فایل های صوتی :
941223-اهل بیت حقیقت دین-جلسه اول.mp3
941224-اهل بیت حقیقت دین-جلسه دوم.mp3
جلسه اول
بین تفکر و صحبت کردن رابطه ای ناگسستنی وجود دارد. به بیان دیگر کلام، بروز و ظهور تفکر آدمی است.
از طرف دیگر «معنی کلمات»، تفکر و جهان بینی هر فردی را تشکیل میدهد. به صورتی که ممکن است از کلمه ای مانند رزق دو برداشت متفاوت از دو فرد صورت گیرد (یکی عنایت خدا، و دیگری ثروت و مادیات) و این تفاوت در معنی کلمه ، جهان بینی فرد را در رازق بودن خداوند متفاوت می کنتد.
نکته دیگر در مورد کلمات این است که هر یک از آنها در هر حیطه، معنی متفاوتی دارد تا جایی حتی بعضی از کلمات تنها به خاطر حیطه ای خاص به وجود آمدهاند. از این رو معنی و مفهوم آنها مرتبط میشود به حوزه ای که آن کلمه در آن به کار رفته است.
یکی از حیطههایی که در آن کلمات معنی و مفهوم خاصی دارند و جدا از معانی عام آنها هستند قرآن است. همانطور که در علوم و اصناف نمیتوان کلمات اختصاصی آن را با رأی خود تفسیر و تبیین کرد در این حوزه نیز اینچنین است بلکه از اهمیت ویژه تری نیز برخوردار است زیرا که کلام، کلام خداست. برای رسیدن به معانی این کلمات تنها باید به خود خدا و فرستادگانش مراجعه کرد و بس.
در قرآن برداشت بر اساس رأی خود، در درجه اول به خود فرد ضرر می زند. زیرا در اولین قدم باعث انحراف خود او میشود؛ چون انحراف در تفکر باعث انحراف در بهره مندی میشود. و دیگری اینکه این عمل در واقع ظلم به خداست زیرا که به خدا افترا زده میشود.
یکی از لغاتی که در قرآن به آن اشاره میشود عبارت «اهل بیت» است. معنی این کلمه چیست؟ در نگاه اول هرکس مصداق آن را ائمه (علیهم السلام) بیان میکند. ولی خود این واژه به چه معناست که به ائمه (علیهم السلام) نسبت داده میشود؟
در آیه تطهیر (آیه ۳۳/ سوره احزاب) خداوند به اهل بیت اشاره میکند و میگوید ایشان را از هرگونه پلیدی پاک کرده است. این پاک کردن هیچگونه نقصی ندارد زیرا که بدست خدا صورت گرفته است. این آیه خود باعث سؤال میشود که این افراد (اهل بیت) چه کسانی هستند و رابطه ما با ایشان چیست؟
این در حالی است که از ابتدای اسلام تا به امروز همیشه کسانی بودهاند که با اهل بیت (علیهم السلام) دشمنی داشتهاند و دارند.
اهل بیت (علیهم السلام) میزانی در خلقت هستند که امتحان الهی به واسطه حب و بغض افراد نسبت به ایشان صورت میگیرد.
جلسه دوم
اهل بیت (علیهم السلام) حقیقتی در آفرینش هستند که به این واسطه همیشه در مرکز توجه بودند؛ یکی از این توجهات دشمنی با ایشان بوده است.
در شناخت و معرفت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) میبایست به کتب و آثار مربوط به محبین و شیعیان ایشان مراجعه کرد. ولی با این حال با مراجعه به کتب اهل سنت نیز مییابیم که ایشان نیز به فضائل اهل بیت (علیهم السلام) اقرار داشتهاند.
حال معنی لغوی «اهل بیت» چیست؟
اهل در لغت به دو معناست؛ یکی به معنای عام است و اشاره به «اهل یک مکانی بودن» دارد. و معنای دیگر اهل به معنی صفت است مثل اینکه می گویند کسی اهل بخشش است.
کلمه بیت در ابتدا ذهن را به سمت خانه خدا (بیت الله) میبرد.
