جلسه اول

نبوت به چه معناست ؟

نبوت یعنی از جانب خدای متعال کسانی برای هدایت بشر و آگاه کردن آنان  از حلال و حرام و رضا وسخط الهی برای آن قوم فرستاده شده اند. ادعای «انی  رسول الله الیکم» مستلزم این است که نشانه یا آیه ای از طرف خدا به همراه  داشته باشد تا برای مردم یقین حاصل شود که او فرستاده ی الهی است.

معرفت بخشی،کار خداوند متعال

خداوند برای ایجاد یقین میان مردم، فرستادگانش را طوری معرفی میکند که  «از جانب خدا بودنشان» مثل روز روشن است. به عنوان مثال راهبان قبل از  اعلان پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه وآله بسیاری از نشانه های ظاهری  ایشان را می شناختند (یعرفونه کما یعرفون ابنائهم). مردم در مواجهه با  فرستادگان دو گروه هستند: یا مومن هستند یا کافری که حقیقت را یافته ولی آن  را می پوشاند. ولذا هنگامی که حضرت موسی (علیه السلام) عصای خود را  انداختند ساحران بلافاصله به سجده افتادند. 

امتداد دعوت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم تا امروز

تحلیل بحث نبوت نباید از بیرون و به صورت تاریخ گونه روایت شود بلکه  باید بدانیم که ما هم جزئی از تاریخ هستیم و مورد دعوت خاتم رسل قرار گرفته  ایم و هم اکنون نیز شریعت نزد یکی از اوصیای پیامبر اکرم(ص) می باشد.

وظیفه ی ما در قبال شنیدن این دعوت

هر فرد عاقلی در مواجهه با کسی که از ماجرای دعوت پیغمبری در گذشته  خبر می آورد حق رد آن را ندارد و عقلا باید در مورد صحت آن تحقیق کند.

امام زمان( علیه السلام) نور خدا بر روی زمین

حالا این خبر وقتی به ما رسیده که پیامبر(ص) در قید حیات نیستند و  امروز طبق روایات ما دوازدهمین وصی ایشان تنها خلیفه ی خدا بر روی زمین  هستند. پس بر ماست راهی به سوی او بیابیم و هدایت را فقط از ایشان طلب  کنیم. (یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا...)و منظور از  رابطوا، رابطوا مع المهدی (عجل الله تعالی فرجه) است.

یکی از کلید های ارتباط با امام (علیه السلام) زیارت است و یکی از کلید های اصلی زیارت، سلام است.

جلسه دوم

 مروری بر جلسه گذشته

طبق بحث شب گذشته بعثت انبیا به تاریخ سپرده نشده و امری همیشگی و  جاری است و زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نمی ماند و باید دقت داشت امر نبوت  و امامت فرقی باهم ندارند، بلکه امامت و وصایت از جهتی ضرورت بیشتری نسبت  به نبوت دارد.

حجت بیرونی و حجت درونی

توجه به این امر ضروری است که خیلی از امت ها پیغمبری را ندیده اند و  بر خدا واجب نیست که برای هر خانه ای پیامبری بفرستد، بلکه برای همه ۲حجت  وجود دارد. اول حجت درونی که همان عقل است که به انسان نهیب میزند واو را  از شر برحذر داشته و به خیر راهنمایی میکند و دوم حجت بیرونی. نکته اینجاست  که خیلی وقت ها این هدایت‌های بیرونی در قالب آشنایان، ما را نصیحت می  کنند و به این دلیل است که گاهی جواب سوالمان را درمیان صحبت های سخنران  پیدا میکنیم.

در ادامه ی بحث نبوت نکته ی قابل تامل این است که اگر بعد از پیامبر  فرستاده ای از جانب خدا نباشد که دین را از تحریف نجات دهد، همین دین عامل  اختلاف میان مردم می شود.حال باید دید امروز قرائت چه کسی معتبر است؟  «السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه.»

آغاز دینداری

آغاز دینداری رفتن به سوی کسی است که از جانب خدا آمده. پس اولین واجب  این است که هر فردی در زندگی خویش جستجو کند که راه رسیدن به امام زمان  علیه السلام را پیدا کند. «هل الیک یابن احمد سبیل فتلقی.»

پاسخ به یک سوال مهم

حال در نقطه ای قرار داریم که می دانیم فرستاده ای وجود دارد و وظیفه ی  ما این است که تحقیق کنیم او کجاست؟ اما قبل از آن در درون خود باید به  این سوال جواب داد که آیا واقعا طالب حقیقی او هستیم یا نه... قاعده ای در  خلقت وجود دارد که اگر آدمی واقعا در طلب چیزی باشد آن را می یابد و اگر  نخواهد هرگز به آن دست نمی یابد. قرآن کریم در داستان حضرت یوسف(علیه  السلام) این قاعده را به طرز لطیفی بیان میکند. برادران یوسف(علیه السلام)  با وجود آن همه خصوصیات ظاهری و باطنی پس از چند سال او را نشناختند. قرآن  دلیل نشناختن را اینگونه بیان میکند: «و کانوا فیه من الزاهدین» یعنی آنان  نسبت به یوسف علیه السلام بی میل و بی رغبت بوده اند. در حالیکه حضرت  یعقوب(علیه السلام) همواره مشتاق دیدن یوسف(ع) بود. 

