جلسه اول

 يك زندگي معنوي را چگونه مي توان تدارك كرد؟ و يا اينكه چه كارهايي را بايد انجام دهيم تا به اين زندگي معنوي دست پيدا كنيم؟ 

در ابتدا لازم است بدانيم كه تعريف واقعي موفقيت چيست؟ عرف جامعه ي  ما، انسان موفق را كسي مي داند كه در كنكور رتبه ي خوبي كسب كرده است؛ اما  متاسفانه خيلي از رتبه هاي برتر كنكور در درون خود احساس موفقيت نمي كنند!  نكته اين جاست كه هر كس در درون خود بايد احساس موفقيت كند، نه ديگران به  او القای موفقیت بکنند. 

در ابتداي مسير معنويت بايد از خودمان بپرسيم كه قرار است چه اتفاقي بيفتد؟ و من از زندگي معنوي چه انتظاري دارم...؟

فرقه هاي انحرافي؛ تسکین دهنده موقت 

در فضاي اطراف ما گروه هاي زيادي هستند كه مي خواهند كاري كنند كه به سرعت اين احساس معنويت در ما شكل بگيرد. 

علت رونق بازار معنويت فروشي اين است كه اولا معنويت زودرس را تجويز  مي كنند؛ يعني مثلا طي يك جلسه با تلقين يكسري مفاهيم، طعم معنویت را به  افراد می چشانند.

 و دوم اينكه كنترل اين معنويت را در اختيار خود انسان قرار مي دهند.  در نظام دارويي اين يك مسكن است؛ انسان با مسكن درد را فراموش مي كند، ولي  خود درد از بين نمي رود. 

معنويت بي ريشه و مثل يك مسكن به چه درد من مي خورد...؟!

اين خلقت خداست كه آدمي با لذت هاي آني،خنده، موسيقي و ... به جايي  نمي رسد و درمان نمي شود؛ راهي كه دين به ما ياد داده؛ گريه، سجده و توبه  است. 

ويژگي هاي معنويت 

در همه ي گروه هايي كه مي خواهند معنويت را تزريق كنند، ادعاي خدایی  شدن وجود دارد. و چنين چيزي از لحاظ عقلي منتفي است. حضرت مي فرمايند كه در  خدا هيچ شأن مخلوقي وجود ندارد و در مخلوق هم هيچ شأن الله ي وجود ندارد"  إن الله خِلوٌ مِن خَلقه و خَلقه خِلوٌ منه"... 

اگر قرار باشد ما تكه اي از خدا باشيم، که مي شود سنخيت! 

آن چيزي كه بايد در معنويت وجود داشته باشد؛ اين است كه من بايد به خدا نزديك و نزديك تر شوم تا نزديكترين حالت.

لذا دين خداي متعال در احكام به ما تعليم كرده كه همه ي عبادات را قربه الي الله انجام بدهيم. 

در مسير عبادت براي  نزيك شدن به خدا به نقطه اي مي رسيم كه جنب الله هستند؛ يعني ائمه عليهم السلام. 

لذا در آخرين منزلگه نماز كه معراج مومن است، به پيغمبر و ائمه سلام مي دهيم.. "السلام عليك ايها النبي و رحمه الله و بركاته" كسي آن جاست كه به "قاب قوسين او ادني" رسيده...!

جلسه دوم

 قرب الهي؛ اولين نشانه ي معنويت

عقل آدمي متذكر اين نكته هست كه راه تقرب به خدا را، فقط بايد خود خدا  نشان دهد. مثلاً نماز فارسي، كار بي ثمري است! به تعليم ائمه عليهم السلام  ، عمل به احکام، به فضل خدا، ما را به خودش نزديك مي كند. مثلاً وضو  گرفتن... "الوضوء نور"

راه هايي غير از تعاليم خدا و اهل بيت عليهم السلام، براي افراد تنها  بُعد مسافت به همراه دارد، و در آخر هم فقط زيان و خسارت است... "ولايزيد  الظالمين إلّا خسارا"

دومين ملاك معنويت

در همسايگي معنويت، هميشه آرامش قرار دارد و آرامش از طريق يقين و علم  حاصل مي گردد. اين علم و نور در بستري پاک فراهم مي شود و به فرموده ي  قرآن كريم "لا يمسّه إلّا المطّهرون"...

لذا وقتي ما بخواهيم واجد علمي بشويم كه نور است، اول بايد درونمان پاك شود. 