با این تفاسیر یکی از معانی کلمه «اهل بیت» این است که اشاره میکند به کسانی که خداوند خود آنها را به خانهاش راه داده است و از آنها پذیرایی کرده است. خانه خدا مقدسترین مکان بر روی زمین است به صورتی که وجود کوچکترین ناپاکی در حریم آن وجوب پاک کردن آن را به همراه دارد. با این توصیف کسانی که ساکن این خانه هستند (اهل بیت (علیهم السلام))؛ یعنی کسانی که شأنیت ساکن بودن در این خانه را دارند؛ از چنان مرتبه ای برخوردارند که توصیفشان در زبان نمیگنجد.
معنای دیگر «بیت» وجود و تن آدمی است. و «البیت» بنا به روایت حضرت اشاره دارد به پیامبر (صلی الله علیه و آله). و کسانی که اهل این خانه هستند افرادی هستند که به آن حضرت وابستهاند؛ یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام).
جلسه سوم
یکی از معانی عبارت «اهل بیت» که در طول تاریخ سعی شده است بدان تمرکز توجه شود زنان پیغمبر بوده است.
تنها دلیلی که بر این معنی ارائه میشود قرار گرفتن آیه تطهیر (احزاب/۳۳) در میان آیاتی است که به زنان پیامبر اشاره دارد. در رد این مطلب دلایل متعددی وجود دارد یکی از آنها این است که این آیه در مورد زنان پیغمبر نیست بلکه خطاب به آنهاست. دیگر دلیل این است که ضمائر موجود در آیات قبل و بعد آیه تطهیر ضمائر جمع مؤنث هستند و ضمائر موجود در این آیه جمع مذکر میباشد پس در مورد گروه دیگری است. دلیل بعدی این است که مگر قرآن مانند سایر کتابهاست که باید عبارات آن پی در پی و در مورد یکدیگر باشند؟
علاوه بر این دلایل میتوان مشاهده کرد که در آیاتی دیگر از قرآن کریم خداوند زنان پیامبر را خطاب قرار میدهد و به آنها به خاطر رفتارشان نهیب می زند (احزاب/۵۳-۵۴).
در مثالی قرآنی مشاهده میکنیم که حضرت نوح (علیه السلام) در هنگام نزول بلای الهی (وقوع طوفان) به خدا میگوید پسر من که از اهل من هست را نیز نجات بده ولی خدا در پاسخ به او میگوید که پسرت از اهل تو نیست. این داستان به ما نشان میدهد که اهلیت به رفتار است نه رابطه نسبی.
نکته دیگر این داستان آن است که «اهلیت» موضوعی است که خدا آن را تعیین میکند نه دیگران.
پاک بودن یک فرد همیشه در دیگران ایجاد گرایش و میل میکند. اهل بیت (علیهم السلام) نیز که پاک شده توسط خدا هستند از ابتدا دوستداران و محبانی را به خود جلب میکردند و در سوی دیگر نیز این پاکی و صداقت موجب حسادت گروهی بوده و هست که این حسادت عامل دشمنی و ستیز با ایشان و هرچه به ایشان منسوب است میباشد.
جلسه چهارم
یکی از شبهاتی که در زمینه اهل بیت بودن ائمه اطهار(علیهم السلام) مطرح می شود این است که نام ایشان به صراحت و روشنی در قرآن ذکر نشده است.
در جواب این شبهه باید گفت که اولاً در معرفی یک فرد اسم او از اهمیتی برخوردار نیست بلکه توصیف او مهم است که همه هم نسبت به او معرفت پیدا کنند و هم اینکه به راحتی او را از سایرین تشخیص دهند ثانیاً اگر بخواهیم بر اساس کثرت نام قرآن را بررسی کنیم نام موسی(علیه السلام) و فرعون بیشتر از همه در قرآن ذکر شده است و این دلیل بر اهمیت بیشتر آنها نیست. ثالثاً ذکر نام دقیق به راحتی با گذشت اندک زمانی توسط دشمنان قابل حذف و تحریف هست، همانطور که در زندگی روزمره خود نیز شاهد جعل و تحریف اسناد بوده ایم و هستیم.
