فایل های صوتی :

    کربلای حسینی در قرآن - جلسه اول.mp3

       کربلای حسینی در قرآن - جلسه دوم.mp3

       کربلای حسینی در قرآن - جلسه سوم.mp3

      کربلای حسینی در قرآن - جلسه چهارم.mp3

      کربلای حسینی در قرآن - جلسه پنجم.mp3

      کربلای حسینی در قرآن - جلسه ششم.mp3


   آدمی معمولاً از درک و وجدان نعمت های خداوند متعال، غافل است. (مانند  سلامت). این نعمت ها فقط    مربوط به امور جسمانی و ماده نیست و به نعمت هایی  که در روان انسان وجود دارد نیز، اطلاق می شود.

یکی از بزرگترین نعمت ها، یقین است. انسانی که یقین را از دست بدهد  دچار سردرگمی عظیمی می شود. اما متاسفانه یکی از باورهای غلطی که امروزه  تبلیغ و توصیه می شود، شک در یقینیات است.

موضوع این دوره، در خصوص کربلا و جریانات مربوط به آن است. 

به یکی از شبهاتی که اخیراً در این باب مطرح شده است، بر اساس نکات  قرآنی می پردازی: برخی می گویند تمامی این جریانات دروغ بوده و برای تهیج  عواطف و احساسات نقل شده است!

بررسی استبعاد واقعه کربلای حسینی (علیه السلام)

ابتدا به مراتب باور و انکار می پردازیم:

انسان نسبت به مسائل گوناگون همواره یا حالت انکار دارد و یا باور.  حالت تردید ممکن است به مرحله انکار بیانجامد و یا به مرحله باور برسد. در  ارتباط با مسئله کربلا و واقعه عاشورا، هیچ کس نمی تواند حالت انکار بخود  بگیرد فقط تنها به لحاظ عقلی مجاز است در جریانات تردید کند!

ثانیاً به منشاء استبعاد می پردازیم: (استبعاد یعنی محال دانستن وقوع یک امر عجیب)

استبعاد دو منشاء دارد ۱. جهان بینی هر شخص ۲. حب وبغض، ارادت و حسادت و شیفتگی و تنفر

استبعاد صرف نظر عامل و فاعل جنبه شناختی و جهان بینی دارد ولی اگر ناظر به فاعل و عامل باشد جنبه عاطفی و احساسی

نکته: منشاء اکثر استبعادات عاطفی و احساسی است ولی هنگام ارائه جنبه شناختی به خود می گیرد.

در ارتباط با شبهه و استبعاد مطرح شده چند نکته را می بایست یادآور شد:

۱.در این استبعاد چند ادعای بی دلیل نهفته شده است:

•تعداد گزارش های متفاوت تاریخی از این واقعه زیاد است.

در حالیکه این صحبت غلط و ناصحیح می باشد.

•بسیاری از گزارشها دروغ است

این ادعا و انکار دلیل می خواهد.

•این واقعه با انگیزه و نیت خاصی ساخته شده است.

۲.هر حادثه با توجه به ناقلین مختلف و زاویه دیدهای مختلف، تاب گزارشهای فراوان دارد.

۳.هر واقعه فی نفسه اجزای فراوانی دارد.

۴.آیا خود انکار وقوع یک حادثه، به اندازه یک گزارش ناصحیح ، اشتباه و نادرست نمی باشد؟!

۵.ملاک درستی و صحت یک گزارش تاریخی چیست؟ آیا می توان ملاکی مانند علوم ریاضیات برای صحت و سقم وقایع تاریخی پیدا نمود؟!

تذکر اول: عقل وقوع هر چیزی را ممکن می داند. (البته عقل و نه عاقل!) مگر در مواردی که اجتماع نقیضین صورت گیرد.

به راستی در واقعه کربلا چند مورد غیرممکن وجود دارد؟

تذکر دوم: جهان بینی نشأت گرفته از باورهاست. حال باور من بر جهان بینی محدود خود تکیه دارد و یا بر باور خالقی قادر و توانا؟!

با خواندن قرآن بصورت مستمر و انس با فرمایشات ائمه علیهم السلام، می توان جهان بینی را وسعت بخشید.

بررسی نمونه‌هایی از استبعادات و شبهه‌ات موجود در فضای امروز جهت مثال‌هایی عملی: 

بعد از تردید امکان انکار قلبی وجود دارد اگرچه همراه با دلیل نباشد؛ و  حتی در مرحله ای بالاتر امکان دارد این انکار به انکار جوارحی تبدیل شود.  تمسخر و اهانت از این قبیل انکارهاست (انکار جوارحی). لازم به ذکر است فردی  که موضوع یا کسی را مسخره می‌کند نسبت به آن فرد یا موضوع احساس ضعف  می‌کند.

- «باز محرم آمد و این داستان‌ها شروع شد...»

