جلسه اول
عقل، موهبتی الهی
عقل در بين همه ي انسان ها مشترك است؛ و هركس با هر فرهنگ و مسلکی به داشتن آن مي بالد. در تعیرف آن می توان گفت تعقّل آن چيزي است كه تفكر را ارزيابي مي كند؛ يعني عقل غير از فكر و برتر و بالاتر از آن است. خداي متعال اين عقل را به همه آدمیان عنایت کرده است و هر انساني به روشنی خوبي و بدي را تشخيص مي دهد.مثلا حيا نزد همه ي عقل ها خوب است(اگر چه میزان آن در جوامع مختلف متفاوت باشد) و ظلم نیز نزد همه ي عقل ها مذموم است!
عقل یا همان حجت درونی
از عقل در روايات به حجت خدا در درون بندگان نام برده شده است. جالب است كه عقل از جنس اموري ست كه قرآن مي فرمايد "لاتبديل لخلق الله"... يعني حتي اگر فردی ظالم هم باشي، باز ظلم را بد ميداني؛ چون اگر به خودت ظلم كنند ساكت نمي نشيني!
خداي متعال در روز قيامت با اين حجت دروني كه همان عقل است با انسان احتجاج مي كند. همان طوري كه انسان ها در اين دنيا يكديگر را محاكمه مي كنند؛ در قيامت نیز همين شکل از دادگاه ولی به شكل درستش برپا شود. چرا كه خداوند برخلاف ديگران از باطن هركس نیز خبر دارد، و بر این اساس حكم مي كند.
ارسال رُسُل عنایتی از جانب خدا
يكي از كارهاي اصلي پيامبران "اثاره ي عقول" است. و اين لطف خداست كه پيامبران را ميفرستد تا احكام عقل را به ما تذكر بدهند. زیرا همانطور که گفته شد همه در درون خود بر شناخت خوبی ها و پلیدی ها واقف هستند و یک تذکر باعث بیدار شدن آن ها از غفلت ها و دوری از لغزش ها می شود.
تذکر و هوشیار نمودن یکی از ارکان مکتب امام حسین(علیه السلام)
امام حسين (عليه السلام) در وصيت خود مي نويسند: ...
َإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاْءصْلاَحِ فِی أُمَّه جَدِّی..أُرِیدُ أَنْ ءَامُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهَی عَنِ الْمُنْكَر...ِ
يعني گروهي در مقابل امام حسين(عليه السلام) قرار گرفتند كه گام اول را بايد با آن ها برداشت! يعني در ظاهر همه نماز مي خواندند ولي اصلا ملاك عقل در اعمال آنها دیده نمی شد. اگر فقط با عينك عقل، مقتل را بخوانيم مي بينيم كه حضرت بديهيات عقلي را گوشزد مي كنند.. ایشان براي يك بچه ي شش ماهه طلب آب كردند و آن گونه پاسخشان را دادند...
جلسه دوم
امر به معروف؛ امر به یک حکم عقلی
امر به معروف، امر به موضوعي است كه به عقل تمامی افراد معروف و شناخته شده است؛ نهي از منكر نیز به همين صورت است، یعنی همگی از آن پرهیز دارند. همه ي انسان ها با داشتن عقل از چنین موهبتی برخوردار هستند و این امکان را دارند که راه سعادت و شقاوت را از یکدیگر تشخیص دهند و انتخاب کنند.
هنگامي كه از منظر عقلي به حركت امام حسين(عليه السلام) و ديگر فرستادگان الهي مي نگريم، به وضوح مشاهده می کنیم كه سخنان ايشان امر به معروفی است که کاملاً عقلي است و نهي از چيزي ست كه آدمي به روشنی قبح آن را مي يابد.
رابطه عقل و بعثت انبیاء الهی
اميرالمومنين علي (عليه السلام) درباره ی بعثت انبیا می فرمایند : "...لِیَستَأدُوهُم مِیثاقَ فِطرَتِهِ وَ یُذَکِروهُم مَنسِىَ نِعمَتِهِ ... وَ یُثیروا لَهُم دَفائِنَ العُقول"
يعني انبياء الهی آمده اند كه گنجينه هاي عقل را اثاره كنند و برانگيزند. (اثاره يعني برانگيختن و ثوره در عربي به معناي انقلاب است). پس آدمی به خودی خود دچار غفلت و فراموشی می شود و نیاز است که پيغمبري بیاید تا اين گنجينه ها را از غفلت وجود او بيرون بكشد و مرا رشد بدهد.
رابطه عقل و دین داری
"من كان له عقل كان له دين / من كان له دين كان له عقل"
انسان عاقل ديندار است.