 ما این نور را از خدا طلب مي كنيم و فردی كه واجد نور شد، همه چيز  برايش روشن می شود و ديگر دغدغه اي ندارد. و اين ويژگي كسي است كه معنویست.

و خدا اين نور رابه ما داده است، اما متاسفانه ما نعمت های فعلي خود  را نمي بينيم. و این نور هدایت خداوند به طرق مختلف به ما راه را نشان می  دهد.

در همين تكاليف عادي و آداب و اخلاق، براي ما نور قرار داده اند. مكرراً علما توصيه مي كردند که "به همان كه مي دانيد عمل كنيد." 

اين همان نقطه ايست كه اگر شاكر باشيم و ان شاءالله در بستر طهارت ، تبديل به نور علم و يقين مي شود.

چگونگی تدارک طهارت

"انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا"... اين آيه فعل مضارع دارد بدان معنا که اگر در محضر امام زمان (عليه السلام) قرآن  بخوانيم و به آن عمل كنيم، از آن بهره مي بريم و پاك مي شويم. ان شاءالله

جلسه سوم

ذكر الموت؛ يك يقين آرامش بخش

گفتيم كه دومين نشانه ي معنويت، علم و يقيني است كه در بستر طهارت در  ما مستقر و شكوفا مي شود. يكي از ريشه هاي اصلي اضطراب و نگراني، اين است  كه آن موضوع نگران كننده براي ما روشن نيست يا حداقل ما به آن توجه نداريم.  اهل بيت عليهم السلام از مرگ با عنوان يك امر كاملا قطعي سخن مي گويند؛  ولي ما تنها با تصور كردن اتفاق هايي كه بعد از مردن برايمان مي افتد دچار  ترس مي شويم و ميخواهيم آن را به عقب بيندازيم! خيال مرگ اضطراب آور است،  اما باور مرگ، قلب را جلا مي دهد و طمأنينه به ارمغان مي آورد؛ هم چنان كه  تمام امور يقيني آرامش بخش هستند. 

اما كساني كه قصد دارند معنويت را القا كنند، خصوصا راجع به قيامت مي  خواهند به ما آرامش بدهند و بگويند خدا كسي را عذاب نمي كند. درصورتيكه  خداي مهربان، قوه ي قاهره هم دارد و لازمه ي اين مهرباني اين است كه دشمن  من را هم دفع كند. 

پناه بردن به ولايت الهيه؛ سومین نشانه ي معنويت

يكي از نيازهاي جدي بشر، اين است كه به شدت نيازمند كسي مي باشد كه حال و آینده او را تضمين كند؛ يك حمايت كننده. 

اين سرپرست را خداي متعال براي ما تعيين نموده است. "اول ما خلق الله  نور نبيك يا جابر"... يعني تا ولي نباشد، خدا موجودي را رها نمي كند. 

خداوند در قرآن كريم مي فرمايند: " انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاه و يؤتون الزكاة و هم راكعون" 

يعني ولي تو كسي است كه هرلحظه با خداي متعال است و درعين حال به تو و همه ي موجودات توجه مي كند و هيچ كدام از اين دو شأن او را از ديگري باز نمي دارد. 

اين همان ولايت الهي است و مي بينيم كه خداوند مسأله ي ولايت را در خلقت لحاظ كرده است.

ايمان؛ لازمه ي درك ولايت 

خداوند بارها در قرآن متذكر شده است كه اين ولايت را كسي درك مي كند  كه ايمان بياورد و كافر چون حقيقت را مي پوشاند از اين نعمت بي بهره مي  ماند. 

" الله ولي الذين آمنوا..." ؛ خدا ولي است؛ اما براي مومنان!

 "وننزّل من القرآن ماهو شفاء و رحمه للمومنين" قرآن براي مومنان شفاست. 

پس ولايت الهي را كسي مي چشد و وجدان مي كند كه ايمان داشته باشد... " واذا تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا"

و نكته ي مهم اين است كه خدا محتاج نيست؛ من به اين ايمان احتياج دارم. 

ولی او هم این گونه است. اين ما هستيم كه بايد ولي خود را صدا بزنيم و كمك بخواهيم. 

ولي خدا، در عنايتش به هيچ كس چشم طمع ندارد،اگر توصيه مي كند كه اهل  بيت من را دوست داشته باشيد، به خاطر خود ماست. "ما سألتكم من أجر فهو لكم"  ... براي كسي كه مي خواهد راه پيدا كند.