اولاً ایمیل فضای مناسب و قابل اعتمادی برای کسب دانش و علم نیست. این  قبیل ایمیل‌ها قصد دارد این مطلب را القا کند که افرادی از قبیل مداح و  روحانی و ... راجع به واقعه عاشورا مستند صحبت نمی‌کنند و قصد در تحریف  واقعیت دارند ولی مطلبی که من (ایمیل) می گویم حجت است و کاملاً صحیح است. زیرا اگر کسی نسبت به موضوعی سؤال داشته باشد به سادگی آن را می‌پرسد  ونیازی ندارد آن را با تحقیر و تمسخر همراه کند. مشکل دیگر در بیان اینگونه  مطالب همان نقص در جهانبینی است که پیش تر (جلسه قبل) به آن اشاره شد که  باعث می‌شود سطح توقعات از بروز پدیده‌های مختلف در این دنیا برای آدمی  بسیار نزول کند و هر چیزی را امکان پذیر نداند در حالی که اگر واقعاً خدا  را خدا و خالق بداند امکان وقوع هر امری از طرف او را در هر لحظه امکان  پذیر می‌داند.

- «خشک و لم یزرع بودن سرزمین کربلا که در مورد وقایع عاشورا به آن اشاره می‌شود قابل پذیرش نیست»

در این گفتار اشاره می‌شود به اینکه همگی ما در طول دوران تدریس خود  این مطلب را خوانده‌ایم که زمین‌های اطراف رودخانه‌ها به دلیل مجاورتی که  با آب دارند دارای سفره‌های آبی زیرزمینی هستند و از این رو امکان بایر  بودن نداشته و بلکه حاصلخیز نیز هستند. ویا همچنین با بررسی تاریخ وقوع این  اتفاق (واقعه کربلا) در سایت در می‌یابیم که زمان وقوع این حادثه در  تابستان نبوده بلکه روزهای ابتدایی پاییز بوده است. و یا سندهای تاریخی در  مورد قطع درختان تخریب این منطقه توسط خلفای بعدی ارائه داده است دال بر  این مطلب که این مکان حاصلخیز بوده و دارای پوشش گیاهی بوده است و منطقه ای  خشک نبوده.

این عبارت "همه در درازای تحصیل خود خوانده‌ایم که ..." این معنی را  به خواننده انتقال می‌دهد که مطلب مستند بر این دوره زمانی (دوران تحصیل)  به واسطه باز زمانی بسیار طولانی که داشته است نمی‌توان بدان خدشه ای وارد  کرد. این در حالی است که خود با کمی بررسی در گذشته خودمان به یاد می‌آوریم  که حجم مطالب و زمانی که صرف آن‌ها کرده‌ایم و همچنین کتاب‌هایی که در  دوران تحصیل به عنوان منبع استفاده می‌کرده‌ایم چه بوده است. در ثانی ادله  ای که در این عبارت بیان می‌شود همان دانشی است که در دوران نوجوانی از  کتاب‌ها فرا گرفته‌ایم وگرنه که عقل به خودی خود نمی‌گوید که در کنار  رودخانه حتماً باید زمین حاصلخیز وجود داشته باشد. بعد اشاره مؤکدی به  حاصلخیزی زمین‌های کنار رودخانه شده است که یعنی اصلاً به غیر از این حالت  پذیرفتنی و امکان پذیر نیست.

- «کربلا نیز سرزمینی سرسبز است ...»

با توجه به مقدماتی که بیان شده است نویسنده مطلب می‌بایست می‌نوشته است که "کربلا علی القاعده می‌بایست سرزمینی سرسبز باشد".

- «در این سرزمین‌ها سفره‌های پهناور آبی در زیر زمین قرار دارد»

در یکی از فضاهایی که این شبهه مطرح شده بود مثال عملی توسط یکی از  مراجعه کنندگان بیان شده بود که در یکی از شهرهای استان اصفهان که درکنار  رودخانه نیز قرار دارد می‌بایست برای حفر چاه به عمق بسیار زیادی رسید تا  به آب دست پیدا کرد، یعنی لزوم مجاورت با رودخانه دسترسی سریع و آسان به آب  را برای زمین‌های رودخانه به همراه ندارد و این در حالی است که در ادامه  با عبارت"دسترسی به آب آسان تر از آن چیزی است که می‌توان تصور کرد". در  اینجا می‌بایست به این نکته اشاره کرد که حب و بغض باعث می‌شود که فرد یک  مطلب را در موقعیتی بپذیرید و در موقعیتی نه (خشک نبودن تمامی سرزمین‌های  کنار رود در تمام دنیا).

- «از طرفی بر اساس گفته شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده است»

این در حالی است که هر فردی قبل از شنیدن این شبهه چنین تصوری ندارد و  تنها گرم بودن زمان واقعه کربلا را در تصور خود دارد (در واقع این شبهه  خود می‌خواهد مطلبی را با بزرگنمایی و اغراق به بیننده القا کند و سپس نقض  آن را در ادامه ارائه دهد). و این در حالی است که به گفته نویسنده مطلب  تاریخ ۲۱ مهر (که به بیان ایشان تاریخ دقیق و درست وقوع واقعه کربلاست)  آنچنان هم گرم نیست، زیرا که از مراجعین به شبهه در ذیل این شبهه بیان کرده  بودند که ۲۱ مهر نیز هوای گرمی در کربلا حاکم است و اگر در صحت آن شکی است  در آن تاریخ به سرزمین مراجعه کنید.