در قرآن تعابیر دیگری نیز برای ائمه(علیهم السلام) (اهل بیت) ذکر شده است. این تعبیر قربا است، «.... قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی ....»(شوری/۲۳). بر اساس این آیه این سؤال مطرح می شود که منظور از «الْقُرْبی» چه کسانی است؛ حضرت می فرماید منظور ما اهل بیت هستیم. باید دقت داشت معنای این عبارت را تنها باید خدا بگوید زیرا کلام کلام اوست.
بسیاری در طول تاریخ با تفسیر به رأی این عبارت باعث ایجاد انحراف در سایرین شدند. در حدی که در واقعه کربلا مشاهده می کنیم عده ای برای کشتن پسر پیغمبر(صلی الله علیه و آله) در برابر او صف آرایی می کنند.
ریشه این تفسیر به رأی چیزی نیست به جز حسادت و نهایت حسادت نیز چیزی نیست جز اقدام به از بین بردن محسود و کسانی که دوست دار او هستند.
جلسه پنجم
قرآن به عنوان کتاب خدا مورد قبول همهی مسلمانان است، از این رو که این کتاب از جانب اوست خود او هم میبایست برای ما آن را تفسیر کند و توضیح دهد. تفسیر به رأی این کتاب باعث به وجود آمدن وضعیتی میشود که شاهد آن هستیم؛ به وجود آمدن فرق مختلف در اسلام و بیان احکام و دستورات متفاوت توسط هر یک از آنها.
اهل بیت (علیهم السلام) معیار و میزانی همیشگی هستند که افراد به واسطه حب و بغض نسبت به ایشان سنجیده میشوند.
دشمنی با اهل بیت (علیهم السلام) در طول تاریخ نیز بیانگر همین مطلب است که البته همیشه با برپا ماندن حقیقت ایشان همراه بوده و خواهد بود.
بر اساس قرآن اهل بیت (علیهم السلام) پیوند پذیرند و میتوان به آنها پیوست.
جلسه ششم
یکی از دلایل گرایش به اشخاص خصوصیت خود فرد است. انسانِ درست همیشه به سمت افراد صادق و درست گرایش و علاقه پیدا میکند. در طرف دیگر اگر فرد به بدی و پلیدی گرایش دارد به خاطر درون و باطن آلوده اوست.
این اصل در مورد اهل بیت (علیهم السلام) نیز صادق است. انسانهای پاک به ایشان گرایش مییابند و عده ای نیز نسبت به آنان دشمنی میکنند. البته علت این دشمنی علاوه بر باطن آلوده به دلیل حسادت ورزی به ایشان نیز است
این حسادت را میتوان در دشمنی این عده در روزهای نخستین ظهور اسلام مشاهده کرد. زمانی که آنها پیامبر (صلی الله علیه و آله) و قرآن را ساحر و سحر خواندند. و این به آن دلیل بود که قرآن و پیامبر (صلی الله علیه و آله) در آنها تأثیر گذارده بود ولی آنها نمیخواستند پذیرای این تأثیر باشند.
افراد در برخورد با اهل بیت (علیهم السلام) (در معرفی ایشان از جانب خدا) به سه دسته کلی تقسیم میشوند. عده ای به ایشان گرایش و میل پیدا میکنند؛ عده ای نسبت به آنها بی خبر و بی اطلاع هستند؛ و عده ای نیز نسبت به ایشان دشمنی و عناد پیدا میکنند.
بنا بر روایتی از امام معصوم (علیه السلام) دشمنان اهل بیت (علیهم السلام)، لعن و دشمنی با ایشان را جزء دستورات و احکام دین میکنند در حالی که نسبت به آن هیچگونه دلیلی ندارند.
خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که «دو قلب در درون انسان وجود ندارد» (مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ؛ احزاب، آیه۴) بنابراین محبت انسان تنها میتواند به یک سمت گرایش پیدا کند که این گرایش اگر به سمت دشمنان ایشان باشد، دیگر به سوی خود اهل بیت علیهم السلام نخواهد بود.
محبت در مرتبه عالیاش همراه میشود با گذشتن از هر آنچه که به آن علاقه مند هستیم. نمونه بارز این محبت را میتوان در حضرت سید الشهدا (علیه السلام) در صحنه کربلا مشاهده کرد که از هر آنچه داشت در راه علاقه و ایمان به خدا گذشت.
