین نیست. برای رسیدن به این نقطه که دیگر حس ادراک ما به خوبی عمل کند و موضوعات را به تفکیک سودمندی و بی فایدگی تشخیص دهیم این است که خود را در موقف مرگ ببینیم. یعنی پیش خود حس کنیم که تا لحظات و دقایقی دیگر زنده نیستیم. در این هنگام است که هرکسی بلافاصله اعمال و کرده هایش در طول زندگی به نظرش می آید و در ادامه به روشنی در می یابد که دستش پر است یا خالی، زیرا تنها اعمال است که به عنوان دارایی حقیقی از این دنیا برای هر فرد باقی می ماند . حال این ادراک در کجا و به وسیله چه چیزی در حال اتفاق افتادن است؟ این ادراک از طریق قلب صورت می گیرد. و در واقع آن وسیله و حس دیگری که خدا در وجود ما قرار داده است که به وسیله آن حقایق عالم و از جمله آنها قرآن را درک می کنیم قلب است.

جلسه سوم

قاعده کسب فایده

در بسیاری از نیازمندی هایی که در زندگی با آنها برخورد داریم(البته منظور نیازمندی های حقیقی است نه کاذب) زمانی که به طریقی آنها را برطرف می کنیم به صورت درونی  نسبت به آن برطرف کننده نیاز احساس بهره مندی و سودمندی را می کنیم. به عبارت دیگر فایده ی آن موضوعی که توانسته نیاز ما را برطرف کند به واسطه وجود آن نیاز برای ما روشن و قابل درک می شود. قرآن نیز از این امر مستثنی نیست. تا در درون ما نیازی نباشد که پاسخگوی آن نیاز قرآن باشد به دنبال بهره مندی گشتن در قرآن امری بیهوده و بی فایده است.

حقیقت و شکل قرآن

بعضی ازموضوعاتی که در دین به عنوان احکام بر ما وارد شده است در واقع حقیقت و شکلی دارند که برای ما قابل رؤیت نیست چنانچه در روایتی از امام باقر(علیه السلام) نقل می شود که قرآن در روز قیامت در زیباترین شکل خود ظاهر می شود و صحبت می کند. راوی از حضرت در مورد چگونگی این امر سؤال می کند که حضرت پاسخ می دهند: بله، همانطور که نماز(صلاة) از فحشا و منکر باز می دارد قرآن نیز صحبت می کند. 

ایمان کلید بهره مندی از قرآن

چنانکه در روایات از سخن گفتن قرآن و همچنین ترفیع درجه در بهشت به واسطه تلاوت قرآن سخن به میان آمده است ممکن است این سؤال مطرح شود که آیا این اتفاق شامل همگان می شود؟. باید گفت که با کمی دقت در عبارات ذکر شده در روایات در می یابیم که این توصیفات همگی در وصف مؤمنان است نه مسلمانان. زیرا در میان مسلمانان منافق و کافر نیز وجود دارد. ملاک ایمان نیز در روایات آمده است که چیزی نیست جز ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و تسلیم شدن در برابر آن. و کسانی که از این کلید بی بهره هستند نه تنها نمی توانند از قرآن بهره مند شوند بلکه به خسران و زیانشان نیز افزوده می شود.

جلسه چهارم

جهل در شناخت قرآن

هر یک از ما دایره ای از موضوعات را می شناسیم. که در نگاه اول اگر کسی در مورد هر یک از آنها از ما سؤال کند با اطمینان کامل و این احساس که آن موضوع را به شکل کامل می شناسیم پاسخ می گوییم. مثلاً شناخت ما نسبت به میوه ای نظیر سیب در یک حد متعارف نظیر شکل، رنگ، بو و مزه خلاصه می شود ولی با مراجعه به یک پزشک از خواص و ویژگی هایی از سیب آگاه می شویم که تا به حال نشنیده ایم و شاید برای ما شگفت آور نیز باشد این در حالی است که همان پزشکان و دانشمندان بعد از گذر زمان به خواص جدیدتری از سیب نیز برخورد می کنند که تا کنون نمی دانستند. حال اگر بخواهیم شناخت اولیه خود نسبت به سیب را مجدداً مورد بررسی قرار دهیم می بینیم که در واقع ما سیب را نمی شناخته ایم. با این مقدمه در می یابیم که بسیاری از ادعاها و همچنین نظریه پردازی ها در مورد شناخت حقیقت والایی نظیر قرآن در چه جایگاهی قرار می گیرد؛ به عبارت دیگر می توان به همه ی آنها عنوان جهل را اطلاق کرد.

روایات پیرامون شناخت فضل و منزلت قرآن و سوره حمد(از کتاب« فَضلُ القُرآن»)

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ قَالَ: شَكَا رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَجَعاً فِي صَدْرِهِ فَقَالَ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اسْتَشْفِ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ.

حضرت صادق عليه السّلام از پدرانش عليهم السلام حديث كند كه مردى از درد سينه به پيغمبر (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) شكايت كرد، حضرت (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فرمود: بوسيله قرآن شفا بجوى زيرا خداى عز و جل فرمايد: « (و اين قرآن) شفاء است براى آنچه در سينه‏ها است» (سوره يونس آيه ۵۷).

- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ النَّوْفَلِيِّ رَفَعَهُ قَالَ: مَا قُرِئَتِ الْحَمْدُ عَلَى وَجَعٍ سَبْعِينَ مَرَّةً إِلَّا سَكَنَ.

عبد اللَّه بن فضل نوفلى در حديث مرفوعى (كه سند را بمعصوم رسانده) حديث كند كه فرموده: سوره حمد بر هيچ دردى هفتاد بار خوانده نشود جز آنكه آن درد آرام گيرد.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: لَوْ قُرِئَتِ الْحَمْدُ عَلَى مَيِّتٍ سَبْعِينَ مَرَّةً ثُمَّ رُدَّتْ فِيهِ الرُّوحُ مَا كَانَ ذَلِكَ عَجَباً.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود: اگر سوره حمد هفتاد بار بر مرده‏اى خوانده شود و روح به تن او باز گردد شگفت نيست.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: مَا يَمْنَعُ التَّاجِرَ مِنْكُمُ الْمَشْغُولَ فِي سُوقِهِ إِذَا رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ أَنْ لَا يَنَامَ حَتَّى يَقْرَأَ سُورَةً مِنَ الْقُرْآنِ فَتُكْتَبَ لَهُ مَكَانَ كُلِّ آيَةٍ يَقْرَؤُهَا عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ يُمْحَى عَنْهُ عَشْرُ سَيِّئَاتٍ.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود: چه باز ميدارد تاجرى را كه در بازار مشغول (به تجارت است) از اينكه چون (شب هنگام) بخانه باز ميگردد نخوابد تا يك سوره از قرآن بخواند و بجاى هر آيه كه ميخواند برايش ده حسنه نوشته شود و ده گناه از او محو گردد.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ كَانَ أَبِي عَلَیْهِ السَّلامُ يَقُولُ‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ثُلُثُ الْقُرْآنِ وَ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‏ رُبُعُ الْقُرْآنِ.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: كه پدرم صلوات اللَّه عليه ميفرمود: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ يك سوم قرآنست و قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‏ يك چهارم آن است.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ أَنَّهُ قَالَ: مَنْ قَرَأَ إِذَا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ- قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‏ وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ كَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ الشِّرْكِ.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر كس هنگامى كه به بستر خواب رود سوره‏ قُلْ يا أَيُّهَا الْكافِرُونَ‏ و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخواند خداى عز و جل بيزارى (و دورى) از آتش را برايش بنويسد.

- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مِائَةَ مَرَّةٍ حِينَ يَأْخُذُ مَضْجَعَهُ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَ خَمْسِينَ سَنَةً.

رسول خدا (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فرمود: هر كس هنگامى كه ببستر خواب رود صد بار سوره‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را بخواند خداوند گناه پنجاه سال او را بيامرزد.

- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: مَنْ قَرَأَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ مَرَّةً بُورِكَ عَلَيْهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا مَرَّتَيْنِ بُورِكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ بُورِكَ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِهِ وَ عَلَى جِيرَانِهِ وَ مَنْ قَرَأَهَا اثْنَتَيْ عَشْرَةَ مَرَّةً ...... وَ مَنْ قَرَأَهَا أَرْبَعَمِائَةِ مَرَّةٍ ..... .

حضرت باقر عليه السلام فرمود: هر كس‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ را يك بار بخواند بر او مبارك باشد (و بركت به او داده شود) و هر كس دو بار بخواند خودش و خاندانش بركت يابند، و هر كس سه بار بخواند خودش و خاندانش و همسايگانش بركت يابند، و هر كس دوازده بار بخواند ... و هر كس چهار صد بار بخواند .... .

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَلَّى عَلَى سَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ فَقَالَ لَقَدْ وَافَى مِنَ الْمَلَائِكَةِ سَبْعُونَ أَلْفاً وَ فِيهِمْ جَبْرَئِيلُ عَلَیْهِ السَّلامُ يُصَلُّونَ عَلَيْهِ فَقُلْتُ لَهُ يَا جَبْرَئِيلُ بِمَا يَسْتَحِقُّ صَلَاتَكُمْ عَلَيْهِ فَقَالَ بِقِرَاءَتِهِ‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قَائِماً وَ قَاعِداً وَ رَاكِباً وَ مَاشِياً وَ ذَاهِباً وَ جَائِياً.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله بر جنازه سعد معاذ نماز خواند و پس از آن فرمود: هفتاد هزار فرشته كه در آنها جبرئيل عليه السّلام نيز بود آمدند و بر جنازه سعد نماز خواندند، من بجبرئيل گفتم: اى جبرئيل، سعد به چه عمل سزاوار نماز شما شد؟ جبرئيل گفت: براى خواندن‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ (در همه احوال) ايستاده و نشسته و سواره و پياده و در هنگام رفتن و آمدنش.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: مَنْ مَضَى بِهِ يَوْمٌ وَاحِدٌ فَصَلَّى فِيهِ بِخَمْسِ صَلَوَاتٍ وَ لَمْ يَقْرَأْ فِيهَا بِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ قِيلَ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ لَسْتَ مِنَ الْمُصَلِّينَ.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كس يك روز تمام بر او بگذرد و نمازهاى پنجگانه را بخواند و در آن نمازها قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ نخواند به او گفته شود: اى بنده خدا تو از نمازگزاران نيستى.

جلسه پنجم

حقایق منسوب به خدا و نحوه درک آنها

برخی از حقایق وجود دارند که خداوند آنها را به خود نسبت داده اند مثل بیت الله، یوم الله و ... . در برخورد و فهم نسبت به این حقایق می بایست به چند نکته توجه داشت اصلی ترین آنها این است که در ارتباط با معانی این حقایق درک و فهم خودمان را ملاک قرار ندهیم و به عبارتی معنی آنها را تفسیر به رأی نکنیم. بلکه می بایست به توضیح تفسیر خدا و فرستادگان او نسبت به این حقایق مراجعه کنیم. 

کلام الله و نحوه ارتباط با آن

از حقایقی که منتسب به خداوند است قرآن یا همان کلام الله است. از آنجا که قرار بر این شد که برای درک حقایق الهی به خدا مراجعه کنیم در ارتباط با این حقیقت نیز به او مراجعه کنیم و نحوه رفتار با آن را متوجه شویم. با این مراجعه در می‌یابیم که خواندن قرآن با سایر کتب متفاوت است و این در صورتی است که در نگاه اول همه تصور می کنند که قرآن یک کتاب عربی است به مانند سایر کتاب ها. مثلا هنگام تلاوت قرآن می بایست به آن گوش فرا داد اگر چه اصوات قاری آن برای ما به مانند سایر اصوات جلوه می کند. این احترامات و رفتار باعث درک و تأثیر پذیری ما از این حقیقت می شود و این در صورتی است که ممکن است در ظاهر و در آن لحظه اتفاق و تحول خاصی را مشاهده نکنیم.

روایات پیرامون فضل قرآن و چگونگی رفتار با آن(از کتاب فضل القرآن)

- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‏ فَضْلُ‏ الْقُرْآنِ‏ عَلَى‏ سَائِرِ الْكَلَامِ كَفَضْلِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِه‏ (جامع الأخبار/ص۴۰)

- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَنَا أَوَّلُ وَافِدٍ عَلَى الْعَزِيزِ الْجَبَّارِ- يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ كِتَابُهُ وَ أَهْلُ بَيْتِي ثُمَّ أُمَّتِي ثُمَّ أَسْأَلُهُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ وَ بِأَهْلِ بَيْتِي.

حضرت باقر عليه السّلام فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: من نخستين كسى هستم كه روز قيامت بر خداى عزيز جبار وارد شوم با كتابش و اهل بيتم، سپس امتم (وارد شوند) پس از ايشان بپرسم چه كرديد با كتاب خدا و اهل بيت من؟

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ إِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيُقَالَ فُلَانٌ قَارِئٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيَطْلُبَ بِهِ الدُّنْيَا وَ لَا خَيْرَ فِي ذَلِكَ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقْرَأُ الْقُرْآنَ لِيَنْتَفِعَ بِهِ فِي صَلَاتِهِ وَ لَيْلِهِ وَ نَهَارِهِ.

امام صادق عليه السلام فرمود: برخى از مردمند كه قرآن خوانند كه گفته شود: فلان كس قارى قرآن است، و برخى قرآن ميخوانند براى (سودجوئى) و بدست آوردن دنيا و خيرى در اينها نيست و برخى هستند كه قرآن خوانند تا از آن در نمازشان و در شب و روزشان منتفع شوند.

- عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ يَقُولُ‏ آيَاتُ الْقُرْآنِ خَزَائِنُ فَكُلَّمَا فَتَحْتَ خِزَانَةً يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْظُرَ مَا فِيهَا.

زهرى گويد: از حضرت على بن الحسين عليهما السلام شنيدم كه مي فرمود: آيه‏هاى قرآن گنجينه‏هائى است، پس هر گاه در يك گنجينه را گشودى شايسته است كه بدان چه در آن است نظرى بيفكنى!

- عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ يَقُولُ‏ إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَانَ يَعْلَمُ السُّورَةَ ثُمَّ نَسِيَهَا أَوْ تَرَكَهَا وَ دَخَلَ الْجَنَّةَ أَشْرَفَتْ عَلَيْهِ مِنْ فَوْقٍ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ فَتَقُولُ تَعْرِفُنِي فَيَقُولُ لَا فَتَقُولُ أَنَا سُورَةُ كَذَا وَ كَذَا لَمْ تَعْمَلْ بِي وَ تَرَكْتَنِي أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَمِلْتَ بِي لَبَلَغْتُ بِكَ هَذِهِ الدَّرَجَةَ وَ أَشَارَتْ بِيَدِهَا إِلَى فَوْقِهَا.

ابن ابى يعفور گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود: هر آينه مردى كه سوره‏اى را بداند و سپس آن را فراموش كند يا واگذارد و وارد بهشت شود آن سوره از سوى بالا با زيباترين صورتى به او سر كشد و بگويد: مرا مى‏شناسى؟ گويد: نه، گويد: من فلان سوره هستم مرا بكار نبستى و رهايم كردى، هان بخدا سوگند اگر مرا بكار بسته بودى تو را به اين درجه ميرساندم و با دست به بالاى سرش اشاره كند.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَيْرِ قِرَاءَةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً وَ مَنْ قَرَأَ نَظَراً مِنْ غَيْرِ صَوْتٍ‏ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً وَ مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُ حَرْفاً ظَاهِراً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ مَحَا عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ قَالَ لَا أَقُولُ بِكُلِّ آيَةٍ وَ لَكِنْ بِكُلِّ حَرْفٍ بَاءٍ أَوْ تَاءٍ أَوْ شِبْهِهِمَا قَالَ وَ مَنْ قَرَأَ حَرْفاً ظَاهِراً وَ هُوَ جَالِسٌ فِي صَلَاتِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ‏ بِهِ خَمْسِينَ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ خَمْسِينَ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ خَمْسِينَ دَرَجَةً وَ مَنْ قَرَأَ حَرْفاً وَ هُوَ قَائِمٌ فِي صَلَاتِهِ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ مِائَةَ حَسَنَةٍ وَ مَحَا عَنْهُ مِائَةَ سَيِّئَةٍ وَ رَفَعَ لَهُ مِائَةَ دَرَجَةٍ وَ مَنْ خَتَمَهُ كَانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ مُؤَخَّرَةً أَوْ مُعَجَّلَةً قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ خَتَمَهُ كُلَّهُ قَالَ خَتَمَهُ كُلَّهُ.

امام صادق عليه السلام فرمود: هر كس يك حرف از قرآن را گوش كند فقط گرچه نخواند، خداوند براى او يك حسنه بنويسد و يك گناه از او محو كند و يك درجه برايش بالابرد، و هر كس با نگاه و بدون صوت و تلفظ آن را بخواند، برايش به هر حرفى حسنه اى بنويسد و گناهى از او محو كند و درجه او بالا برد، و هر كس يك حرف ظاهر از آن را بياموزد خداوند برايش ده حسنه بنويسد و ده گناه از او محو كند و ده درجه برايش بالا برد، فرمود: نميگويم به هر آيه بلكه به هر حرفى چون باء. تاء. يا مانند اينها، و هر كس يك حرف ظاهر آن را در نماز در حال نشسته بخواند خداوند براى او پنجاه حسنه بنويسد و پنجاه گناه از او محو كند و پنجاه درجه براى او بالا برد، و هر كس يك حرف از آن در حال ايستاده در نمازش بخواند خداوند در برابر يك حرف صد حسنه برايش بنويسد و صد گناه از او محو كند و صد درجه برايش بالا برد، و هر كس آن را ختم كند يك دعاى اجابت اجابت‏شده‏اى (نزد خداوند) دارد چه تأخير افتد و چه همان زمان باو بدهند، گويد: عرضكردم: قربانت گردم همه قرآن را ختم كند؟ فرمود: همه آن را ختم كند. 

- عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَيْمَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا قَالَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِ بَيِّنْهُ تِبْيَاناً وَ لَا تَهُذَّهُ هَذَّ الشِّعْرِ وَ لَا تَنْثُرْهُ نَثْرَ الرَّمْلِ وَ لَكِنْ أَفْزِعُوا قُلُوبَكُمُ الْقَاسِيَةَ وَ لَا يَكُنْ هَمُّ أَحَدِكُمْ آخِرَ السُّورَةِ.

عبد اللَّه بن سليمان گويد: از حضرت صادق عليه السلام پرسيدم از گفتار خداى عز و جل (كه فرمايد:) وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا فرمود: امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه فرموده: يعنى او را خوب بيان كن و همانند شعر آن را بشتاب مخوان، و مانند ريگ (هنگام خواند) آن را پراكنده مساز، ولى دلهاى سخت خود را بوسيله آن به بيم و هراس افكنيد، و همت شما اين نباشد كه سوره را به آخر رساند (يعنى همت خود را در تدبر و تأمل در آيات و بكار بستن و عمل كردن آنها قرار دهيد نه اينكه سوره را بآخر رسانيد).

جلسه ششم

 فهم درست از قرآن

در رابطه با فهمیدن آیات قرآن ممکن است سؤالی برای ما پیش آید و آن این است که ما به واسطه دانستن معانی الفاظ آیات، به هنگام قرائت قرآن مفاهیمی را نسبت به آنها در ذهن متجلی می کنیم حال برخورد ما نسبت به این ادراک می بایست چگونه باشد؟ آیا فهم درستی است؟ آیا به کلی اشتباه است؟ آیا قسمتی از آن درست است؟ و ... . در پاسخ به این سؤال ابتدا به نکته ای باید اشاره داشت و آن هم این است که تفاوت است بین معنادار کردن آیات و معنا شدن آیات. در معنا دار کردن ممکن است عبارتی به عنوان معنی آیه بیان شود که در این صورت هر موقع این آیه برای ما تلاوت شود و یا به هر شکلی به آن برخورد کنیم آن معنی برای ما متجلی می شود ولی در معنا شدن آیات منظور و جان آیه در موقفی برای ما روشن می شود و آن به صورتی است که ما نسبت به این امر قصد و نیتی از پیش تعیین شده نداشته ایم.


