جلسه اول

دلایلی در دفاع از دین و دینداری

یکی از موضوعاتی که عموماً به انحاء و اقسام مختلف مورد هجوم و نقد  است مسئله دین و دینداری است و همیشه شبهاتی پیرامون آن بوده است. اگر کمی  دقت کنیم در مورد این انتقادات و شبهات خواهیم دید که شبیه به آنها را در  دیگر وجوه زندگی خود مشاهده می کنیم و با آنها مشکلی نداریم و اتفاقاً خیلی  منطقی و اصولی برای ما جلوه می کند ولی زمانی که پای دین به میان می رسد  این تردید ها و انکارها و عدم پذیرش ها شروع می شود. 

برهانی عقلی در توجیه دین و دینداری

می توان سه دلیل را در دفاع از دین و دینداری ارائه کرد که به آنها  اشاره می کنیم. اولاً ما به شواهد عقلی می دانیم که ما و این جهان آفریده  شده ایم و خالقی داریم و منطق می گوید این خالق از همه کس بر من تسلط  بیشتری دارد و نسبت به احوالات من آگاهی دارد، پس هر آنچه که او دستور دهد،  چه من به دلیل آن دستور آگاهی پیدا کنم و چه نکنم، برای من بهترین راه و روش است برای زندگی کردن در این دنیا. زیرا که خالق مالک است و اوست که  تعیین می کند که با مخلوقش چه بکند و از این رو باید به فرمان او عمل کرد.

ثانیاً در همه امور این توصیه عقلی برای همه ما پذیرفته شده است که  باید به متخصص در آن موضوع مراجعه کنیم، بر همین اساس در رابطه با کلیت  زندگی من و آنکه چه راه و روشی مرا به سعادت در این زندگی می رساند تنها یک  منبع وجود دارد که هم اطلاعات کامل و جامعی دارد و هم در صداقت او شکی  نیست و آن خداست. و لذا آنچه که به عنوان حکم از جانب خدا برای من آمده است  بهترین نسخه در رسیدن به خوشبختی و سعادت است.

ثالثاً دین را می بایست به عنوان یک توصیه از جانب خدا؛ همانگونه که نسبت به سایر توصیه ها توجه می کنیم؛ مورد توجه قرار دهیم. ولی می بینیم در  عمل اینگونه نیست. در همه زمینه به توصیه هر کسی گوش می دهیم ولی درباره ی  کل زندگیمان به توصیه کسی که صادق ترین و عالم ترین است بی توجه و بی اعتماد هستیم. کسی که در تحقق وعده اش کوچکترین شکی نیست.

علت عدم اعتماد و سرپیچی از خدا

اصلی ترین دلیلی که هر کس در انجام هر کاری از آن سر باز می زند این  است که قلباً نمی خواهد آن فعل را انجام دهد و گرایش باطنی نسبت به آن  ندارد. و از طرفی نسبت به آنچه نفس می خواهد گرایش و کشش دارد و برای انجام  آنها هر سختی را به جان می خرد. پس مهم علاقه مندی و خواستن است و تا این  در درون آدمی ایجاد نشود اتفاق و تغییر خاصی در بیرون رخ نخواهد داد.

دشمنان خدا

همانطور که گفته شد موضع مردم نسبت به خدا و فرامین او تعیین کننده  رفتار آنها نسبت به دین است. گروهی خدا را می خواهند و به او علاقه مندند،  گروهی خدا را نمی خواهند و به دنبال هوای نفس خویش هستند و گروه سومی نیز  وجود دارد که علاوه بر اینکه خدا را نمی خواهند نسبت به او و علاقه مندانِ  او، کینه و بغض نیز دارند و درصدد این هستند که به گونه ای خلاف فرامین خدا  عملکرده و به دوستداران خدا و راه او آسیب وارد آورند. اینان کسانی نیستند  جز دشمنان خدا.

 

شقی ترین دشمنان خدا

گفته شد عده ای هستند که علاوه بر رویگردانی از خدا در صدد عمل کردن  بر خلاف فرامین الهی و آسیب رساندن به مؤمنین به او هستند. حال در میان این  افراد چه کسی در جایگاه پست تری قرار می گیرد؟ در پاسخ باید گفت آن کسی  که نسبت به فردی ظلم می کند و عداوت می ورزد که خداوند بیشتر از همه او را  دوست دارد، یعنی حبیب خدا، پیامبر(صلی الله علیه و آله). و بدترین آزارها  آن است که به روح و قلب کسی جراحت وارد شود که این ظلم نیز به آن حضرت شد.  قلب ایشان کسی نبود جز حضرت صدیقه(سلام الله علیها) که بعد از شهادت  پیامبر(صلی الله علیه و آله) بدترین ظلم ها و جسارت ها بر ایشان روا شد.

جلسه دوم

علاقه انسان به پایداری و بقا

برای اینکه متوجه شویم دوست داشتن چیست و چگونه تقویت می شود لازم است نکاتی را پیرامون آن مطرح کنیم. اولین نکته این است که همه ی انسان ها نسبت به موضوعاتی علاقه مند می شوند که از ماندگاری برخوردار باشد و چیزی  که سریعاً از بین می رود را نمی پسندند. از اصلی ترین مصادیق آن می توان به  نگهداری و مراقبت از میراث گذشتگان اشاره کرد. این وجه فطری انسان ها مورد توجه پیامبران الهی نیز بوده است و از آن برای تذکر دادن خدا به آنها استفاده می کردند چنانکه در سوره انعام مشاهده می کنیم که حضرت ابراهیم با اشاره به فناپذیری ستارگان و ماه به کنایه دیگران را نسبت به عقاید باطلشان متذکر می سازد و این مطلب را منتقل می کند که خدا یکتا تنها حقیقتی است که  افول در آن راهی ندارد و این دنیا و هرآنچه در آن است فانی و زودگذر است و  نباید به آن دل بست و هدف را جهانی قرار داد که جاودان و پایدار است.