- «در داستانی که از واقعه عاشورا بیان می‌شود به گرسنگی افراد اشاره نشده، یعنی کاروان حسین (علیه السلام) مشکل گرسنگی نداشته‌اند»

جمله بندی در این شبهه کاملاً یک مغالطه است. زیرا بر این پایه استوار است که هرچه در تاریخ نگارش نشده است پس وجود نداشته است.

- «این کاروان مانند سایر کاروان‌ها بوده و حیوانات اهلی با خود به همراه داشته تا با مشکل گرسنگی مواجه نشوند»

به هیچ وجه کاروان امام حسین (علیه السلام) مانند سایر کاروان‌ها  نبوده است زیرا به قصد این سفر نبوده‌اند و از ابتدا برای آن حرکت  نکرده‌اند. ثانیاً نحوه حرکت کاروان‌ها در طول زمان و اقوام مختلف متفاوت  بوده است. ولی جمله بندی شبهه به صورتی است که گویی با تسط کاملاٌ به تک تک  گوشه‌های تاریخی مطلب را بیان می‌کند.

- «از این دست نقل قول‌ها بسیار است»

فرض بر صحت این مطلب نقل قول‌های خلاف این مطلب هم بسیار است. ولی  نویسنده می‌خواهد اثبات مطلب خود را با صرف اشاره به کثرت مطاب مشابه به  مطلب خود بیان کند.

در جمعبندی این شبهه‌ات می‌بایست گفت اکثر این شبهه‌ات مطالب و مباحث خاصی ندارند و صرف عملیات روانی مطرح می‌شوند.

در برخی از مواقع این مطالب با تقطیع یک متن و حذف قسمت‌های پیشین و  پسین ارائه می‌شوند تا بتوان از آن به صورت هدایت شده استفاده کرد در حالی  که اصل متن چیز دیگری را بیان می‌کند.

- حاصلخیز بودن کربلا به واسطه مجاورت با رودخانه؛ امکان حفر چاه برای تأمین آب

با مشاهده کربلا متوجه خواهید شد که این شهر با رود فرات فاصله دارد و  در مجاورت آن نیست. بر اساس تاریخ و مقاتل تا شب عاشورا نیز در خیام امام  حسین (علیه السلام) آب بوده است و این تصور نویسنده از اینکه چند روز آب به  هیچ وجه وجود نداشته از القاهای اوست. بعد هم امکان حفر چاه در جوار آب  کار ساده ای نیست ولو اینکه همه در کنار دریا مشاهده کرده‌ایم که حفر یک  گودال نیز به دلیل انباشت ماسه‌ها با چه سختی همراه است و اینکه چه الزامی  است که آب چاه قابل شرب باشد؟، ولو اینکه بتوان با آن آب غسل کرد، ولی  مثلاً به دلیل شوری آن نتوان از آن نوشید.

- وجود پوشش گیاهی در کربلا با مستندات تاریخی برای اثبات حاصلخیزی آن

اکثر افراد با مراجعه به مقاتل و کتب تاریخ متوجه می‌شوند که اتفاقاً  درختان نخل زیادی در کربلا بوده است و همچنین انواع درختان بیابانی دیگر  ولی این گونه‌های درختی نیازی به خاک مرطوب و حاصلخیز ندارند و اصلاً اقلیم  آن‌ها سرزمین‌ها گرم و خشک است. بعد حاصلخیز بودن زمین دلیلی بر دسترسی به  آب نیست زیرا زمین حاصلخیز است ولی دسترسی به آب امکان پذیر نیست (بستن آب  از سمت سپاهیان دشمن) بعد صحنه کارزار و جنگ اصلاٌ این امکان را دور از  ذهن می‌داند که امکان حفر چاه و استخراج چاه فراهم باشد. وجود منابع متعدد  که بیانگر عطش امام حسین (علیه السلام) و یاران و خاندان آن حضرت است.

وجود شبهات در امروز مطلب عجیبی نیست زیرا خود حقیقت که امام حسین  (علیه السلام) بود را از بین بردند و به شهادت رساندند و سعی در پاک کردن  اسناد آن و یا کمرنگ کرد این اتفاق مطلب عجیب و دور از ذهنی نیست. زیرا  نگارش تاریخ و حاکمیت بعد از اتفاق کربلا به دست این افراد و جانشینان  ایشان بوده است که آن حضرت و یارانش را به شهادت رساندند. ولی با این وجود  ائمه (علیه السلام) در طول تاریخ همیشه حقیقت را در بیانات خود ارائه  کرده‌اند و این در صورتی بوده است که همیشه فشار وخفقان وجود داشته است.