عوامل مؤثر در فهم قرآن

پس با این مقدمات متوجه می شویم یاد گیری زبان عربی به منظور خواندن قرآن می بایست به روشی خاص باشد تا معانی و مفاهیم در قالب و چهارچوب ادبیات قرآن برای ما معنا شود نه مانند هر کتاب عربی دیگر.

عامل دیگری که در معنای آیات تأثیر گذار است حالات روحی ماست. به این معنی که اگر حالت روحی خاصی بر ما قالب باشد باعث جهت گیری ناخواسته ما در معنی آیات نزد ما می شود.

عامل سوم مؤثر در معنی آیه این است که هر عبارت و جمله ای دارای یک معنای اولیه و کلی و همچنین معانی ثانویه دیگری است. در هنگام تلاوت قرآن می بایست مراقب بود که معانی مختلف ثانویه عبارات را جستجو کنیم و همیشه به دنبال آنها باشیم؛ نه اینکه با دریافت یکی از این معانی تنها به آن قائل شویم به صورتی که اگر زمانی معنی دیگری را نسبت به آن شنیدیم در مقابل آن جبهه گیری کنیم.


روش عملی برای فهم درست قرآن

- قدم اول خواندن قرآن و تداوم آن است. یعنی به دنبال حاشیه بیشتر از متن نباشیم. به این معنی که تلاوت قرآن را همیشه انجام دهیم و در کنار آن نیز به کتاب لغت، کتاب های تفسیر و ... مراجعه کنیم.

- قدم دوم آشنا شدن با فضای قرآن است. به این معنی که قرآن در قدم اول صحبت خداست با حبیبش یعنی پیامبر(صلی الله علیه و آله) و نصیب ما از آن تنها با خوانده شدن و تبیین آن به وسیله پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) امکان پذیر است. و این آشنایی ممکن نیست جز با شنیدن و خواندن روز افزون قرآن که همراه با توجه به صاحب کلام باشد.

- قدم سوم، مطالعه و شنیدن روایات است. این امر به مرور باعث می شود که در فضای اهل بیت (علیهم السلام) و ادبیات ایشان قرار گیریم.

جلسه هفتم

 نحوه رفتار در مقابل روایات پیرامون قرآن

بسیاری از روایات هستند پیرامون قرآن که به مواردی نظیر نام ائمه(علیهم السلام) در قرآن، تقسیم بندی آیات، آیات محکم و متشابه و ... اشاره دارند. بسیاری در برخورد با این روایات، به دنبال تعیین مصداق هستند و تمام تلاش خود را در این زمینه به خرج می دهند در حالی که این امر اصلاً امکان پذیر نیست زیرا علم آن به ما داده نشده است. رفتار ما در مورد این روایات تنها آن است که نسبت به مطالب بیان شده در آن آگاه باشیم و با این آگاهی متوجه قرآن شویم و از خدا طلب بهره مندی بیشتر از آن را داشته باشیم.

قرآن چگونه ما را خطاب می کند ؟

انذار و ارشاد قرآن چگونه شامل حال ما می شود؟ اگر همانطور که پیش تر گفته شد تنها مخاطب اصلی قرآن پیامبر(صلی الله علیه و آله) است چگونه آیات آن ما را هدایت می کنند؟ با کمی دقت در می بایم در قرآن بسیاری از آیات هستند که تناسبی با وجود مبارک پیامبر(صلی الله علیه و آله) ندارند، به عنوان مثال آیاتی که بیم دهنده از جهنم و خشم خدا هستند ارتباطی با وجود مقدس و معصوم آن حضرت ندارند پس در می یابیم که این آیات و سایر آیاتی که بشارت دهنده نیز هستند به این واسطه که تنها پیامبر(صلی الله علیه و آله) از جایگاهی برخوردارند که خدا با ایشان سخن می گویند بر آن حضرت  نازل شده است و آن حضرت با بیان این آیات بر مردم پیام خدا را به صورت غیر مستقیم به ما رسانده اند تا به واسطه آن هدایت شویم. 

تفسیر قرآن به قرآن

یکی از انواع تفسیر که اغلب افراد آن را به عنوان بهترین روش بیان می کنند روشی است به نام تفسیر قرآن به قرآن. به این معنی که برای تفسیر هر آیه از آیات دیگری از قرآن استفاده شود. در درستی اینکه این روش بهترین روش تفسیر است بحثی نیست ولی اصلی ترین نکته آن است که لازمه این کار داشتن علم مربوط به قرآن است که ما فاقد آن هستیم و تنها پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) از آن برخوردارند لذا انجام چنین تفسیری از توانایی ما خارج است.

روایات پیرامون فضل قرآن(از کتاب فضل القرآن)

- عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَیْهِ السَّلامُ يَقُولُ‏ نَزَلَ الْقُرْآنُ أَثْلَاثاً ثُلُثٌ فِينَا وَ فِي عَدُوِّنَا وَ ثُلُثٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ ثُلُثٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ.

اصبغ بن نباته گويد: شنيدم از امير المؤمنين عليه السّلام كه ميفرمود: قرآن در سه بخش نازل شده يك بخش آن در باره ما و دشمنان ما است، و بخش ديگر در سنتها و امثال است، و بخش سوم در واجبات و احكام است.

- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: نَزَلَ الْقُرْآنُ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ فِينَا وَ رُبُعٌ فِي عَدُوِّنَا وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَمْثَالٌ وَ رُبُعٌ فَرَائِضُ وَ أَحْكَامٌ.

حضرت باقر عليه السلام فرمود: قرآن بر چهار بخش نازل گرديده است، يك چهارم در باره ما و يك چهارم در باره دشمن ما و يك چهارم سنن و امثال و يك چهارم فرائض و احكام است.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ أَرْبَعَةَ أَرْبَاعٍ رُبُعٌ حَلَالٌ وَ رُبُعٌ حَرَامٌ وَ رُبُعٌ سُنَنٌ وَ أَحْكَامٌ وَ رُبُعٌ خَبَرُ مَا كَانَ قَبْلَكُمْ وَ نَبَأُ مَا يَكُونُ بَعْدَكُمْ وَ فَصْلُ مَا بَيْنِكُمْ.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود: قرآن به چهار بخش نازل شده، يك چهارم حلال، و يك چهارم حرام، و يك چهارم سنتها و احكام، و يك چهارم اخبار گذشتگان و آيندگان شما و آنچه رافع اختلاف ميان شما است.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: نَزَلَ الْقُرْآنُ بِإِيَّاكِ أَعْنِي وَ اسْمَعِي يَا جَارَةُ.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: قرآن مانند اين ضرب المثل عربى نازل شده (كه گويند:) «اياك اعنى و اسمعى يا جاره» (يعنى به تو ميگويم ولى اى همسايه تو گوش كن).

- عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ: دَفَعَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ ع- مُصْحَفاً وَ قَالَ لَا تَنْظُرْ فِيهِ فَفَتَحْتُهُ وَ قَرَأْتُ فِيهِ- لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَجَدْتُ فِيهَا اسْمَ سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ قُرَيْشٍ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ قَالَ فَبَعَثَ إِلَيَّ ابْعَثْ إِلَيَّ بِالْمُصْحَفِ‏.

احمد بن محمد بن أبى نصر گويد: حضرت رضا عليه السلام قرآنى بمن داد و فرمود: در آن نگاه مكن، پس من آن را باز كردم و در آن سوره‏ لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا را خواندم و در آن نام هفتاد نفر از قريش را به نامهاى خودشان و نام پدرانشان يافتم، گويد: پس حضرت نزد من فرستاد: كه آن قرآن را بسوى من باز فرست.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ قَالَ أَبِي عَلَیْهِ السَّلامُ مَا ضَرَبَ رَجُلٌ الْقُرْآنَ بَعْضَهُ بِبَعْضٍ إِلَّا كَفَرَ.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود: پدرم عليه السلام فرمود: هيچ كس قرآن را بهم نزند جز اينكه كافر شده است.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ فِي دَارِ هُدْنَةٍ وَ أَنْتُمْ عَلَى ظَهْرِ سَفَرٍ وَ السَّيْرُ بِكُمْ سَرِيعٌ وَ قَدْ رَأَيْتُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ يُبْلِيَانِ كُلَّ جَدِيدٍ وَ يُقَرِّبَانِ كُلَّ بَعِيدٍ وَ يَأْتِيَانِ بِكُلِّ مَوْعُودٍ فَأَعِدُّوا الْجَهَازَ لِبُعْدِ الْمَجَازِ قَالَ فَقَامَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا دَارُ الْهُدْنَةِ قَالَ دَارُ بَلَاغٍ وَ انْقِطَاعٍ فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِيلُ يَدُلُّ عَلَى خَيْرِ سَبِيلٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِيهِ تَفْصِيلٌ وَ بَيَانٌ وَ تَحْصِيلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ‏ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ 

حضرت صادق عليه السلام از پدرانش عليهم السلام از رسول خدا (ص) حديث فرمايد كه آن حضرت (ص) فرمود: اى مردم شما اكنون در دنيا و خانه سازش و صلح هستيد و شما در سر راه سفر هستيد و بشتاب شما را خواهند برد، و شما مى‏نگريد كه شب و روز و خورشيد و ماه هر تازه‏اى را كهنه كنند و هر دورى را نزديك سازند و هر وعده‏اى را بسر رسانند، پس اسباب و وسائل زيادى فراهم كنيد براى گذرگاه درازى که در پيش است. فرمود: پس مقداد بن اسود برخاست و عرض كرد: اى رسول خدا خانه‏ سازش يعنى چه؟ فرمود: خانه‏اى كه رساننده است (انسانى را بگور رساند، يا در آن خانه كردار نيك ذخيره شود براى رسيدن بمنزلهاى آخرت) و جداكننده (يعنى انسان را از علائق دنيا جدا كند) پس هر گاه آشوبها چون شب تار شما را فرا گرفت بقرآن رو آوريد (و بدان چنگ زنيد) زيرا آن است شفيعى كه شفاعتش پذيرفته است (در باره كسى كه بدان عمل كند) و گزارش دهنده است از بديها كه گفته‏اش (در باره آن كس كه بدان عمل نكرده) تصديق شده است، هر كه آن را پيشواى خود كرد به بهشت رهبرى كند و هر كه (از آن پيش افتد) و آن را پشت سر خود قرار دهد به دوزخ كشاند، و قرآن راهنمائى است كه به بهترين راهها راهنمائى كند، و كتابى است كه در آنست تفصيل و بيان و تحصيل (بدست آوردن حقائق) و آنست جداكننده (ميان حق و باطل) شوخى و سرسرى نيست براى آن ظاهرى است و باطنى، پس ظاهرش حكم و دستور است و باطنش علم و دانش، ظاهرش جلوه و زيبائى دارد و باطنى ژرف و عميق است ستارگانى دارد و ستارگانش هم ستارگانى دارد. شگفتي هايش بشماره در نيايد و عجائبش كهنه نگردد.

- قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ كَانَ فِي وَصِيَّةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَیْهِ السَّلامُ أَصْحَابَهُ اعْلَمُوا أَنَّ الْقُرْآنَ هُدَى النَّهَارِ وَ نُورُ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ عَلَى مَا كَانَ مِنْ جَهْدٍ وَ فَاقَةٍ

امام صادق عليه السّلام فرمود: در وصیت امير المؤمنين عليه السّلام بيارانش بود كه: بدانيد همانا قرآن راهبر روز است و پرتو افكن شب تار اگر چه (آن كس كه در صدد راهنمائى شدن و كسب نورش باشد) در سختى و ندارى باشد.

- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ يَقُولُ‏ إِنَّ الْقُرْآنَ زَاجِرٌ وَ آمِرٌ يَأْمُرُ بِالْجَنَّةِ وَ يَزْجُرُ عَنِ النَّارِ.

ابو بصير گويد: شنيدم حضرت صادق عليه السّلام ميفرمود: همانا قرآن باز دارنده و فرمان دهنده به بهشت است و از دوزخ باز دارد.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: يَنْبَغِي لِلْمُؤْمِنِ أَنْ لَا يَمُوتَ حَتَّى يَتَعَلَّمَ الْقُرْآنَ أَوْ يَكُونَ فِي تَعْلِيمِهِ.

حضرت صادق عليه السّلام فرمود: براى مؤمن شايسته است كه نميرد تا قرآن را ياد گيرد يا در كار ياد گرفتنش باشد.

- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مَنْ قَرَأَ عَشْرَ آيَاتٍ فِي لَيْلَةٍ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسِينَ آيَةً كُتِبَ مِنَ الذَّاكِرِينَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَةَ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْقَانِتِينَ وَ مَنْ قَرَأَ مِائَتَيْ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْخَاشِعِينَ وَ مَنْ قَرَأَ ثَلَاثَ مِائَةِ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْفَائِزِينَ وَ مَنْ قَرَأَ خَمْسَمِائَةِ آيَةٍ كُتِبَ مِنَ الْمُجْتَهِدِينَ وَ مَنْ قَرَأَ أَلْفَ آيَةٍ كُتِبَ لَهُ قِنْطَارٌ مِنْ تِبْرٍ الْقِنْطَارُ خَمْسَةَ عَشَرَ أَلْفَ مِثْقَالٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ الْمِثْقَالُ أَرْبَعَةٌ وَ عِشْرُونَ قِيرَاطاً أَصْغَرُهَا مِثْلُ جَبَلِ أُحُدٍ وَ أَكْبَرُهَا مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ.

