جلسه اول

 یکی از مسائل مهم که شاید کمتر به آن توجه می کنیم، حقیقت ماست و آنچه که از ما می ماند.

بسیاری از مکاتب و دانش ها به دنبال آنند که انسان را بشناسند و به دنبال کمک به اویند تا آنجا که هیچ درد و دغدغه ای نداشته باشد.

آن چیزی که برای ما مهم است و هر شخص خود می داند، درون خود انسان است و دیگران از آن نیز غافلند و غیر قابل انتقال به دیگران است، قلب نام  دارد.

قلب با روح نسبت نزدیکی دارند. انسان نمی تواند از خودش دور شود البته در دنیا لوازم و ابزاری ساخته شده که انسان از خودش غافل شود.

قلب در وجود ما عضویست که تمامی فعالیت ها و اعمال ما را کنترل می کند. همه خود می دانند عملی که انجام داده اند به چه نیت بوده است و نیت از  قلب نشات می گیرد. و هیچ کس به نیات دیگری راه ندارد چون از اموری است که  مربوط به قلب می شود.

در مقایسه عقل و قلب باید گفت که این دو رابطه ای تنگاتنگ دارند. عقل  نیاز به آموزش ندارد و به خودی خود، خوبی و بدی را تشخیص می دهد. بسیاری از  اموری که می پنداریم کار عقل است، کار قلب می باشد مانند: عقل کردن  (لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا حج/۴۶) ، تدبر(أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ  الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا محمد/۲۴)، تفقه(لَهُمْ قُلُوبٌ  لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا  اعراف/۷۹).

پیامبر (صلی الله و علیه و آله) فرمودند: پاره ای در بدن است که اگر  سالم باشد تمام اجزاء سالمند و اگر فاسد باشد تمامی اجزاء فاسد می گردند و آن پاره، قلب است. (خصال، ج۱، ص۳۱)

ندای درونی قلب هدایتگر است به شرط آنکه ما به آن گوش دهیم. استغفار که از اعمال اصلی در شبهای قدر است، احیاء کننده قلب می باشد.

ارتباط و توسل با ولی خداوند به طریق اولی در احیاء قلب موثر است.

جلسه دوم

گفته شد نیت اعمال در درون قلب شکل می گیرد و هر شخص نسبت به نیت خود آگاه است.

خداوند که از فضل خود بندگان را می آمرزد و آنها را پاک می کند، این پاک شدن متوجه قلب است. هیچ درد و مرضی برای قلب بدتر از گناه نیست.

قلب آدمی در هنگام ارتکاب اعمال زشت او را نهیب می زند و این آدمی  است که اختیار می کند که به ندای او گوش دهد و یا به آن اعتنا نکند. البته  چراغ عقل و قلب هیچگاه خاموش نمی شود و در هنگام تنهایی فرد به سراغ او می آید.

نظر خداوند به سوی کسانی است که قلبشان پاک است و نشان آن حالت دعا و استغفار به درگاه او می باشد. و نشان دیگر صاحب قلب پاک، صادق بودن اوست.

پیامبر اکرم(ص): ایمان کسی استوار نمی شود مگر آنکه قلبش مستقیم و صادق شود و قلب هم درست نمی شود تا آنکه زبان صادق و راستگو شود.

قلب طاهر، محل نظر خداوند است.

حال چه کنیم قلبمان پاک شود؟

برای پاک کردن قلب دو راه وجود دارد یکی آنکه گناهان خود برشمرده و  نسبت به تک تک آنها به درگاه خداوند استغفار کنیم؛ راه دیگر آن است که قلب  خود را به خداوند بسپاریم تا او آن را پاک گرداند.

برای ورود  به درگاه و رحمت الهی به مانند سایر مکان ها و همچنین به  توصیه قرآن می بایست از درب آن وارد شد؛ درب رحمت الهی چیزی نیست جز وجود  مقدس ائمه(علیهم السلام)؛ کافی است تا از عمق قلب، اسماء آن بزرگواران را  به زبان بیاوریم  و به آنها متوسل شویم.

جلسه سوم

گفته شد قلب مهمترین دارایی ماست و در روز حساب نیز همین قلب را از ما تحویل می گیرند و ما با آن رتبه بندی می شویم. ایمان و تقوا نیز به قلب  باز می گردد و انسان ها به قلب یکدیگر راه ندارند و نشان آن هم وجود منافق  است.

قلب حرم خداوند است در حرم او کسی غیر از او را راه ندهیم.

قلب محل سکونت و استقرار روح و عقل است. قلبی که بعد از توبه بر انسان حاکم می شود مانند قلب نوزادی است که تازه از مادر متولد شده و این نشان  از پاکی قلب است.

انسان خود اختیار می کند که چه کسی وارد قلب او شود و بنا به این مسئله شیاطین ابتدائاَ بر هیچ کس سلطه ندارند. هر کس سرنوشت خود را خود رقم می زند. راه اینکه قلب به وضعیت قبلی و پاک برگردد این است که قلب را به ولی اش پسپاریم. اوست که بر ما از خود ما ولایت دارد. 

دو مورد از اموری که قلب را می میراند عبارتند از گفت و گو با افراد احمق و خنده با زنان.

احادیث هم جلاء و احیاگر قلب هستند. منظور از احادیث یکی مطالعه فرمایشات اهل بیت علیهم السلام و دیگری نقل و مطالعه داستان زندگی آنها  است.

همچنین به کرامت رسول خدا (ص) ما به دو گونه ارتباط با خدا مجازیم یکی آنکه با خدا از طریق نماز حرف بزنی و یکی آنکه خداوند با ما از طریق تلاوت قرآن صحبت نماید. این امور هم احیاگر قلب هستند.

گریه بر امام حسین علیه السلام نیز اکسیری برای زنده شدن دل و پاک شدن آن است.