 ادامه بررسی استبعادات مطرح شده در مورد واقعه کربلا و سرگذشت امام حسین (علیه السلام) و یاران و اهل بیت آن حضرت:

- وجود اغراق در ثواب و اجر پیرامون عزاداری و گریستن بر مصیبت‌های وارد شده بر امام حسین (علیه السلام)

- چگونه ممکن است گریه کردن، انقدر ثواب داشته باشد؟

- آیا این امر سبب انحراف شیعیان از واجبات و محرمات نمی‌شود؟

- چرا شیعیان مقام و مرتبه امام خود را تا این حد بالا می‌برند؟

در جواب این سؤالات باید گفت اولاً این ثواب‌ها و اجرها از همان مسیری  بیان شده است که سایر احکام شرعی به ما معرفی شده است و همگی مستند و  معتبر هستند (لازم به ذکر است چنین سؤالاتی از جهانبینی و حب و بغض افراد  نشأت می‌گیرد، ثانیاً ثواب و اجر و میزان و کیفیت آن امری است که خدا تعیین  می‌کند و خود از آن آگاهی دارد و آدمی در تعیین و تشخیص آن نقشی ندارد  چنانکه در قرآن مصادیقی از این قبیل مثل صدقه، انفاق و ... مشاهده می‌کنیم  ثالثاً شخص سؤال کننده در شناخت خدا مشکل داشته است و به عبارتی بخشش و  رحمت او را با خود مقایسه می‌کند). بخشش‌های خداوند قابل قیاس با بخششی که  ما انجام می‌دهیم نیست از این رو ممکن است برای کسی که به خدا شناسی نرسیده  باشد تعجب آور باشد، نمونه آن ثوابی است که خدا به صابران در قرآن وعده  داده است (بی حساب پاداش دادن) و یا بخششی که خداوند در شب‌های قدر انجام  می‌دهد و تنها با استعفار بنده صورت می‌گیرد؛ حال چطور امکان ندارد با گریه  بر امام حسین (علیه السلام) خداوند بنده‌ی خود را نبخشد؟.

همانطور که ممکن است یک کبریت باعث آتش سوزی و ویرانی یک شهر شود و یا  یک ترک کوچک در دیواره یک سد باعث بروز سیل و تخریب یک منطقه وسیع شود  چطور یک قطره اشک بر امام حسین (علیه السلام) نتواند زندگی و سرنوشت یک نفر  را متحول کند؟

از نگاهی دیگر نیز همانطور که افزایش بار به صورت پی در پی بر روی یک  پل نهایتاً باعث می‌شود که در یک لحظه با گذاشتن ذره ای دیگر بر روی این  بار تمامی پل تخریب شود، انجام معاصی و کارهای نیک نیز به همین صورت عمل  کند. یعنی به عنوان مثال با انجام دادن مداوم یک معصیت بالاخره در نقطه ای  مرتکب شدن مجدداً آن معصیت دیگر باعث می‌شود که فرد توفیقی را که در یک  زمینه داشته است از این به بعد از دست بدهد. و همچنین است مداومت در انجام  یک عمل پسندیده که در نهایت باعث گشایش و توفیق در زندگی فرد می‌شود.

امتحانات الهی همیشه در بزنگاه‌ها صورت می‌گیرد همانطور که انبیاء و اولیاء الهی نیز به همین صورت امتحان شدند.

امتحان الهی قابل درک و سنجش توسط ما نیست زیرا امری است کاملاً الهی و تعیین و سنجش آن تنها از جانب خداست.

واقعه کربلا و مصیبت‌های امام حسین (علیه السلام) و یاران و اهل بیت  آن حضرت برای این است که ما گریه کنیم تا از این طریق به سعادت و نجات  برسیم. آنقدر این واقعه والا و متعالی است که به انبیاء پیشین نیز معرفی شد  تا از آن بهره مند شوند.

گریه و حب نسبت به امام حسین (علیه السلام) و اهل بیتش نعمتی است  بسیار والا از جانب خدا که می‌بایست نسبت به آن شکرگزار بود. دلیل سعی  شیطان برای شک و شبهه در این زمینه نیز به همین دلیل است.

بررسی استبعادات مطرح شده در مورد اغراق در مصیبت و شجاعت امام حسین (علیه السلام) و یاران و اهل بیت آن حضرت:

در ارتباط با شجاعت اهل بیت علیهم السلام به یکی از تحریفاتی که در همین زمینه رخ داده است، اشاره می کنیم:

۱.آیا  در مورد ضربت امام علی(علیه السلام) در روز جنگ خندق اغراق نشده است؟(یعنی  ضربه امام علی(علیه السلام) می‌بایست از اعمال و عبادات خود پیامبر(صلی  الله علیه و آله) نیز افضل باشد؟)

در ابتدا در مورد این اتفاق باید گفت که در طول تاریخ سعی شده عبارت  «ضربت» به «ضربات» تبدیل شود. نمونه بارز آن شعری است که در وصف این واقعه  سروده شده است(... او خدو انداخت بر روی علی...) که چنین تعبیری به هیچ وجه  سند تاریخی ندارد و تنها مقصود آن تنزل دادن مرتبه امیرالمؤمنین(علیه  السلام) به صورت غیر مستقیم است(با بیان خشمگین شدن حضرت به شکل فردی عادی!  در حالی که او حجت الله است و خشمش خشم خداست). به عبارت دیگر  امیرالمومنین علیه السلام، خشمشان، خشم خداست و ضربه‌شان نیز شمشیر خداست،  اینگونه نیست که خطایی داشته باشند تا نیاز به چند ضربه (= ضربات) پیدا  کنند.