حضرت باقر عليه السّلام فرمود: كه رسول خدا (ص) فرموده: هر كس در يك شب ده آيه از قرآن بخواند از غافلين نوشته نشود، و هر كس پنجاه آيه بخواند در زمره ذاكرين نوشته شود و هر كس صد آيه بخواند در زمره قانتين نوشته شود، و هر كه دويست آيه بخواند از خاشعين نوشته شود، و هر كه سيصد آيه بخواند از فائزين نوشته شود، و هر كه پانصد آيه بخواند از جمله مجتهدين نوشته شود، و هر كه‏ هزار آيه بخواند براى او (ثواب انفاق) يك قطار از طلا نوشته شود- و قنطار پانزده هزار مثقال طلا است، كه هر مثقالى بيست و چهار قيراط است- كه كوچكترين آنها باندازه كوه احد و بزرگترين آنها باندازه آنچه ميان زمين و آسمان است.

عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ رَفَعَهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فِي الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ وَ خُفِّفَ عَنْ وَالِدَيْهِ وَ إِنْ كَانَا كَافِرَيْنِ.

حضرت صادق عليه السّلام در حديث مرفوعى فرمود: هر كه قرآن را از روى آن بخواند از ديدگان خود بهره‏مند شود، و سبب سبك شدن عذاب پدر و مادرش گردد اگر چه آن دو كافر باشند.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: إِنَّهُ لَيُعْجِبُنِي أَنْ يَكُونَ فِي الْبَيْتِ مُصْحَفٌ يَطْرُدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الشَّيَاطِينَ.

و نيز آن حضرت عليه السلام فرمود: هر آينه من خوش دارم كه در خانه قرآنى باشد كه خداى عز و جل بدان سبب شيطانها را (از آن خانه) دور كند.

- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: ثَلَاثَةٌ يَشْكُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَسْجِدٌ خَرَابٌ لَا يُصَلِّي فِيهِ أَهْلُهُ وَ عَالِمٌ بَيْنَ جُهَّالٍ وَ مُصْحَفٌ مُعَلَّقٌ قَدْ وَقَعَ عَلَيْهِ الْغُبَارُ لَا يُقْرَأُ فِيهِ.

و نيز فرمود عليه السلام: سه چيز است كه بدرگاه خداى عز و جل شكايت كند مسجد ويرانى كه اهلش در آن نماز نخوانند، و دانشمند و عالمى كه ميان نادانها و جهال باشد و قرآنى كه گرد و غبار بر آن نشسته و كسى آن را نخواند

- عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِنْقَرِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ عَلَیْهِ السَّلامُ يَقُولُ‏ مَنِ اسْتَكْفَى بِآيَةٍ مِنَ الْقُرْآنِ مِنَ الشَّرْقِ إِلَى الْغَرْبِ كُفِيَ إِذَا كَانَ بِيَقِينٍ.

حسين بن احمد منقرى گويد: از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام شنيدم كه ميفرمود: هر كه به يك آيه قرآن اكتفا كند (و آن را براى نگهدارى از خود بس داند.) از شرق تا غرب همان آيه او را بس باشد [اگر با ايمان و عقيده باشد].

- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: قُرَّاءُ الْقُرْآنِ ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوكَ‏ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَى النَّاسِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَيَّعَ حُدُودَهُ وَ أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْحِ- فَلَا كَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَى دَاءِ قَلْبِهِ فَأَسْهَرَ بِهِ لَيْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ وَ قَامَ بِهِ فِي مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَى بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِكَ يَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِكَ يُدِيلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِكَ يُنَزِّلُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْغَيْثَ مِنَ السَّمَاءِ فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِي قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ.

حضرت باقر عليه السّلام فرمود: قرآن‏خوانان سه گروه‏اند: يكى آنكه قرآن خواند و آن را سرمايه كسب خود كند و پادشاهان را با آن بدو شد و بمردم بزرگى بفروشد. 

و ديگر مردى است كه قرآن را بخواند و حروف آن را نگهدارى كند ولى حدود آن را ضايع سازد و آن را چون قدح (جام آب) نگهدارى كند (يعنى براى خودنمائى و هنگام سودجوئى از آن منتفع گردد و در ساير اوقات پشت سر اندازد) خداوند امثال اينان را در قرآن‏خوانان زياد نكند.

و ديگر مردى است كه قرآن خواند و داروى قرآن را بر دل دردمندش نهد و براى (خواندن و بكار بستن و دقت و غور در معانيش) شب زنده دارى كند و روزش را به تشنگى بسر برد، و در هنگام نمازهايش و جاهاى آن بدان قيام كند، و از بستر خواب بخاطر آن دورى گزيند، و بخاطر اين دسته از مردمان است كه خداى عزيز جبار بلا را بگرداند، و ببركت ايشان است كه خداى عز و جل شر دشمنان را باز دارد، و بسبب آنان است كه خداى عز و جل از آسمان باران فرستد، پس بخدا سوگند اينها در ميان قرآن‏خوانان از كبريت احمر كمياب‌ترند.

جلسه هشتم

آیا قرآن تحریف شده است؟

در بسیاری از روایات پیرامون این موضوع که قرآنی که توسط امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) بر مردم ارائه می شود با آنچه که ما امروزه از قرآن می شناسیم تفاوت وجود دارد صحبت به میان آمده است. حال این مطلب به چه معناست؟ آیا منظور این است که آنچه ما امروز از قرآن در دست داریم تحریف شده است؟ در جواب باید گفت که خیر، منظور از این روایات آن است که قرآنی که توسط حضرت ارائه می شود با تمام حقایقش بر مردم ظاهر می شود و همگی آن را به گوش جان درک می کنند و می شنوند و امروزه ما از چنین امری بی بهره هستیم.

آیا قرآن به تنهایی حجت است ؟

در صدر اسلام و بعد از شهادت پیامبر(صلی الله علیه و آله) که در خلافت و جانشینی آن حضرت اختلاف افکنده شد مسئله ای به وجود آمد و آن حجتی بود که مردم به آن مراجعه کنند تا به وسیله آن هدایت شوند. کسانی که خلافت را غصب کرده بودند قرآن را به عنوان حجت ارائه کردند و گفتند همین برای ما کافی است غافل از اینکه همین قرآن به تنهایی باعث اختلاف شد و امروزه مذاهب مختلفی را در دین اسلام شاهد هستیم که هرکدام نیز با استدلال بر قرآن خود را بر حق می دانند. پس قرآن به تنهایی نمی تواند حجت باشد و نیاز به مفسری دارد تا از جانب خدا آن را به مردم ارائه دهد و این مفسر جز امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) نیستند.

دلیل وجود آیات محکم و متشابه

بنا بر روایات، آیاتی در قرآن وجود دارند که محکم و متشابه نامیده می شوند. دلیل وجودی این آیات چیست؟ چگونه می توان آنها را تشخیص داد. بنا به فرموده حضرت دلیل وجود این آیات آن است که مردم بدانند که قرآن را به تنهایی(برمبنای تفسیر به رأی) نمی توان فهمید و نیاز به یک قیم و مفسر دارد تا از جانب خدا قرآن را تبیین کند.

