جلسه اول
شناخت خود، موضوعی که مغفول مانده است
در مباحثی که بسیار مورد استفاده ماست و زندگی و هدف از آن به واسطه ی آن معلوم و روشن می شود موضوع «شناخت خود» است. تا به امروز آنچه که ما به عنوان شناخت از خود می دانیم عموماً گفته ها و تحقیقاتی است که از جانب دانشمندان مربوط به علوم انسانی صادر شده است و به واسطه او توصیه هایی را به بشر ارائه داده اند که البته امروزه می بینیم که هنوز این توصیه نقص دارند و انسان را به سر منزل مقصود نرسانده است.
احساس و ادراک از شگفتی های خلقت
همه این سختی ها و مشکلاتی که آدمی در این دنیا با آنها سر و کار دارد در حالتی است که در درون خود به روشنی درک می کند که چه چیز خوب است و پسندیده و چه عملی قبیح است و ناپسند. که با عمل به این بایدها و نباید های درونی احساس آرامشی به او دست می دهد. این در حالتی است که دنیای امروز به گونه ای شده است که اکثریت افراد خواسته یا ناخواسته این احساسات درونی را کنار گذاشته و ادراکات خود را از بیرون و به وسیله القا دریافت می کنند. یعنی به عنوان مثال اگر سازمان یا کشوری یک گروهی از انسان ها را تروریست و یا طرفدار تفکر تروریسم معرفی کند کسی به دنبال دریافت درونی خود نسبت به این مسئله نمی رود بلکه همه آن را باور می کنند و آن گروه متهم شده و محکوم می بایست به دنبال این باشد تا این برچسب را از روی خود بردارد.
عقل و کارکرد آن
ریشه ی این ادراکات درونی جایی نیست جز عقل و قدرت تعقل که به آدمی عنایت شده است و به واسطه همین قدرت در روز قیامت بازخواست و حسابرسی می شویم. دلیل این امر چیزی نیست جز معصومیت و بی نقص بودن قدرت عقل. به واسطه تعقل است که خوبی و بدی را می شناسیم و از همین طریق نیت اعمال خود را به روشنی می یابیم. به عبارت دیگر آدمی می تواند با عقلش خودش را بدون کوچکترین نقصی قضاوت کند.
ویژگی های عقل
عقل دارای دو وجه دارد. جنبه ای از آن از جانب خداست که کسی در آن دخل و تصرف ندارد و نمی تواند آن را زیاد و کم کند و به عبارتی هیچکس نمی تواند مفاهیم خوبی و بدی را تغییر دهد و به عنوان مثال کاری کند که مردم دروغ گفتن را عملی پسندیده بدانند. و جنبه دیگر آن همان است که به آن اشاره شد که تشخیص دادن خوبی و بدی در درون ماست که به واسطه آن می توانیم نیت و اعمال خود را بسنجیم و به وسیله همین ویژگی عقل روز قیامت از ما بازخواست می شود.
محل و جایگاه عقل
همانطور که در آیات و روایات آمده است جایگاه عقل جایی نیست به جز قلب.
أَفَلَمْ يَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِها ... (حج/۴۷)
آیا در ( روی ) این زمین سیر نکرده اند تا برای آنها دل هایی پیدا شود که بدان بیندیشند.
در روایتی از شاگردان امام صادق(علیه السلام) آمده است که ایشان در پاسخ به این سؤال که وظیفه و کارکرد قلب چیست ؟ می فرمایند قلب چیزی است که بقیه اعضا به او وابسته هستند و با نظرات او عمل می کنند و یقینی که ما نسبت به پدیده های این جهان، اعمال خود، ادراکات و ... داریم به واسطه قلب است.
امام قلب امت
در ادامه روایت بیان شده صحابی امام صادق(علیه السلام) به شخص پرسشگر می گوید که چطور ممکن است خداوند برای رهبری و هدایت وجود تو حقیقتی به نام قلب را قرار داده است ولی ممکن است که چنین خلقتی را برای جامعه نکرده باشد؟. امام در امت به مانند قلب است و همه امور به دست اوست و با او در ارتباط است. به عبارتی فصل الخطاب جامعه تنها یک نفر است و او امام است و در غیر این صورت هر کسی تحلیل و برداشت خود را از دین دارد. و همچنین امام است که از من بر خودم مسلط تر است و می داند در وجود من چه خبر است.
روایات پیرامون قلب
امام صادق(علیه السلام) : جایگاه قلب در بدن به مانند جایگاه امام در میان مردم است.