برای پاسخ به این شبهه، بد نیست به روایاتی شبیه آن توجه کنیم؛ در  روایاتی از این قسم آمده است که فردی از امام صادق(علیه السلام) در مورد  حدیثی در مورد مقام و مرتبه ابوذر سؤال می‌کند که در آن حدیث آمده است  آسمان و زمین کسی را راستگوتر از ابوذر به خود ندیده‌ است، پس آیا از نظر  صداقت، ابوذر از شما «اهل بیت» هم بالاتر است؟

حضرت در پاسخ مثال ماه‌های سال را مطرح می‌کنند که چهار عدد از آن‌ها  دارای حرمت هستند و شب قدر که از هزار ماه گرامی تر است، در ماه رمضان قرار  دارد که جزو آن چهار ماه نیست! در ادامه حضرت می‌فرمایند که ما اهل بیت  مقام و منزلتی داریم که با سایرین قابل مقایسه نیستیم.

۲.اروپائیان  می گویند در تاریخ مشرق زمین مبالغه‌ها و اغراق‌ها زیاد است و راست هم  می‌گویند همانطور که آقای دربندی در کتاب اسرار الشهاده می‌نویسد ...

آیا تنها کتاب تاریخی کتاب «اسرار الشهاده» است که آن را به کل تاریخ و تاریخ نگاری مشرق زمین تعمیم می‌دهیم؟

۳.در  مورد واقعه کربلا باید گریست اما نه برای شمشیرها و نیزهایی که به پیکر  امام حسین(علیه السلام) برخورد کرد بلکه برای دروغ‌هایی که به آن حضرت نسبت  داده می‌شود(توسط اهل منبر) باید گریست... منطق دعا برای زنده ماندن  فرزند، منطق حسین(علیه السلام) نیست، منطق حسین(علیه السلام) منطق جانبازی  است شاهد مثال هم عذر ارائه کردن حضرت برای یاران به هنگام رخصت خواستن  برای رفتن به میدان است در حالی که زمان رفتن به میدان حضرت علی اکبر(علیه  السلام) چنین نبود و بلافاصله حضرت به او اجازه دادند...

در جواب این سؤال باید دید آیا تناقضی بین جنگیدن و دلسوزی و وابستگی  به نزدیکان وجود دارد یا نه؟ بعد اینکه دلیل درنگ نکردن حضرت در فرستادن  فرزندانش چه بوده است؟ دلیل این درنگ نداشتن چیزی نبود جز این آیه <<  لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون وما تنفقوا من شیء فإن الله به  علیم(آل عمران/۹۲) >> و در واقع قصد حضرت نشان دادن بندگی است زیرا  عزیزترین شخص را در راه خدا اهدا می‌کند.

۴.نمونه  دیگر "اربعین" است که سید بن طاووس در کتاب لهوف از آن نام برده است ولی  آن را در کتاب‌های دیگر تکذیب کرده و یا از آن نامی نبرده است و در جای  دیگر هم نامی از این واقعه نیامده است و هیچ دلیل عقلی هم نمی‌تواند آن را  بپذیرد و ...

تاریخ نگاری و بحث در مورد تاریخ در این شرایط که فرد تخصصی در این  زمینه ندارد و نسبت به آن مطالعه نیز نداشته است منصفانه نیست. در مورد  واقعه اربعین کتابی به دست مرحوم قاضی نگارش شده است به همین نام که به  صورت مفصل روایات پیرامون این واقعه و اسناد و مدارک مربوط به آن ارائه شده  است. در مورد بررسی یک واقعه در تاریخ می‌بایست منابع مربوط به هر دو طرف  را مطالعه کرد نه اینکه فقط کسانی که در رد آن سخن گفته‌اند را بررسی نمود.

۵.اتفاقا  در بعضی از کتاب‌های اهل سنت در مورد واقعه کربلا بحث‌های غلو آمیز دیده  می‌شود نظیر خون گریستن آسمان در روز عاشورا در کتاب تاریخ دمشق ...

قرآن در آیه ۲۹ سوره دخان می‌فرماید فَما بَکَتْ عَلَیهِمُ السَّماءُ  وَ الْأَرْضُ وَ ما کانُوا مُنْظَرینَ(نه آسمان بر آنان گریست و نه زمین ، و  نه به آن‌ها مهلتی داده شد). بنابر یک قاعده منطقی امکان دارد آسمان و  زمین برای کسی بگریند و سوگوار شوند.