روایات پیرامون فضائل قرآن و نحوه تلاوت آن (از کتاب فضل القرآن)

عَنْ سَالِمِ بْنِ سَلَمَةَ قَالَ: قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلامُ فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ عَلَیْهِ السَّلامُ قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ قَالَ أَخْرَجَهُ عَلِيٌّ عَلَیْهِ السَّلامُ إِلَى النَّاسِ حِينَ فَرَغَ مِنْهُ وَ كَتَبَهُ فَقَالَ لَهُمْ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ قَدْ جَمَعْتُهُ مِنَ اللَّوْحَيْنِ فَقَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِيهِ الْقُرْآنُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيهِ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ يَوْمِكُمْ هَذَا أَبَداً إِنَّمَا كَانَ عَلَيَّ أَنْ أُخْبِرَكُمْ حِينَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَءُوهُ.

سالم بن سلمة گويد: مردى براى حضرت صادق عليه السّلام قرآن ميخواند (و آن حضرت گوش ميداد) و من شنيدم كه حروفى از آن كه ميخواند آن طور كه مردم ميخوانند نبود (و از نظر حروف و قرائت تفاوت‏ داشت با آنچه مردم ميخوانند) حضرت صادق عليه السّلام فرمود: از اين قرائت خوددارى كن (و اين گونه نخوان بلكه) همان سان كه مردم قرائت ميكنند (و ميخوانند) تو نيز بخوان تا آنگاه كه حضرت قائم عليه السّلام بيايد و چون حضرت قائم عليه السّلام آيد كتاب خداى عز و جل را بر حد خودش خواهد خواند و آن مصحفى كه على عليه السلام نوشته است بيرون آورد، و فرمود: كه على عليه السلام پس از فراغت از آن براى مردم آورد و به آنها فرمود: اين است كتاب خدا آنچنان كه خدا بر محمد (ص) نازل كرده است و من از دو لوح آن را فراهم كرده‏ام، مردم گفتند: نزد ما مصحفى است كه قرآن در آن گرد آمده و ما به اين (قرآن تو) نيازى نداريم، على عليه السلام فرمود: هان بخدا سوگند كه هرگز پس از امروز آن را نخواهيد ديد، و فقط بر من (لازم) بود كه پس از فراهم كردن و جمع كردنش شما را بدان آگاه كنم تا آن را بخوانيد.

عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَيَنْبَغِي لَهُ‏ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ وَ قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ‏ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ صلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه مَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ‏ فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ‏ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ‏ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْ‏ءٍ كَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ‏ فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً عَلَیهِ السَّلام وَ إِذَا كَانَ الشَّيْ‏ءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً ع كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ‏ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ‏ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ.

منصور بن حازم گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: خدا برتر و بزرگوارتر از این است که به خلقش شناخته شود، بلکه خلق به خدا شناخته می‌شوند، فرمود: راست گفتى. عرض کردم: کسى که بداند براى او پروردگاری است سزاوار است که بداند براى آن پروردگار رضا و خشم است، و رضا و خشم او جز به وسیله وحى یا فرستادۀ او معلوم نشود. و کسى که بر او وحى نازل نشود باید که در جستجوى پیغمبران باشد و چون ایشان را بیابد، باید بداند که ایشان حجت خدایند و اطاعتشان لازم است، من به مردم گفتم: آیا شما میدانید که پیغمبر حجت خدا بود در میان خلقش؟ گفتند: آرى. گفتم: چون پیغمبر درگذشت، حجت خدا بر خلقش کیست؟ گفتند: قرآن، من در قرآن نظر کردم و دیدم مرجئه و تفویضى مذهب و زندیقى که به آن ایمان ندارد، براى مباحثه و غلبه بر مردان در مجادله به آن استدلال میکنند، پس دانستم که قرآن بدون قیم (که آن را طبق واقع تفسیر کند) حجت نباشد و آن قیم هر چه نسبت به قرآن گوید حق است، پس به ایشان گفتم: قیم‏ قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را می‌دانست، عمر هم می‌دانست، حذیفه هم می‌دانست، گفتم تمام قرآن را؟ گفتند: نه، من کسی را ندیدم که بگوید کسى جز على علیه السلام تمام قرآن را می‌‌دانست و چون مطلبى میان مردمى باشد که این گوید: نمیدانم و این گوید نمیدانم و این گوید نمیدانم و این (امیر المؤمنین على علیه السلام) گوید میدانم، پس گواهى دهم که على علیه السلام قیم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت خدا بعد از پیغمبر بر مردم و اوست که هر چه نسبت به قرآن گوید حق است، حضرت فرمود: خدایت رحمت کند.

عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ص قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَهَّرَنَا وَ عَصَمَنَا وَ جَعَلَنَا شُهَدَاءَ عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَّتَهُ فِي أَرْضِهِ وَ جَعَلَنَا مَعَ الْقُرْآنِ‏- وَ جَعَلَ الْقُرْآنَ‏ مَعَنَا لَا نُفَارِقُهُ وَ لَا يُفَارِقُنَا.

خداوند سبحان ما را پاک، معصوم، گواهان بر مردم، حجت در زمین و با قرآن قرار داد و قرآن با ما است و هیچ کدام از یکدیگر جدا نمی شویم.

قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ لَوْ مَاتَ مَنْ بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ أَنْ يَكُونَ الْقُرْآنُ مَعِي وَ كَانَ عَلَیْهِ السَّلامُ إِذَا قَرَأَ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ‏ يُكَرِّرُهَا حَتَّى كَادَ أَنْ يَمُوتَ.

حضرت على بن الحسين عليهما السلام فرمود: اگر همه مردم كه مابين مشرق و مغرب هستند بميرند من از تنهائى هراس نكنم پس از آنكه قرآن با من باشد، و آن حضرت عليه السلام شيوه‏اش اين بود كه هر گاه‏ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ‏ را ميخواند آنقدر آن را تكرار ميكرد كه نزديك بود بميرد.

عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَهُوَ غَنِيٌّ وَ لَا فَقْرَ بَعْدَهُ وَ إِلَّا مَا بِهِ غِنًى‏

معاوية بن عمار گويد: امام صادق عليه السّلام بمن فرمود: هر كه قرآن بخواند او بى‏نياز شود و نيازى پس از آن نيست، و گر نه (اگر قرآن بى‏نيازش نكند) هيچ چيز او را بى‏نياز نكند.