امام (علیه السلام) : چیزی در وجود آدمی است که اگر آن سالم باشد سایر اجزاء بدن سالم هستند و اگر مریض شود سایر اجزاء بدن نیز مریض می شوند و جایگاه قلب در بدن مانند امام است.
چگونه با وجود عقل گمراهی رخ می دهد ؟
اگر آدمی به ادراکات خود احترام نگذارد و نسبت به آن بی اهمیت باشد دیگر ادرکات و تبع آن اعمالش از جانب عقلش نیست. و هرآنچه که بر او القا کنند می پذیرند بدون اینکه تحلیل و یا منطقی بر آن داشته باشد. و به همین خاطر نهایتاً قلب او دچار کوری و قساوت می شود.
جلسه دوم
اطلاعات مبنای تصمیم گیری ها و قضاوت ها
اگر که دقت کرده باشیم متوجه می شویم در انجام هر تصمیم و رفتاری ما بر پایه یکسری دانسته ها عمل می کنیم. مثلاً در خرید از یک مغازه و یا عدم خرید از مغازه دیگر دلیل ما این است که شنیده ایم آن مغازه دار انسان منصف و صادقی است ولی این مغازه دار انسانی است دروغگو و حیله گر. بر همین منوال رفتار ما با سایر انسان هایی که در ابتدا از آنها شناختی نداریم شکل می گیرد و به عبارتی اطلاعات و داده هایی که از محیط نسبت به افراد به ما داده می شود رفتار ما را با ایشان شکل می دهد. پس بنا به این مقدمات بسیار امکان پذیر است که در بعضی مواقع رفتار ما به واسطه اطلاعات غلط و یا ناقصی که دریافت کردیم اشتباه باشد و قضاوت نادرستی را انجام دهیم.
رفتارهای خلاف عقل هیچ توجیه و منطقی ندارد
ممکن است با این ادعا از جانب عده ای رو به رو شده باشید که« این گروه های تروریستی که اقدامات انتحاری انجام می دهند و با انفجار خود عده ای را از بین می برند با اعتقاد و باوری این کار را کرده اند.» در جواب باید گفت چنین کسانی از همان ابتدا که وارد چنین گروه هایی شده اند در واقع عقل خود را کنار گذاشته اند زیرا تمامی این افراد بدون هیچ تحلیل و یا منطقی تمامی گفته های فرماندهان خود را می پذیرند و نسبت به راست و یا دروغ بودن آن توجهی ندارند لذا انجام دادن چنین فعالیت هایی(نظیر بمب گذاری و از بین بردن خود) نیز از آنها سر زدنی است.
دلیل اختلافات گروه های انسانی
همانطورکه گفته شد اطلاعات مبنای شناخت، رفتار و قضاوت ماست از این رو تفاوت در کیفیت اطلاعات و یا صدق و دروغ بودن آنها باعث ایجاد اختلافات در میان گروه های انسانی در حیطه های مختلف اعم از سیاسی، ورزشی ، مذهبی و ... می شود. این در حالی است که اولاً قضاوت وظیفه ما نیست و ثانیاً اطلاعات ما هم ناقص است و هم اینکه ممکن است دروغ باشد و لذا در قیامت نسبت به این رفتارها و قضاوت های عجولانه خود باید پاسخگو باشیم و دادن این جواب که فلان کس گفت که آن شخص اینگونه است دلیلی نیست که خداوند و حتی عقل خودمان بپذیرد.
تسخیر قلب تسخیر تمام وجود است
همانطور که اشاره شد قلب به مانند امام است در میان امت. همانطور که امام رهبری و هدایت مردم را بر عهده دارد قلب نیز به هر سمت و جهتی که گرایش پیدا کند رفتار و اعمال سایر اجزاء نیز به همان سو میل می کند. امروزه نیز از همین اصل برای تأثیرگذاری بر مردم استفاده می شود. فعالیت تمامی رسانه ها در سرتاسر جهان و همچنین شرکت ها و برندهای معروف بر همین اصل استوار است. و لذا باید توجه داشت که قلبمان به چه سمتی گرایش دارد زیرا که تمامی رفتار و زندگی ما نیز به همان جهت میل خواهد کرد.