پس شروع تحقیق همین اشتیاق و آتش درون برای وصال به فرستاده ی الهی است.

جلسه سوم

 دعوت پیامبر( صلی الله علیه وآله) مبتنی بر تعیین وصی است

یک راه شناخت پیامبران این است که هر پیامبری از آمدن پیامبر بعدی اش  آگاه بوده است. به عنوان مثال کتاب انجیل به دلیل بشارت آمدن پیامبر خاتم  این طور نامیده شده است و بنا بر فرموده ی حضرت رسول(ص) بعد از ایشان  اوصیای او عهده دار ادامه ی دعوت هستند.

آغاز دینداری اتیان نزد فرستاده ی خداست

بعد از شنیدن خبر حضور ولی خدا بر روی زمین هرکس وظیفه دارد به سمت فرستاده ی الهی حرکت کند و برای یافتن او اقدام نماید.

نکته ی مهم اینجاست آن کسی که معرفت و میل درونی دارد جستجویش نتیجه  می دهد؛کما اینکه حضرت یعقوب (علیه السلام) از راه دور وجود یوسف(علیه  السلام) را حس می کرد اما برادرانش با وجود دیدن او ،ایشان را نشناختند.

اشتیاق برای یافتن نماینده خدا ریشه در محبت خداوند متعال دارد

بحث نبوت را نمی توان از بحث توحید جدا کرد"ان کنتم تحبون الله  فاتبعونی". لازمه ی اشتیاق این است که آدمی خدا را دوست داشته باشد و اوامر  او را انجام دهد.

تسلیم، معنای حقیقی اسلام

ادعای محبت به تنهایی کافی نیست و آدمی باید در وجو خود نسبت به خدای  متعال احساس تسلیم داشته باشد. محبت درون خودش تسلیم ایجاد می کند. با این  توضیحات هر کسی که توحید واقعی داشته باشد و با اشتیاق به دنبال نماینده ی  الهی باشد،محال است که به او نرسد.

اظهار تسلیم در برابر ولی خدا

حال فرض کنیم به محضر ولی خدا رسیده ایم و موازی با ما عده ی زیادی  آمده اند تا اظهار تسلیم کنند .طبق آیه شریفه ی "انما ولیکم الله و رسوله  والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاة و یوءتون الزکاة و هم راکعون". از ضمیر  "کم" می یابیم که ولی بر تک تک افراد ولایت دارد .یعنی به عنوان مثال در حرم امام رضا (علیه السلام) وقتی ایشان را زیارت می کنیم از بقیه ی زائرین نمی خواهیم ساکت باشند تا صدای ما به امام برسد! 

و نکته ی دیگر این آیه این است که ولی دو توجه الهی و بشری را همزمان  دارد؛ یعنی امام علیه السلام در هنگام اقامه ی صلاة، ایتای زکات هم می کند.

و وقتی که با ولی خدا روبه رو شدیم اولین کلام ما این است که 《السلام علیک یا سیدی و مولای》...

جلسه چهارم

یادآوری چند نکته
از بحث جلسه گذشته دانستيم آدمي در مسير رسيدن به ولي خدا، باید با حالت  تسليم و از روي اشتياق در حال حركت باشد؛ تا محضر او را درك كند.
همچنين متذكر شديم كه ولي خدا هم زمان داراي دو خصوصيت است: يكي توجه به  خدا و ديگري توجه به رعيت يا همان توجه به همه ي ذرات خلقت كه هر دو به  صورت علي الدوام مي باشد.
 
اشتياق؛ شرط لازم زيارت
در روايات ما براي زيارت سيدالشهدا (عليه السلام) فضايل بسياري بيان شده  است كه البته مشروط بر حالت «تشوقا» است؛ يعني در زيارت بايد حالت اشتياق  وجود داشته باشد. همچنين در زيارت ديدن صرف ملاك نيست كه اگر اينگونه بود،  شمر (لعنت الله عليه) از همگان به حضرت نزديكتر شده بود.
 