۶.عزاداری‌ها  نباید تنها بر مصیبت‌ها و مظلومیت ائمه اطهار (علیه السلام) تکیه داشته  باشند؛ ما به جای بیان اعتقاد و ایمان راستین امام حسین(علیه السلام) فقط  سخن از زخم و درد آن حضرت به میان آورده‌ایم و از برخی جنبه‌های عاشورا  غفلت کرده‌ایم که این خود آسیب‌هایی را به دنبال داشته است ...

مگر صحبت از اعتقاد امام حسین (علیه السلام) همراه با ذکر مصیبت و  سوگواری برای آن حضرت تعارضی باهم دارند؟ در روایتی از خود امام حسین (علیه  السلام) نیز آمده است که می‌فرمایند خدا رحمت کند کسانی را که کنار همدیگر  می‌نشینند و از ما یاد می‌کنند و با این یاد کردن اشک از چشمانشان جاری  می‌شود. خداوند گناهان ایشان را می‌آمرزد اگرچه به اندازه کف‌های دریا  باشد.

۷.عوامل اغراق آمیز در بابت استبعادات نسبت به واقعه کربلا

۸.اغراض دشمنان تشیع در زمینه بزرگ نمایی در مورد واقعه کربلا نیز می‌توان مشاهده کرد.

هیچ منطقی نمی‌پذیرد که گفتار غلو آمیز می‌تواند حربه ای برای دشمنی  با یک موضوع باشد. و ثانیاً اگر تحریفی هم قرار باشد صورت بگیرد به صورتی  رخ می‌دهد که به نفعشان باشد نه اینکه به ضرر ایشان.

۹.شاید  زنده نگه داشتن یاد و خاطره این واقعه را بگویند برای تسلی خاطر حضرت  زهرا(سلام الله علیها) باشد؛ آیا بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال یک فرد هنوز نیاز به  تسلیت دارد؟

آیا داغ کشته شدن فرزند یک مادر محدود به زمان است و با گذر آن دیگر نسبت به آن بی تفاوت می‌شود؟

۱۰.بیان  "ثواب داشتن ذکر و یاد امام حسین(علیه السلام)" از زبان پیشوایان دین و  علاقه شیعیان به اهل بیت(علیهم السلام) باعث به وجود آمدن انحرافات و  اغراقات پیرامون واقعه کربلا و مصیبت‌های امام حسین(علیه السلام) شده است.

آیا پیشوایان در ارتباط با سایر مسائل دین نظیر عبادات ، ادعیه و  رفتار و اخلاق نیز صحبت نکرده‌اند؟ آیا بر همین مبنا نمی‌بایست نسبت به این  صحبت‌ها نیز بی توجه بود و آن‌ها را رد کرد؟

۱۱.ادبیات  نقالی به دلیل پیشینه و همچنین دلنشین بودن آن در بیان واقعه کربلا  استفاده شده است و به تدریج باعث ایجاد انحراف و اغراق در مورد وقایع آن  روز شده است.

۱۲.صفویه برای رواج تشیع دست به بزرگنمایی و اغراق دربیان واقعه کربلا زدند.

۱۳.میل مردم به شنیدن قصه و داستان باعث ایجاد انحراف و اغراق دربیان واقعه کربلا شد.

۱۴.کثرت روایات موجود در مورد ثواب گریستن در مورد امام حسین(علیه السلام) باعث ایجاد انحراف و اغراق دربیان واقعه کربلا شد.

۱۵.همسویی روایات با رفتار حاکمان و کمک به ایشان برای تسلط بر مردم

در پاسخ کلی به این دلایل ابتدا باید نکته ای را بیان کرد؛ صرف احتمال  وجود یک دلیل برای انجام یک کار، نمی‌توان اتفاقات رخ داده و نقل شده را،  پیرامون آن تفسیر کرد. مثلاً «علاقه مردم به داستان» اگر چه درست است ولی  آیا می‌توان هر داستانی را غیر واقعی و دروغ نامید به صرف همین دلیل ؟ پس  هر یک از این دلایل نمی‌تواند اثبات کند که در کدام قسمت از واقعه کربلا  مصداق مربوط به آن رخ داده است. 

۸.با  دقت در تاریخ بشر در می‌یابیم که حوادثی بس مصیبت بار تر از واقعه کربلا رخ  داده است و از این رو نمی‌توان حادثه کربلا را مصیبت بارترین حادثه تاریخ  بشر نام گذاری کرد.