مودت چیست که خدا آن را در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) از ما خواسته است؟ مودت چیزی نیست جز محبت بسیار زیاد و یا به عبارتی دیگر ابراز محبت را مودت می گویند.
جلسه هفتم
یکی از روشهای اصلی تربیت، محبت است. این روش به این دلیل مؤثر است که در همان ابتدا تأثیر خود را میگذارد و در ادامه نیز خود به صورت فعال و پویا مسیر اصلاح فرد را در درون او میپیماید.
خلقت خدا نیز به همین صورت است. انسان را به گونه ای خلق کرده است که طالب محبت است و از طرفی نیز افراد پاکی را که شایسته محبت کردن و دوست داشتن هستند را معرفی کرده است.
محبت روشی است که انبیاء و اولیاء الهی همگی با این روش رفتار کردهاند و مردمان را نیز توصیه و سفارش کردهاند.
محبت نسبت به خدا امری است که خدا در درون هر کسی قرار داده است. حتی فرد بت پرست نیز این احساس را در درون خود دارد.
روش فعال و پویا کردن این محبت و علاقه به خدا و اهل بیت (علیه السلام) چگونه است؟
معرفت و شناخت پله اول برای فعال کردن محبت نسبت به هر فرد و موضوعی است.
معرفت نسبت به فرد پاک و درست در وجود آدمی علاقه ایجاد میکند و این معرفت نسبت به انسان پلید ایجاد تنفر و بیزاری میکند.
روشی دیگر که در فعال کردن محبت باید به آن اشاره کرد که در واقع میتوان عنوان میانبر را به آن داد، شرکت در مصیبت فرد است.
در میان مصیبتهایی وارده به اهل بیت (علیهم السلام) یک مصیبت وجود دارد که به صورت آشکار و واضح رخ داده است و آن هم واقعه کربلاست. دلیل این وضوح و عیان بودن آز آن جهت بود که اتمام حجتی باشد برای آن زمان و تمامی اعصار دیگر تا به واسطه آن مشخص شود چه کسی اهل راستی و درستی است و چه کسی اهل پلیدی و زشتی است.
جلسه هشتم
در مسئله محبت و علاقه به یک فرد موضوعی که مهم است دلیل محبت است. اگر دلیل خوب و درستی وجود نداشته باشد در آینده امکان دارد به انحراف بیانجامد. زیرا اگر علاقه فقط به خود شخص مربوط باشد با منحرف شدن او در آینده، فرد علاقه مند به او نیز به واسطه محبت و گرایشی که دارد منحرف میشود.
افراد در رابطه با اهل بیت (علیهم السلام) به سه دسته تقسیم میشوند عده ای که ایشان را نمیشناسند، عده ای که نسبت به ایشان علاقه مند و مشتاق هستند و عده ای که با آنها دشمن هستند.
ایمان همراه با اسلام کلید سعادت است نه اسلام به تنهایی. ایمان نیز چیزی نیست جز پذیرفتن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیهم السلام) است.
بر همین اساس در طول تاریخ همیشه سعی دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) بر این بوده است تا مردم را از ایشان دور کنند و هر چیز که به آنها نسبت دارد از بین ببرند.
بنا به صحبت ائمه (علیهم السلام) در ارتباط با دوستی میبایست به صورتی عمل کرد که گویی هر روز امکان پایان یافتن این رابطه وجود دارد. حال با این اوصاف آیا امکان پذیر است که آدمی با کسی دوستی کند که بشود به ایشان در رابطه دوستی اطمینان کامل داشت؟
چنین کسانی که بتوان با اطمینان کامل با آنان رابطه دوستی برقرار کرد، ائمه (علیهم السلام) هستند. زیرا ایشان افراد پاکی هستند که خداوند آنها را پاک کرده و ما را نیز از این امر آگاه کرده است.
دشمنی با اهل بیت (علیهم السلام) دلیل بر ناپاکی و پلیدی درون است. زیرا که خداوند از عصمت ایشان خبر داده است.
یکی از راههای انس و الفت، ذکر و یاد است.
جلسه نهم
با دقت در کلمه «تبعیت» در قرآن در مییابیم که زمانی که خداوند از این فعل به صورت نهی استفاده کرده است منظورش دوری از انسانهای ناپاک و پلید است و زمانی که از آن به عنوان فعل امری استفاده میکند منظورش پیروی از انسانهای پاک نهاد است.