سلام؛ محور و ستون اصلي تمام زيارات
در تمامي زيارات عبارت "السلام عليكم" بارها تكرار مي شود. در قرآن كريم  نيز ميخوانيم كه ملائك به كساني كه وارد بهشت مي شوند، مي گويند "سلام  علیکم...فادخلوها خالدین" يعني وقتي ملائكه بر شما سلام مي كنند ديگر مشكلي  براي شما نيست و در امنيت كامل هستيد. " لاخوف عليهم ولايحزنون"
هم چنين در وصف بهشت كلمه ي 'دارالسلام' را مي بينيم كه يعني هيچ آزار و اذيتي در آن نيست.
 
موقعيت شناسي اسلام در بيان كلمات
يكي از معجزات دين اسلام اين است كه پيشوايان ما به ما ياد داده اند كه در  هر موقعيتي چه كلمه اي را بايد به زبان آورد. اين كلمات دوگونه است: دسته ي  اول كلماتي كه معناي آن در ذهن ما حاضر نيست. مثل كودكي كه در هنگام شروع  غذا به او بگوييم به تقليد از ما بسم الله بگويد. در اينجا فقط لفظ استعمال  مي شود.
و دسته ي دوم معنا در ذهن ما حاضر است؛ مثلا هنگاميكه بسيار گرسنه هستيم،  بعد از خوردن غذا الحمدلله را از عمق جانمان مي گوييم. در اينجا لفظ درجاي  حقيقي خود به كار برده مي شود.
راه حاضر شدن معنا در ذهن تكرار آن ذكر است. اگر در زندگي عادت كنيم كه  هرروز صبح بعد از بيدار شدن از خواب بگوييم 'السلام عليك يا بقيه الله' ؛  در لحظه ي مرگ نيز بنا بر همين عادت حضرت را براي كمك صدا مي زنيم. حال كه  در اين مسير فهميديم پيامبر و امام داريم، زمزمه مي كنيم كه 'هل اليك ياابن  احمد سبيل فتلقي'... و اگر باهمين اشتياق از دنيا برويم، به بهترين شكل  رفته ايم...

جلسه پنجم

اولین قدم دینداری؛رفتن به محضر ولی خدا
تا اینجا دانستیم که داشتن دو ویژگی اشتیاق و حالت تسلیم لازمه ی آغاز و  معنا دار شدن جستجوی ولی خداست.رسیدن به ولی شروع دین داری است چرا که به  فرموده ی خدای متعال 《ان الدین عند الله الاسلام》و طبق روایات《الاسلام هو  التسلیم》 .بالاخره روزی میرسد تجربه ی تسلیم شدن در برابر ولی خدا از ما  امتحان گرفته میشود.در واقعه ی کربلا اصحاب امام حسین(علیه السلام)تا پای  جان ایستادند و در برابر امام زمانشان تسلیم محض شدند.
حال ما هم باید راه هایی را پیدا کنیم که این حالت شوق و تسلیم در وجودمان ایجاد شود.
راه اول، تربیت خود با تکرار کلمات اهل بیت(علیهم السلام)
ما از طریق زبان و تکرار کلماتی که خود اهل بیت(علیهم السلام) به ما تعلیم  کرده اند،این معانی را درونی کرده و ان شاءالله تربیت شده و در خدمت ایشان  در می آییم.
راه دوم، برنامه داشتن برای بیشتر شدن معرفت
در طول شبانه روز موارد بسیاری را می بینیم و می شنویم که هیچ فایده ای  ندارند و فقط درونمان را به هم ریخته میکنند. حال باید این سوال را از  خودمان بپرسیم که برای نزدیک شدن به امام زمان چه می کنیم؟ امام زمان علیه  السلام ولی من است و به خاطر اینکه همواره نگران ماست، هیچگاه چشم از ما بر  نمی دارد.پس این من هستم که باید تغییری در زندگیم ایجاد کنم تا بر معرفتم  افزوده شود؛همچون اصحاب امام حسین (علیه السلام)که ویژگی بارزشان این بود  که وقتی امامشان را شناختند دیگر از او دست بر نداشتند.
راه سوم، توجه به اموری که تسلیم بودن را تقویت می کند
خیلی از اتفاقاتی که برای ما می افتد باعث تقویت این راه می شود.
بار ها شده است هنگام ارتکاب یک عمل خطا، ندایی درونی بر ما نهیب میزند و  ما را سرزنش می کند. این همان جایی است که باید از خود بپرسیم حاضریم کدام  عمل را به خاطر امام زمان کنار بگذاریم و کدام را به خاطر ایشان انجام  دهیم. باید مواظب باشیم که شیطان در این مسیر مارا فریب ندهد و بدانیم این  کارهای کوچک چه خوب و چه بد در زندگی ما تاثیر دارند.