آیا مقام و منزلت انسان‌ها برابر است؟ (در هر جامعه و مسلکی این امر  قابل رؤیت است که انسان‌ها از لحاظ جایگاه متفاوت هستند مثلاً مقام و منزلت  رهبر یک جامعه به مراتب بالاتر از یک شخص عادی کوچه و بازار است.) در  نتیجه مهم است که چه مصیبیتی از طرف چه انسانی بر چه انسان دیگری تحمیل  می‌شود. ثانیاً بزرگی مصیبت را ما مطرح می‌کنیم یا خدا ؟ ثالثاً آیا مصیبتی  بزرگ تر از این وجود دارد که حجت خدا را؛ یا به تعبیری آنچه که همه‌ی  حجت‌ها (عقول بشری)  به واسطه اوست را؛ از بین ببرند؟ رابعاً مصیبت‌هایی که  به هر فرد وارد می‌شود نتیجه اعمال و رفتار اوست؛ درحالی که اولیاء الهی  معصوم هستند و خطایی از ایشان سر نمی‌زند ومصیبت های ایشان از جنس امتحان  الهی است در نتیجه مصیبت امام حسین(علیه السلام) اصلاً قابل مقایسه با سایر  مصیبت‌ها نیست. در روایتی از حضرت سؤال شد در مورد اعظم بودن مصیبت امام  حسین(علیه السلام) که چرا آن روز را روز مصیبت و بکاء می گویند ولی روز  شهادت پیامبر(صلی الله علیه وآله) و یا حضرت صدیقه(سلام الله علیها)  اینچنین نیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند زیرا که امام حسین(علیه السلام) آخرین نفر باقیمانده از اصحاب کساء بود که با شهادتش دیگر کسی از ایشان در میان  مردم حضور نداشت.

استبعادی که در ارتباط با شجاعت امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان مطرح می شود را مورد بررسی قرار می دهیم:

در بیان شجاعت ها و رشادت ها مثلاً در مقتل از نوع جنگیدن و رجز خوانی آن حضرت و فرزندان ایشان، افراط شده است.

 مگر حفظ جان واجب نیست؟ پس چرا آن حضرت به سپاه دشمن حمله ور شد؟

گفته شد منشاء استبعاد حب و بغض و جهان بینی است. به یکی از منشاء های  این استبعادات توجه خاصی می کنیم: در بحث شجاعت، مشکل اصلی قیاس به نفس  است. انسانی که خود دارای اضطراب و تشویش های بسیاری در مسائل زندگی می  باشد، چگونه می تواند خود را معیار و سنگ محک خلقت و اجزاء و انفاقات آن  بداند؟   

در بحث شجاعت سه نکته مهم اعتقادی را می بایست متذکر شد: 

۱.شجاعت وابسته به نوع نگاه ما به زندگی دنیا و زندگی آخرت است.

حضرت در توصیف سپاه عمر سعد فرمودند: ذلك بِأَنَّهُمُ استحبوا الحياة  الدنيا على الآخرة. النحل: ۱۰۷ حیات و زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند.

دنیا و آخرت هر دو مخلوق خدایند. هر چه انسان میلش به آخرت بیشتر  باشد، سمت و سویش طبیعتاً به سوی آخرت خواهد بود و بالعکس نسبت به دنیا. بی  رغبتی به دنیا مستقلاً دارای ارزش نیست و دوست داشتن زندگی دنیا فی نفسه  دارای اشکال نیست. مومن در دنیا بسیار زیبا زندگی می کند. کسی که میلش به  آخرت است کانال انتقال دهنده از این دنیا به آخرت را دوست دارد و آن کانال  هم مرگ است.

تمنای مرگ به معنای انتقال به زندگی آخرت، فقط از مومن نشأت می گیرد!

یکی از عوامل مهم و تعین کننده در مسئله شجاعت همین میل به زندگانی در آخرت است.

هر دو سپاه جنگیدند. اما سپاه عمر سعد با روش ناجوانمردی و حمله از  پشت و حمله گروهی به یک نفر و گریختن از معرکه جنگید. آنها برای زندگی دنیا  و حکومت ری جنگدیدند. در حالیکه در سپاه امام حسین علیه السلام بر همه  واضح و مبرهن بود که همگی کشته می شوند و آنها برای نیل به زندگی آخرت  جنگیدند.

۲.عامل  شجاعت یقین و ایمان است! شجاع شخصی است که در میدان نبرد قدم های استوار  بردارد و حضورش مقتدرانه باشد و کسیکه اهل تردید و شک باشد قدم های او  استوار نخواهد بود.

کسیکه خودش را بر حق می داند، ویژگی شجاعت را دارا خواهد بود. سپاه  امام حسین علیه السلام حق کامل است چون که با حقند ( الْحَقُّ مَعَكُمْ وَ  فِيكُمْ وَ مِنْكُمْ وَ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ أَهْلُهُ وَ مَعْدِنُهُ...  زیارت جامعه کبیره)

انسان شجاع اجازه می دهد دشمنش زندگی کند نه اینکه به هر روش و حقه ای  که در توان دارد، دشمنش را از بین ببرد. (مثال: زندگانی امیرالمومنین علیه  السلام به مدت ۲۵ سال با دشمنان ؛ نکشتن ابن ملجم مرادی و ...)

در سپاه عمر سعد یک شجاع وجود نداشت اما قساوت و بزدلی در حد اعلا  وجود داشت. (مانند حمله ور شدن به هنگام افتادن یکی از اصحاب ؛ مثله کردن  و...)

۳.  بندگی اساس شجاعت است. اگر فرزندمان در خواستی از ما داشته باشدو حمایت ما  را حس کند، آنوقت دیگر با دل و ذهنی آرام با حوادث روبرو خواهد شد. بنده هر  چه معبودش بخواهد انجام می دهد و از خود ادعا و درخواستی ندارد.