گرایش به همفکران

از دیگر نکات در علاقه مندی و دوست داشتن این است که هر فرد ناخود  آگاه و بدون توجه، به سمت کسانی گرایش پیدا می کند که از لحاظ فکری و عقیده ای نزدیک و مثل او هستند. پس باید دقت داشته باشیم که خودمان چگونه رفتار  می کنیم که به سبب آن به سمت چه کسانی گرایش پیدا می کنیم و اگر نیاز به اصلاح است آن را انجام دهیم. و در بحث علاقه مندی به خدا باید توجه داشت که خداوند چه کسانی را دوست دارد و ما چقدر به آن خصوصیات نزدیک هستیم؟. هر چه این شباهت بیشتر شود به همان صورت گرایش و نزدیکی ما نیز به خداوند  بیشتر خواهد شد.

علاقه مندی آدمی به شخص کریم و مهربان

مورد دیگری که در ایجاد علاقه مندی هر شخصی دخیل است علاقه مندی ذاتی  انسان به شخصی است که نسبت به او محبت و عنایتی کرده است. همه ی ما چنین  حسی را درک کرده ایم و می شناسیم. حال چه کسی مهربان تر و کریم تر از خدا  وجود دارد؟ حقیقتی که لحظه به لحظه و بدون هیچ حساب و قاعده ای به ما لطف و عنایت دارد که اگر یک لحظه آن را از ما دریغ کند حیات خود را از دست خواهیم داد. حال باید چقدر سپاسگذار و همچنین علاقه مند نسبت به چنین خدایی  بود ؟

یکی از وجوه وجه الله بودن فرستادگان الهی

از حربه های رایج در گذشته و حال برای تخریب چهره دین این بوده است که سعی  می کردند چهره خدا را در نزد مردم ظالم و زشت جلوه دهند ولی همیشه یک چیز  این تلاش را بی نتیجه می گذاشته است و آن هم فرستادگان الهی بوده اند.  خداوند ایشان را به نزد مردم می فرستد تا نشان دهد که خداوند چگونه است و  به چه صورتی رفتار می کنند زیرا که آنها وجه الله هستند و نشان دهنده صفات  الهی می باشند. 

جلسه سوم

راه های تثبیت و تشدید محبت نسبت به خدا

اگر کمی دقت کنیم می بینیم محبت و علاقه نسبت به خدا حقیقتی است که در  وجود و فطرت همه انسان ها قرار داده شده است ولی فقط باید به آن توجه داشت و آن را فعال و تشدید کرد. برای چنین کاری باید ابتدا به نکته ای دقت  داشت. و آن این است که یکی از راه های بهره مندی از یک نعمت اظهار و تذکر مکرر آن نعمت به خود است، تا قدر آن را بهتر و بیشتر بداند و شکر آن را به  جا آورده باشد. اصلی ترین نعمت ها هم چیزی نیست جز محبت نسبت به امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام. و شکر این نعمت هم چیزی نیست جز  یادآوری ذکر آن بزرگواران در مصیبت ها و شادی های مربوط به ایشان.

یکی از آفات محبت

از عواملی که باعث تخریب و از بین رفتن محبت می شود سوء ظن و بدبینی  است. لذا باید نسبت به خدا و فرستادگان او هرگونه بدبینی را کنار گذاشت و  دانست که خدای متعال و فرستادگانش منشاء تمام خیرات و خوبی ها هستند و ظلم و  ستمی از جانب ایشان به من نمی رسد. اوج این حسن ظن را می توان در سیره اهل  بیت علیهم السلام، به خصوص سید الشهدا علیه السلام مشاهده کرد که با همه مصیبت هایی که به آنها وارد شده است باز هم شکر گذار خدا هستند و کوچکترین  شکایتی به خدا نمی کنند. و خداوند در قرآن در وصف منافقین می فرمایند که  ایشان بدگمان ترین مردمان نسبت به خدا هستند.

 

انس با خدا

از دیگر عوامل مؤثر در ایجاد محبت بین دو فرد تعامل و همنشینی است. این قاعده در رابطه بین بنده و خدا نیز جاری است و می توان با توجه داشتن بیشتر به آن محبت بین خود و خدا را افزایش داد. به این معنی که در بین  برنامه های روزمره زمانی را نیز به گفتگو و درددل با خدا اختصاص دهیم. اگر چنین برنامه ای را اجرا کنیم به روشنی بعد از چند وقت نتیجه آن را که علاقه  مندی بیشتر نسبت به خداوند است مشهود خواهد بود.

زیارت، اکسیری نادر در ایجاد محبت

از روش هایی که کلید طلایی است در ایجاد محبت بین ما و اهل بیت علیهم السلام زیارت است. زیارت کردن انس و نزدیکی در فرد ایجاد می کند که قابل  مقایسه با هیچ عمل دیگری نیست. و لذا می بینیم اصلی ترین چیزی که توسط  دشمنان مورد حمله قرار می گیرد زیارت گاه ها و زائرین هستند؛ زیرا که به روشنی می دانند مهمترین راه در رسیدن و نزدیکی بیشتر به خدا همین عمل است.