جلسه ششم

 پاسخ به یک پرسش

پیرو آنکه روایت داریم زمین هیچگاه از حجت خدا خالی نمی ماند این پرسش  مطرح میشود که قبل از خلقت حضرت آدم حجت کجا بوده  و یا آیا عوالم دیگر  نیز حجت دارند؟ پاسخ این است که 《الحجه قبل الخلق و مع الخلق و بعد الخلق  یعنی حجت در خلقت، اول و آخر است و همه چیز با او سنجیده می شود و دیگر  اینکه حجت خدا فقط برای زمین نیست؛ بلکه خدای متعال اراده کرده است که او را به زمین بیاورد.

معانی سلام

گفتیم که سلام کلید زیارت است و سلام دادن به ولی خدا، یعنی من تسلیم  شما هستم. معنی دیگر سلام این است که ان شاء الله از کسی به شما آسیبی  نرسد. در واقع داریم برای هم دعا می کنیم. پس در فضای دیگر معنایی، هنگامی  که می گوییم "السلام علیک" منظور این است که ان شاءالله جان من قربان تو  شود. و بالاترین رتبه ای که انسان می تواند بگیرد این است که فدای امامش  شود... "والمستشهدین بین یدیه".

یکی دیگر از معانی سلام اجازه ی ورود خواستن برای ارتباط برقرار کردن  است. سلام کلمه ی بسیار ارزشمندی است تا آن جا که می بینیم حضرت صدیقه  (سلام الله علیها) به آن دو ملعون که به خانه ی ایشان وارد شدند، سلام نمی  کنند. این بدین معناست که قرار نیست برایتان دعا کنم. 

جواب سلام هم خیلی مهم است؛ مبادا که وقتی به امام سلام می کنیم ایشان به ما جواب ندهند...

در واقع هنگام زیارت با اذن دخول از امام می خواهیم که جواب سلام ما را بدهند واعتقاد ما این است که ایشان جواب ما را می دهند.

تکوین و تشریع دو ساحت ولایت

 در ساحت تکوین طبق آیه ی قرآن ولی شما؛ خدا و رسول و امیرالمومنین و  ائمه ی هدی (علیهم السلام) هستند.اما ولایت در ساحت تشریع بدین معناست که  اختیار اوامر الهی، دست خود ماست.

بر مبنای ولایت تکوینی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) بر همه ی  جنبندگان ولایت دارد《النبی اولی بالمومنین من انفسهم》 یعنی ایشان به مومنان  از خودشان مسلط تر و نزدیکتر هستند. و مومن کسی است که برای حضور ولایت  خدا در خودش ایجاد امنیت کرده است.

اگر کسی به محضر امام زمان رسید و گفت آقاجان من در اختیار شما  هستم،پس بر من اعمال ولایت کنید؛ به همان شدتی که او این خواسته را با  اعتقاد بیان کند، امام (علیه السلام) زندگی او را اداره می کند.

"یا محمد یا علی... یا علی یا محمد! اکفیانی فانکما کافیان"

حالا چرا این دو نفر هستند؟! چون "انا و علی ابوا هذه الامه"...

ریشه ی کلمه ی ولایت "و ل ی" به معنای چرخاندن و گرداندن است. یعنی با  سپردن امور به امام زمان (علیه السلام) ،ایشان زندگی ما را می چرخانند.

پس وقتی سلام می دهیم، به ولی خود اجازه می دهیم که بر ما ولایت کند و  خود را در اختیار او می گذاریم. حال چقدر برای امام حسین (علیه السلام)  سخت بود که اصحاب یک به یک می آمدند و عرض می کردند"السلام علیک یا سیدی یا  مولای"  یا اباعبدالله! اجازه دهید جانم را فدای شما کنم  ...

جلسه هفتم

 سرعت عمل از سر اشتیاق؛ نشانه ی تسلیم

نشان تسلیم کثرت عمل نیست؛بلکه سرعت عملِ از سر اشتیاق است. در مبحث  تسلیم به ولی خدا نکته ای اهمیت دارد و آن این است که  لازم نیست حضرت هر  روز و هر لحظه به افراد امر کنند؛ بلکه مهم آن حالت تسلیم است که هر وقت  فرمان ظاهر شد، فرد بدون تردید آن امر را انجام دهد. حتی ممکن است یک عمر  این حالت تسلیم برای کسی وجود داشته باشد،آن هم فقط برای یک لحظه ی خاص.  مانند حضرت قمر بنی هاشم که در مقابل امامش تسلیم محض بود و از کودکی برای  تحقق این امر تربیت شده بود.

صفات الهی طور و چگونگی ندارد

اگر همه ی عالم جمع شوند و بخواهند یکی از صفات خدا را تبیین کنند، هر  چه به زبان آورند محصول اندیشه ی مخلوق است و ما جنس غیر مخلوقی را اصلا  نمی توانیم تصور کنیم .یعنی این مفهوم برای ما صورت ذهنی ندارد. مثلا به  کسی که در زندگی درد نکشیده نمی توان مفهوم درد را توضیح داد! حال وقتی طعم  درد را چشید از درد ادراک پیدا کرده است؛ اما باز هم صورت ذهنی از آن  ندارد. خداوند متعال دارای صفات متعددی است. مثلا وقتی میگوییم او تواناست،  آدمی با تمام وجود می فهمد که خدا تواناست اما نمی داند چطور؛ این جاست که  می گوییم صفات الهی طور ندارد. 