حضرت به غلامشان می فرمایند داخل تنور داغ برو! و او هم می رود با شجاعت بالا و بدون هیچ تراس و دلهره ای.

کسیکه از روی بندگی عملی را انجام دهد، خداوند پشتیبان او خواهد بود.

إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا  كَأَنَّهُم بُنيَانٌ مَّرْصُوصٌ (صف ۴) خداوند دوست دارد آنهایی که در راه  او می جنگند، و به اعتماد او  با شجاعت کامل پیش روند.

امام حسین علیه السلام خطاب به اصحاب فرمودند: من از شما بهتر و باوفاتر سراغ ندارم.

 

روش های دستیابی به شجاعت:

۱.اشجع الناس اسخاهم. شجاع ترین مردم سخی ترین آنهاست. 

سخاوتمند از فردای خود نمی ترسد.

۲.اقوی الناس اعظمهم سلطاناً علی نفسه. قوی ترین مردم آن کسی است که برخود مسلط تر باشد. 

در زندگی آنکسی قوی تر است که ضعیف تر می نماید.

۳.ترسو ترین افراد از خداوند، شجاعترین افرادند.

آدمی که شجاع است از خداوند بسیار می ترسد، کسیکه می خواهد از دیگران نترسد می بایست از خداوند بترسد.

امام صادق علیه السلام فرمودند: «من خاف الله أخاف الله منه كل شيء، ومن خاف الناس أخافه الله من كل شيء»

کسیکه از خدا بترسد خداوند همگان را نسبت به او خائف می گرداند.

بررسی مسئله «صبر» در واقعه کربلا به عنوان جمع بندی بحث های انجام شده:

اصلی ترین مسئله اعجاب آور در صحنه کربلا موضوع «صبر» است تا جایی که ملائکه الهی نیز نسبت به آن متعجب هستند.

خداوند در آیه ۱۵۵ سوره بقره می فرماید  که شما را با امتحاناتی نظیر   سختی و گرسنگی و یا خسارت در مال وجان می آزماییم ؛ کسانی در این آزمایش و  امتحان پیروز هستند که صبر پیشه کنند.

ویا در آیه ۳۰ سوره فصلت خدا می فرماید کسانی که صاحب خود را الله  بدانند و به آن ایمان داشته باشند خوف و ترسی به دل نخواهند داشت(خدا نمی  گذارد که محزون و غمگین شوند) و به آنها بشارت بهشت داده می شود.

صبر خود به تنهایی ارزشمند نیست؛ زمانی ارزش پیدا می کند که رضایت و  خواست خدا را در پی داشته باشد. مثل صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر  مصیبت. بر اساس روایتی از امام صادق (علیه السلام) هرچیزی را سرّی است و  سرّ ایمان صبر است.

صبرهای دنیایی در همین دنیا و به سرعت به نتیجه می رسد، مانند انواع  صبرهایی که همه آن را تجربه کرده ایم صبر برای تحصیل صبر برای رسیدن به  ارتقاء شغلی و .... . ولی صبرهایی که برای رضایت خدا باشد علاوه بر پاداش  دنیوی در آخرت نیز موجب سعادت فرد می شود.

از مهمترین ویژگی های فرستادگان الهی صبر ایشان است.

بر اساس قرآن خداوند همراه با صابران است و ایشان را دوست می دارد. 

بر اساس روایتی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) صبر همان شجاعت است.  براین اساس بین صبر و شجاعت رابطه ای برقرار است و در واقع کسی می تواند  مدعی باشد شجاع است که صابر باشد.

بر اساس روایتی از پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایمان همان صبر است.  زیرا ایمان یعنی اطاعت و تسلیم محض بدون قصور و درنگ که این همان صبر است.  نمونه بارز آن اطاعتی است که فرستادگان الهی انجام می دهند.

صبر یعنی در همه حال به ویژه در مواردی که سختی و دشواری در مسیر  زندگی پدید می آید انسان از صمیم قلب از خدای خود راضی باشد زیرا که «خیر  کثیر» را برای او در بر خواهد داشت.

یکی از اشکالات این است که ما این فرض را در طول زندگی با خود به  همراه داریم که «چه کنیم مشکلات از زندگی ما به صورت کامل حذف شود» در حالی  که چنین امری تحقق پذیر نیست. زیرا که بر اساس فرمایش امام(علیه السلام)  انسان در این دنیا به دنبال چیزیست(راحتی و آرامش دنیوی) که خداوند آن را  در این دنیا خلق نکرده است.

اطاعت از هوای نفس و شهوت باعث سوختن ریشه صبر در وجود آدمی است.

صبر جمیل صبری است که از خدا و ولی خدا پیش مردم شکوه و شکایت نکنی.

برای رسیدن به صبر کافی است بر اساس فرموده امام (علیه السلام) خود را در رفتار شبیه صابران کنی.

همه ی داستان کربلا صبر است. هیچ کس از یاران و اهل بیت امام حسین(علیه السلام) نسبت به خدا شکایت ندارد.