ملاک شکل گیری ارزش ها
همانطور که گفته شد توجه قلب به موضوعات مختلف زندگی و رفتار ما را شکل می دهد. از این رو باید توجه داشت که ملاک های ارزشی در زندگی ما چیست؟ و از لحاظ قلبی چه چیزی دغدغه ماست؟ زیرا ما عمر خود که بهایی گرانبها دارد را صرف آن می کنیم و از لحاظ عقلی آن موضوعی که در صدد رسیدن به آن هستیم از ارزشمندی بالایی برخوردار باشد. آیا موضوعی ارزشمندتر از ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و ائمه(علیهم السلام) وجود دارد ؟ موضوعی که در صدق و درستی آن کوچکترین شکی نیست زیرا که خدا آن را بیان کرده است. آیا نسبت به این مقولات توجه کافی را داشته ایم به گونه ای که فرزند ما نیز به سمت آنها میل کند و ایشان را بشناسد و معرفت نسبت به آنها از موضوعات اصلی زندگی اش باشد ؟
جلسه سوم
فطرت و ماهیت آن
یکی ازموضوعات مربوط به دین فطرت است که در قرآن نیز به آن اشاره شده است. معروف ترین آیه پیرامون این موضوع آیه ۳۰ سوره روم می باشد : «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ». فطر به معنی خلق کردن است و در اینجا «فطرت» حقیقتی است که به خدا منسوب است و لذا تغییر پذیر نیست. و این فطرت همان توحید و خداشناسی به همین سبب همه ی انسان ها با خدا آشنا هستند. تعبیر دیگری که می توان از فطرت داشت همان عقل است که وسیله ی آدمی است برای تشخیص خوبی از بدی و هیچ خلل و نقصانی در آن وارد شدنی نیست.
در این دنیا به دنبال چه راهی هستیم ؟
در آیه ۳۲ سوره روم مشاهده می کنیم که خداوند بعد از دستوراتی پیرامونی پرستش خدا و اطاعت از فرستاده او می فرماید «مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ»، از كسانى كه دين خود را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند هر حزبى بدانچه پيش آنهاست دلخوش شدند. یعنی هر کسی به دنبال هر شخص گروهی که می رود از بودن با ایشان احساس رضایتمندی دارد. حال آیا همه ی این افراد و گروه ها مسیر درستی را می پیماند و خشنودی آنها خوشنودی حقیقی است؟. البته که به این صورت نیست. بلکه کسی که به خدا پناه می برد و از او که ناجی حقیقی است کمک می خواهد به خشنودی حقیقی دست می یابد.
چرا به غیر خدا دل می بندیم ؟
چرا خدا در آیه ۳۰ سوره روم می فرماید هر فردی در هر گروهی که هست به آن دلخوش است ؟. دلیل این امر به این خاطر است که آدمی با یکسری از افراد با تفکر خاصی را بر می گزیند و نشست و برخاست دارد و لذا بعد از مدتی نسبت به ایشان دلبستگی و وابستگی پیدا می کند.
آفاتی که آدمی را به راه خطا می کشاند
همانطور که گفته شد عقل خطا نمی کند ولی انسان می تواند با یکسری کارها خود را به خطا بکشاند. یکی اینکه اطلاعاتی را به صورت ناقص بدست آورد و دیگر اینکه اطلاعات غلطی را نسبت به موضوع بدست آورد. پس برای جلوگیری ازاین آفات می بایست اولاً به منبع درست و صادقی برای کسب اطلاعات مراجعه کنیم و دیگر اینکه سعی کنیم اطلاعات کاملی را بدست آوریم و در قضاوت عجله نکنیم.
پیروان راه شقاوت
گروهی از انسان ها هستند که از لحاظ عقلی رفتار آنها به هیچ وجه پذیرفتنی نیست و این انسان ها کسانی هستند که بدی کردن و زشتی را می پسندند و دوست دارند. زیرا خطا کار بودن امری است که برای هرکسی امکان دارد اتفاق بیفتد و بعد از آن احساس پشیمانی می کند ولی این افراد از اصل به دنبال بدی کردن هستند و از خوبی ها به دور هستند. از این رو به ایشان می گویند دشمن خدا و راه آنها چیزی نیست جز راه شقاوت.
چنین کسانی علاوه بر اینکه از معصیبت ابایی ندارند بلکه به انجام آن افتخار می کنند و به خاطر تفاخر آن را در آشکارا مرتکب می شوند تا به سایرین نشان بدهند.
چگونگی دچار شدن به شقاوت
نقطه آغازین و اساسی در رسیدن به شقاوت مداومت ورزی در بدی کردن است. یعنی اگر بر احوالات دشمنان امام حسین(علیه السلام) در کربلا نظر کنید خواهید دید که هر یک از آنها با تکرار اعمال زشت و پلید به آن نقطه رسیدند که کشتن آن حضرت برایشان افتخار بود و بر آن اصرار داشتند.
دیدگاه خود را بنویسید