سلام یکی از اسمای الهی

اینکه خدای متعال "سلام"است را ما نمی فهمیم! ولی همین قدر می دانیم  که از خدای متعال هیچ ظلمی به کسی نمی رسد. و آدمی چقدر بی شرم است که  زیبایی ها را نمی بیند و هنگام بروز سختی، مشکل را به تقدیر الهی نسبت می  دهد."ما اصابک من حسنه فمن الله و ما اصابک من سیئه فمن نفسک"

خدا نه تنها سلام است بلکه دعوت کننده ی بندگان به سرای سلامت و بهشت  است و بنابر فرموده حضرت علی (علیه السلام) خداوند همه ی شما را برای بهشت  خلق کرد که تا ابد در آن بمانید. 

واژه ی سلام دنیایی نیست بلکه از بهشت آمده، چرا که تحیت اهل بهشت (در بهشت) سلام است. 

خدای متعال این تحیت را به فرستادگانش و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و  آله) مرحمت کرده و ایشان به ما تعلیم داده اند و ما باید قدردان این مرحمت  باشیم.

ساحت های عرضه ی سلام بر امام

یکی از ساحت های تسلیم این بود که بخواهیم حالتی را که در وجودمان هست  ابراز کنیم؛ یعنی به امام می گوییم که ما تسلیم شما هستیم. در ساحت دوم از  خدا می خواهیم که این تسلیم بودن تحقق پیدا کند و از جانب ما و هیچکس به  امام آسیبی نرسد. اما در ساحت سوم که باز هم جنس دعایی دارد، ما سلام خدا  را بر امام عرضه می داریم 《سلام الله علیک و این دعا چون مربوط به خداوند  است برترین دعاها ست. همان طور که حضرت جبرئیل برای تهنیت ولادت امام حسین  (علیه السلام) وقتی خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمدند،حامل سلام  خداوند بودند.

حال اگر زیارات را از این منظر ببینیم، فضا فرق می کند. معصوم که همان  لسان خداست، به ما تعلیم می کند. یعنی سلام خدا را از زبان لسان خدا می  شنویم. و لذا امام هادی (علیه السلام) به ما تعلیم کرده اند که برای زیارات  ائمه (علیهم السلام) بگوییم" السلام علیکم یا اهل بیت النبوه" .

ان شاءالله از کسانی باشیم که توفیق پیدا کنیم که گاهی با توجه، سلام  خدای متعال را به امام برسانیم. و یکی از راه های عملی این امر این است که  به نیابت سلام کنیم.

جلسه هشتم

"والله یدعوا الی دار السلام"

بهشت همان دار السلام است و سلام خدا بر انبیاء و اهل بهشت بدین  معناست که شما به سرایی دعوت می شوید که هیچ دغدغه ای در آن نیست. لذت های  دنیایی همگی در بهشت موجود هستند با این تفاوت که دیگر حواشی آزاردهنده  و  آسیب رسان دنیایی وجود ندارد. باید دقت کنیم هر چیزی که به واسطه آن لذت می بریم نعمت خداست؛ منتها هر لذت بردنی قاعده دارد. مثلا کافی است با رعایت  کردن آدابی که از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در مورد غذا خوردن به ما  رسیده، نور عبادت را در وجودمان پدید آوریم.

 

مفهوم تسلیم در سلام خدا 

در این دنیا ما خواسته های زیادی داریم که به اجابت نمی رسند؛ ولی در  بهشت همه ی دعا ها مستجاب می گردد. البته باید شاکر خدا بود که همه ی  خواسته ها در دنیا محقق نمی شوند؛ چرا که آدمی به آن مرحله از رشد نرسیده  است که صلاح خود را تشخیص دهد "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم". پس خواسته  ها در بهشت به وسیله ی خدای متعال برآورده می شوند واین معنی تسلیم بودن  خدا برای ماست. این تسلیم معنای منفی ندارد و نشان از ضعف خدا نیست و عبارت  اخری مستجاب الدعوه بودن است.

 

وصف اهل بیت سلام الله علیهم

سوالی که مطرح می شود این است که در دنیا سلام خدا برای چه کسانی است؟  این سلام برای کسانی است که خواسته هایشان در این دنیا از خداوند درست  است. در هنگام زیارت وقتی می گوئیم 《سلام علی آل یس》 در واقع سلام خدا را  برای کسی اعلام میکنیم که؛ او نمی خواهد، مگر آن چیزی را که خدا می خواهد و  خدا نیز آنچه که او می خواهد را، می خواهد. با این معنا خدای متعال خود را  تسلیم اهل بیت کرده و بنا بر روایات، رضایتش رضایت آن هاست و غضبش غضب  آنهاست. لذا کسی که شأن این را دارد که سلام خدا را به او بدهیم و حقیقت  زیارت مال اوست؛ائمه (علیهم السلام) هستند.