بین لغت «تبعیت» و «اطاعت» تفاوت وجود دارد. تبعیت به معنی اطاعت همراه با حضور در جوار کسی است. یعنی علاوه بر پیروی کردن حضور فیزیکی نیز مد نظر است.
دوست داشتن باعث آسان شدن تبعیت و حرف شنوی میشود.
تاریخ اسلام به معنی وا کاوی و بررسی زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) است نه بررسی تاریخ مسلمانان.
اسلام، دین رحمت و محبت است و یکی از نشانههای آن این است که در تاریخ هر کس که به قصد توبه و اصلاح به سمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) رو کرده است ایشان بدون کوچکترین درنگی آنها را پذیرفتهاند.
با کمی تفکر در مییابیم که عاملی که باعث ایجاد و استحکام رابطه عاطفی میشود مصیبت است.
بنا به فرموده خدا، انبیاء و اولیاء الهی همگی دشمنانی داشتند که در آخر ایشان را میکشتند. یکی از این دشمنیها که به خواست خدا هم در عصر خود هم برای تمامی زمانها آشکار شده است مصیبت امام حسین (علیه السلام) و واقعه کربلاست. به واسطه آن همهی ابناء بشر میتوانند خوبی را از بدی تشخیص دهند.
در کربلا نیز مصیبت باعث برقراری ارتباط افراد با امام حسین (علیه السلام) میشود. زیرا اگر حضرت در آن واقعه پیروز ظاهری میشدند ارتباطی که با دوستدارانش برقرار میشد به این شدت که در مصیبت برقرار شده است نبود.
اصلاح قلب، امری است که همهی امور باطنی را سامان میدهد.
محور دین، حب و بغض است.
جلسه دهم
اعظم بودن مصیبت امام حسین (علیه السلام) به چه دلیل است؟
محبت و علاقه به یک فرد همیشه دارای دو جنبه است. یکی زمان شادی و خوشحالی آن فرد و دیگری به هنگام وارد آمدن مصیبت و اندوه به اوست. که در هر دو حالت، ما به شادی او شاد و با غمش غمگین میشویم.
رفتار انسانها در این دو موقف به دو دسته تقسیم میشود. یکی رفتارهای درونی است که از باطن سرچشمه میگیرد مثل خندیدن به هنگام شادی و گریستن به هنگام حزن و اندوه. و دسته دیگر رفتارهایی است که ظاهری هستند و برای بروز احساسات است که این رفتارها جنبهی عرفی و اجتماعی دارند.
یکی از این رفتارهای اجتماعی مراسمها و آداب عزاداری برای اهل بیت (علیهم السلام) و به خصوص امام حسین (علیه السلام) است. این رفتارها اگرچه بر مبنای توصیههای مستقیم دینی نیست ولی از سویی نیز نباید در دایرهی رفتارهای حرام باشد.
در رفتارهای اجتماعی تنها میبایست به این نکته توجه داشت که به دیگران آزار نرسانیم البته توجه به این نکته مهم است که بدانیم احساس آزرده خاطری دیگران به ما مربوط نمیشود. زیرا این احساس در فرد بر اساس حب و بغض شکل میگیرد.
عظمت مصیبتها با یکدیگر متفاوت هستند و تنها خدا از این تفاوت آگاهی دارد.
عظمت بعضی از مصیبتها به صورت آشکار و روشن مشخص است. مصیبت اهل بیت (علیهم السلام) از این قسم است زیرا که ایشان اولا ولی این جهان و مردم هستند. از این رو مصیبتشان نیز بزرگترین مصیبتها محسوب میشود.
اذیت و آزار پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) ملاک است و بزرگترین مصیبتها محسوب میشود. زیرا ایشان پاک شده به دست خدا هستند و لذا امکان ندارد کسی از آنها آزار ببیند بلکه از جهت دیگر مردم این بزرگواران را به عنوان خانواده بخشنده و کریم میشناسند، به بیانی دیگر ایشان گروهی هستند که زود راضی میشوند و دیر خشمگین میگردند.
دیدگاه خود را بنویسید