عَنْ حَفْصٍ قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ يَقُولُ لِرَجُلٍ أَ تُحِبُّ الْبَقَاءَ فِي الدُّنْيَا فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ وَ لِمَ قَالَ لِقِرَاءَةِ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ فَسَكَتَ عَنْهُ فَقَالَ لَهُ بَعْدَ سَاعَةٍ يَا حَفْصُ مَنْ مَاتَ مِنْ أَوْلِيَائِنَا وَ شِيعَتِنَا وَ لَمْ يُحْسِنِ الْقُرْآنَ عُلِّمَ فِي قَبْرِهِ لِيَرْفَعَ اللَّهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِهِ فَإِنَّ دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ عَلَى قَدْرِ آيَاتِ الْقُرْآنِ يُقَالُ لَهُ اقْرَأْ وَ ارْقَ فَيَقْرَأُ ثُمَّ يَرْقَى قَالَ حَفْصٌ فَمَا رَأَيْتُ أَحَداً أَشَدَّ خَوْفاً عَلَى نَفْسِهِ مِنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ لَا أَرْجَى النَّاسِ مِنْهُ وَ كَانَتْ قِرَاءَتُهُ حُزْناً فَإِذَا قَرَأَ فَكَأَنَّهُ يُخَاطِبُ إِنْسَاناً.

حفص گويد: از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام شنيدم كه بمردى ميفرمود: آيا ماندن در دنيا را دوست دارى؟ عرض كرد: آرى، فرمود: براى چه؟ عرض كرد: براى خواندن‏ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، حضرت سكوت فرمود و پس از ساعتى به من فرمود: اى حفص هر كه از دوستان و شيعيان ما بميرد و قرآن را خوب نداند در قبر به او ياد دهند تا خداوند بدان وسيله درجه‏اش را بالا برد زيرا درجات بهشت برابر با آيات قرآن است به او گفته شود: بخوان و بالا رو، پس ميخواند و بالا ميرود، حفص گويد: من احدى را نديدم كه بر خود بيمناكتر باشد از حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام و نه اميدوارتر از او ديدم، و قرآن‏ را محزون (و با ناله) ميخواند، و هنگامى كه قرآن ميخواند گويا با انسانى روبرو سخن گويد.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ بِالْحُزْنِ فَاقْرَءُوهُ بِالْحُزْنِ.

حضرت صادق عليه السلام فرمود: قرآن براى اندوه (و تاثر در نفوس مردمان) نازل شده پس آن را با آواز حزين بخوانيد.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ ع إِذَا وَقَفْتَ بَيْنَ يَدَيَّ فَقِفْ مَوْقِفَ الذَّلِيلِ الْفَقِيرِ وَ إِذَا قَرَأْتَ التَّوْرَاةَ فَأَسْمِعْنِيهَا بِصَوْتٍ حَزِينٍ.

امام صادق عليه السّلام فرمود: خداى عز و جل به موسى بن عمران عليه السلام وحى فرمود: كه هر گاه برابر من ايستادى چون شخص ذلیل و نيازمند بايست، و هر گاه تورات ميخوانى به آواز حزين بخوان.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً بِالْقُرْآنِ وَ كَانَ السَّقَّاءُونَ يَمُرُّونَ فَيَقِفُونَ بِبَابِهِ يَسْمَعُونَ قِرَاءَتَهُ وَ كَانَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ أَحْسَنَ النَّاسِ صَوْتاً.

امام صادق عليه السلام فرمود كه على بن الحسين عليهما السلام خوش‏آوازترين مردم بود در خواندن قرآن و سقاها كه ميگذشتند بدر خانه‏اش مي ايستادند و قرآن خواندن او را گوش ميدادند، و حضرت باقر عليه السلام نيز خوش‏آوازترين مردمان بود.

عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَیْهِ السَّلامُ فَقَالَ لَهُ أَبُو بَصِيرٍ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَقْرَأُ الْقُرْآنَ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فِي لَيْلَةٍ فَقَالَ لَا قَالَ فَفِي لَيْلَتَيْنِ قَالَ لَا قَالَ فَفِي ثَلَاثٍ قَالَ هَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ لِرَمَضَانَ حَقّاً وَ حُرْمَةً لَا يُشْبِهُهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الشُّهُورِ وَ كَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ يَقْرَأُ أَحَدُهُمُ الْقُرْآنَ فِي شَهْرٍ أَوْ أَقَلَّ إِنَّ الْقُرْآنَ لَا يُقْرَأُ هَذْرَمَةً وَ لَكِنْ يُرَتَّلُ تَرْتِيلًا فَإِذَا مَرَرْتَ بِآيَةٍ فِيهَا ذِكْرُ الْجَنَّةِ فَقِفْ عِنْدَهَا وَ سَلِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ الْجَنَّةَ وَ إِذَا مَرَرْتَ بِآيَةٍ فِيهَا ذِكْرُ النَّارِ فَقِفْ عِنْدَهَا وَ تَعَوَّذْ بِاللَّهِ مِنَ النَّارِ.

على بن أبى حمزه گويد: خدمت حضرت صادق عليه السلام شرفياب شدم پس ابو بصير بآن حضرت عرض كرد: قربانت بروم: در ماه رمضان همه قرآن را در يك شب بخوانم؟ فرمود: نه عرضكرد: در دو شب؟ فرمود: نه، عرضكرد: در سه شب؟ فرمود: آرى- و با دست خود اشاره فرمود- مجلسى (ره) گويد: گويا اشاره فرمود كه خاموش باش) سپس فرمود: اى ابا محمد براى ماه رمضان حقى و حرمتى است كه ماههاى ديگر مانند آن نيستند (يعنى اينكه اذنت دادم در سه شب بخوانى بخاطر حرمت ماه رمضان و امتيازش با ماههاى ديگر است) و اصحاب حضرت محمد (ص) قرآن را در يك ماه يا كمتر ميخواندند، و هر آينه قرآن با سرعت و شتاب خوانده نشود، و بايد هموار و شمرده و با آهنگ خوش خوانده شود، و هر گاه به آيه‏اى كه در آن نام بهشت برده شده است گذر كنى آنجا بايست، و از خداى عز و جل بهشت را بخواه، و چون به آيه‏اى كه در آن ذكر دوزخ است گذر كنى نزد آن نيز ايست كن و از دوزخ بخدا پناه ببر.

قَالَ النَّبِيُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِنَّ الرَّجُلَ الْأَعْجَمِيَّ مِنْ أُمَّتِي لَيَقْرَأُ الْقُرْآنَ بِعَجَمِيَّةٍ فَتَرْفَعُهُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى عَرَبِيَّةٍ.

رسول خدا (ص) فرمود: مرد عجمى (و غير عرب) از امت من قرآن را عجمى ميخواند (يعنى مراعات تجويد و محسنات قرائت را نمى‏كند يا اعراب آن را غلط ميخواند) و فرشتگان آن را بعربى صحيح بالا برند.

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلامُ قَالَ: لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ رَبِيعٌ وَ رَبِيعُ الْقُرْآنِ شَهْرُ رَمَضَانَ.

حضرت باقر عليه السلام فرمود: هر چيزى بهارى دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.