حال سوال اینجاست که چرا اهل بیت به این مقام رسیده اند؟ چون بنده ی  حقیقی هستند و کسی که در بندگی تمام باشد به اوج می رود"سبحان الذی أسری  بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی" 

و ما شهادت می دهیم که چون پیامبر "صلی الله علیه وآله" عبد توست، رسول توست. و خدا کسی را به عنوان فرستاده ی خودش معرفی می کند و به او  اطمینان می نماید که هوا و هوس ندارد "ما ینطق عن الهوی"

 

خدای متعال با ما هم می تواند این کار را بکند ولی شرط اول این است که  مرا امتحان کند تا ببیند من چقدر تسلیم هست و چقدر ایمان دارم...؟! 

 یکی از جاهایی که ما را از تسلیم باز میدارد، زمانی است که پیش فرضی  در ذهن داریم که با تسلیم خدا بودن جور در نمی آید. باید حواسمان باشد وقتی  امام زمان(علیه السلام) را صدا بزنیم که هرچه گفت بگوییم "چشم".

و بر هر کجای کربلا که دست بگذاریم تسلیم را می بینیم و در رأس آن ها سیدالشهدا ست که به همه نشان می دهد چگونه تسلیم خداست و اصحاب ایشان همگی نشان می دهند چگونه تسلیم امام حسین (علیه السلام) هستند"بذلوا مهجهم دون الحسین علیه السلام"

جلسه نهم

افضل بودن صفات الهی
از ویژگی هایی که در صفات خداوند وجود دارد افضل بودن صفات و اسماء الهی  است. این بدان معناست که صفات الهی در بعضی موارد ممکن است به لحاظ ظاهری به صفات بشری شباهت داشته باشند ولی جنس این صفات با صفات بشری کاملاً  متفاوت است.
ذاتی بودن صفات خداوند
تفاوت دیگر صفات و اسماء خداوند با صفات بشری ذاتی بودن آن است. یعنی صفاتی  که مربوط به خداوند می شود در او وجود دارد ولی صفات مربوط به بشر کسب کردنی است و به اذن و عنایت خداوند بر آدمی عارض می شود. به عبارت دیگر  صفاتی که در میان بشر استفاده می شود اتم و اکمل آن نزد خداوند است و گوشه و  شکل کوچک شده آن در این عالم و بر ما عارض می شود.
اسماء خداوند یکی از راه های نزدیکی به او
از احکام و تعالیم الهی که خداوند برای آدمی قرار داده است تا به واسطه آن  راهی برای قرب و نزدیکی به خودش پیدا کند "سلام" است. سلام همانطور که گفته شد از اسماء الهی است و با بردن نام آن نیز می توان بابی از ابواب نزدیک  شدن به خداوند را گشود. یا همین شرایط را می توان در نام های دیگر خداوند یافت که ائمه(علیهم السلام) آنها را در ادعیه ذکر نموده اند و ما با خواندن  آنها خدا را وجدان می کنیم و منقلب می شویم.
دلیل تألیف زیارت از جانب ائمه(علیهم السلام)
ممکن است این سؤال را در مورد متون زیارات شنیده باشید که چرا ائمه (علیهم السلام) متن زیارات مربوط به خودشان را تألیف کرده اند. در جواب این سؤال  باید گفت که برای تألیف این متون نیاز به شناخت و معرفت آن بزرگواران است و  چه کسی راه به شناخت حقیقی و درست ایشان دارد جز خودشان؟ پس تعلیم ادعیه از جانب ائمه(علیهم السلام) در واقع تعلیمی است از جانب خدا تا مردم  بتوانند راه درستی را برای برقراری با حجج الهی و خداوند انتخاب کنند.

جلسه دهم

نعمت هايي كه خداوند متعال لطف نموده اند را معمولاً قدر نمى شناسيم و شاكر آنها نيستيم. مثل نعمت سلامتى
راه متذكر شدن نعمت‌های الهى
ما از دو طريق مى توانيم به نعمت هاي الهي متذكر شويم اول آنكه آن را از  دست بدهيم و يا آنكه در برخورد با اشخاصى كه نعمت‌های ما را ندارند با فرض  عدم آن نعمت، متذكر  شویم.
ما مى بايست همواره پيش از آنكه از خداوند حاجتى را درخواست كنيم، شاكر نعمت‌های الهى باشيم.
و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها...
بزرگترين نعمت خداوند ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است.
يكي ديگر از معاني سلام
خداوند به امام حسين عليه السلام و همه اعضاى بدن او سلام مى كند. گاهى بر  سر مطهرش گاهى بر دندان و گاهى بر قلب و گاه بر سينه او. هر كدام از اين  سلام ها وجوهى دارد مثلاً براى سلام بر سر مى فرمايند سلام بر سرى كه بر  نيزها بلند شد. اين نشاندهنده آنست كه اعضای ايشان داراى شئون مختص به خود  هستند.
سرّ سلام چيست؟
سر هر سلام خداوند بر هر عضوى نشان تسليم بودن بند بند اعضاى امام حسين عليه السلام است. اين نشان رحمت مخصوص امام حسين عليه السلام از جانب خداوند است و اين عظمت شأن امام حسين عليه السلام است.

جلسه یازدهم

زیارت راهی برای کسب معرفت
ما در هنگام تشرف به محضر امام(علیه السلام) عرض سلام می کنیم؛ اما ادامه ی  زیارت را که یک دنیا معرفت در آن است، باید از ائمه(علیهم السلام) تعلیم  بگیریم.راه اول که در شب های قبل توضیح دادیم این است که این معرفت از طریق  لفظ و تکرار آن تعلیم می شود. و راه دوم این است که علت نام گذاری را پیدا  کنیم. مثلا ببینیم چرا به ایشان می گوییم "السلام علیکم یا اهل بیت  النبوه" ... ببینیم بیت چیست؟! و بفهمیم که حقیقت بیت رسول خدا (صلی الله  علیه و آله) است و اهل بیت، ذریه و آل همین رسول هستند و نبوت همه ی انبیا  تحت شعاع نبوت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است.
آشنایی با تاریخ از طریق زیارات
یکی از انواع معرفت این است که اهل بیت(علیهم السلام)  از طریق زیارت، ما  را با اتفاقات تاریخی آشنا می کنند. در واقع زیارات به گونه ای بیان شده که  یک سری از حقایق برای ما، روشن می شود. مثلا به تعلیم اهل بیت (علیهم  السلام) ما به بند بند وجود امام حسین (علیه السلام) سلام می دهیم. خود  سلام به راس مطهر،در جایگاه های مختلف، موضوعیت دارد.در زیارت ناحیه ی  مقدسه، حضرت هرجایی که در کربلا نظر کردند و سلام دادند، می توانیم آنجا  واقعه را ببینیم..." السلام علی الشیب الخضیب ...السلام علی الخد التریب  ... "
آمدن لعن به دنبال سلام
در زیارت قرار است بگوییم جانمان در خدمت شماست و می خواهیم امنیت و سلم را  اعلام کنیم؛ حال می توان نسبت به کسانیکه به ائمه آسیب رسانده اند، بی  تفاوت بود و آنان را نفرین نکرد و به دفاع بر نخواست؟! اصحاب امام  حسین(علیه السلام) تا لحظه ی آخر بر این سلامشان ایستادند، و حال ما هم نمی  توانیم از کنار این مصیبت به راحتی عبور کنیم...
 "ولئن اخرتنی الدهور...فلاندبنک صباحا و مساء و لابکین..." تاثیر این گریه  چیست؟ مگر می شود کسی که مصیبت دیده، آن کسی را که مصیبت را ایجاد کرده،  نفرین نکند...؟
بنابراین این جاست که به محض گفتن سلام ،لعن بر دشمنان هم می آید. و لعنت یعنی دعا می کنیم که او از رحمت خدا دور شود.
و لذا هر کس به مصیبت سید الشهدا(علیه السلام) نزدیک شود، یکی از معانی  سلام را وجدان می کند و نفرین و لعنت بر قاتلین ایشان را با تمام وجودش بر  زبان جاری می سازد.

جلسه دوازدهم

لعنت،درخواست دور ماندن از رحمت خدا

از بحث دیشب دانستیم کسی که در سلامش صادق باشد محال است که دشمن امام را  لعنت نکند. نکته ی مهم اینجاست که وقتی می گوییم" اللهم العن..." مقصود، درخواست توبیخ اضافی نیست و فقط می خواهیم خداوند به آن فرد رحم نکند!
لعنت در دنیا وآخرت هر کدام جایگاه خودش را دارد؛اگر در دنیا رحمانیت خدا و  نگاه خاص امام زمان(علیه السلام) از کسی برداشته شود فرد به ظاهر مشغول زندگیست ولی در ظلمتی فرو می رود که هیچ چیزی را نمی بیند و خدا نور را از  او می گیرد. "ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لایبصرون"
حقیقت امام  نور است
طبق روایات شیعه و اهل تسنن حقیقت اهل بیت (علیهم السلام) نور است"خلقکم  الله انوارا و جعلکم بعرشه محدقین..." حال وقتی می خواهیم با این نور  ارتباط برقرار کنیم، خدای متعال باید این نور را در کالبدی قرار دهد که  بتوان در دنیا او را دید و با آن ارتباط برقرار کرد.
اصل قرآن هم قبل از نزولش چیزی نبوده که بتوانیم با آن ارتباط بگیریم.خدای  متعال آن را در شکل مادی ملموس محسوس قرار داد که قابلیت ارتباط گرفتن با  آن برای ما ایجاد شود"انا جعلناه قرآنا عربیا"و دقت کنیم که "حقیقت" قرآن  در سینه ی اهل بیت است نه به صورت کاغذ و نوشته "بل هو آیات بینات فی صدور  الذین اوتواالعلم"
پس به قاعده ی دنیا، خداوند این انوار را در کالبدی قرار داد تا ما آنان را ببینیم و آن ها در کنار ما زندگی کنند.
"...حتی منّ علینا بکم فجعلکم فی بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه..."
هرچه به امام منسوب شود، شرافت پیدا می کند
جسم به اعتبار اینکه خدای متعال روح را در آن قرار داده شرافت دارد  .بنابراین وقتی ببینیم کسی به امام آسیبی رسانده، آن را بی اهمییت نمی  دانیم.
یا مثلا دلیل اینکه به اصحاب امام حسین (علیه السلام) سلام می دهیم این است  که این افراد به امام وصل شده اند و قیمتی شده اند."فمن تبعنی فانه منی"
و یا در جای دیگر روایت داریم 《وصلی الله علی الباکین علی الحسین علیه  السلام》 یعنی گریه ی بر امام حسین (علیه السلام) و هرچیزی که به ایشان  منتسب شود، در حوزه ی سلم و امنیت قرار میگیرد و قیمت پیدا می کند؛ و این  رشته علی الدوام عضو می پذیرد.
پس در بحث سلام ، سلام از امام حسین (علیه السلام) شروع می شود و کوچکترین  عضو این مجموعه هم از قبل امام حسین (علیه السلام) مورد لطف و عنایت حضرت  قرار می گیرد و سلام برای او هست و همین موجب می شود که او در دارالسلام  قرار بگیرد.

جلسه سیزدهم

سلام و صلوات از هم جدا نیستند
در مضمون روایتی که در اصول کافی،جلد ۴،صفحه ۵۷۵ نقل شده، امام(علیه  السلام) در جواب شخصی که می گوید من زیاد به یاد امام حسین(علیه السلام) می  افتم؛چه باید بگویم؟ می فرمایندکه سلام از راه دور و نزدیک به امام می رسد  و برای زیارت امام حسین(علیه السلام) ۳ مرتبه بگو "صلی الله علیک یا  اباعبدالله" ...
پس متوجه می شویم که "صلی الله علیک " خودش یک جور سلام است .
یکی از معانی اصلی صلاه، توجه کردن است و وقتی ما به نماز می ایستیم یعنی به خدا توجه داریم و رویمان را به سوی او قرار می دهیم.
حضرت زینب (سلام الله علیها) درباره ی مصیبت واقعه ی کربلا فرمودند این که  خدا شاهد است و می بیند، به ما آرامش می دهد و می توانیم این مصیبت ها را  تحمل کنیم...
حضرت صدیقه سلام الله علیها محور آرامش و قرار اهل بیت
ائمه مظهر تحقق اسماء الهی اند،لذا هر کس که خدمت ایشان برسد احساس آرامش و  امنیت می کند. امام حقیقتی است که همه ی عالم به او برپاست و آرام و قرار دارد. به فرمایش خود حضرات معصومین(علیهم السلام) آرامش و قرارشان نزد حضرت صدیقه(سلام الله علیها) است.
و در روایت می بینیم گفته شده "لیله القدر هی فاطمه". جایگاه امنی که آن  حقیقت متعالی که غیر قابل دسترس است روی زمین پیدا می کند، لیله القدر  است.و قرآن بر قلب پیغمبر نازل شده و قبل پیغمبر هم حضرت صدیقه(سلام الله  علیها) است. پس حافظ و نگهدار آن حقیقت حضرت زهرا(سلام الله علیها)  هستند.حالا متوجه می شویم که چرا در واقعه ی سقیفه،نگهدار و حافظ امیرالمومنین(علیه السلام) حضرت صدیقه(سلام الله علیها)  است و چرا با رفتن  ایشان و پیامبر(صلی الله علیه و آله) آرامششان از بین رفته و بی تاب می  شوند...

ان شاءالله خدای متعال توفیق دهد که ما با سلام و صلوات بر آن کسانی که  حقیقت سلامند - و خداوند سلام و صلوات را در آن جا قرار داده - ما هم در این  دنیا و هم در آخرت در دارالسلام در امنیت باشیم.