نزد همه ي انسان ها و در همه ي ممالك سازنده ي هرچيزي صاحب و مالك آن محسوب مي شود. خداوند ما را از هيچ خلق كرده "لم يكن شيئا مذكورا"، پس صاحب ماست. و به حكم عقل تصرف در هر ملكي اجازه ي مالك آن را مي خواهد.
پس هركسي كه عقل داشته باشد، دين و شريعتي دارد؛ يعني روشي براي زندگي كردن دارد.بر همین اساسا هم وقتي كه امام زمان(عليه السلام) ظهور مي کنند، كسي كه عاقلانه زندگي كرده باشد-خواه مسيحي يا زرتشتي- ايشان را مي پذيرد.
حجت درونی و بیرونی
"إن لله حجتين..." منظور از این دو حجت، حجت دروني يا همان عقل، و حجت بيروني که پيامبران و ائمه(عليهم السلام) هستند می باشد.
عقل حجت بين ما و خداست كه خداي متعال در روز قيامت به وسيله ي آن با ما احتجاج و گفتگو مي كند. اين حجت، براي ما به وضوح روشن است و استدلال نمي خواهد؛ "بل الانسان علي نفسه بصيره" و به او گفته می شود "اقرا كتابك.. كفي بنفسك اليوم عليك حسيبا" .
حجت بیرونی که همان فرستادگان الهی هستند نیز برای تحریک و تذکر نسبت به حجت درونی و همچنین هدایت متعالی تر آن آفریده شده اند.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله؛ معروف نزد همگان
خداوند در قرآن كريم مي فرمايد كه "الذين اتيناهم الكتاب يعرفونه كما يعرفون ابنائهم..." يعني اهل كتاب پيغمبر (صلي الله عليه و آله) را مانند پسرانشان مي شناختند.
حالا سوال پيش ميايد كه اين پيغمبري كه نور است و همه او را مي شناختند، چرا همه به او ايمان نياوردند؟! پاسخ اينست كه ايمان امری اختياري است و ممكن است آدمي كار غلط را انتخاب و توجيه كند.
اين سوال، معروف بودن پيغبر را زير سوال نمي برد! بلكه بد عمل كردن كساني كه منكر حق هستند را زير سوال مي برد.
جلسه سوم
رسول اکرم. صلي الله عليه و آله ؛ محبوب همگان
همانطوركه پیش تر نیز اشاره شد مصداق دروني و بيروني معروف يعني عقل و پيامبر که كاملا باهم مطابقت دارند. خداي متعال عقل را بعنوان حجت دروني مطلقا پاك قرار داده و يك عقل مجسّم بيروني هم وجود دارد كه پاكي مطلق است ومصون از خطا.
چنين شخصيت پاكي مطلوب همگان است و اين حقيقت محبوب خداست و او هم خدا را دوست دارد و همه دوست دارند با او ارتباط و پيوند برقرار كند.
اجر رسالت؛ مودت اهل بیت علیهم اسلام
خداوند در قرآن می فرماید"قُل لا أَسئَلُكُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى"و روز قيامت درباره ي مودت في القربي از ما سوال ميشود. خداوند آيه را فرموده است و خودش مصداقش را تعيين نموده است. (اگر ما مصداق را تعيين كنيم مي شود افتراء بستن به خدا که همان شرک است و سقيفه و غصب خلافت اميرالمومنين(علیه السلام) شاهد آن بودیم)
"مودّت"، محبت شديد و تعلق و وابستگي است. در حقیقت مودت مرتبه ای بالاتر از حبّ است؛ و موضوعی است اختياري است كه بدان امر شده است.
مودت نسبت به اهل بیت (علیهم السلام)، کلید نجات و سعادت
پيغمبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به ما که امت او هستیم علاقه مند است و از این روست که ما را توصیه به مودت نسبت به اهل بیت خویش می کند "قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ".
خداوند نیز در قرآن فرموده كه كساني را دوست داشته باشيد كه دوست داشتني هستند. اين خاندان اهل خوبي هستند و نزد همه به نیکی معروف و مشهور هستند..."وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا"
فايده ي اخروي اين دوست داشتن اين است كه در آن دنيا با كسي هستيم كه دوستش داريم. و بهتر است که كساني را دوست داشته باشيم كه در آخرت از حق شفاعت برخوردار هستند...
فایده ی دنيايي مودت نیز اين است كه اگر كسي را دوست بداريم به مرور سعي مي كنيم شبيه او شويم.
کربلا؛ صحنه ی حضور معروف
داستان كربلا از جنبه امر به معروف و نهي از منكر، يكي از اسرارش اين است كه با نشان دادن معروف در نقطه ي ضعف و مظلوميت اثری جاودانه و مؤثر بر همگان می گذارد. به عبارت دیگر سيدالشهدا(علیه السلام) كاري كرد كه تا قيامت هركس با مواجه با ماجراي كربلا، معروف طلب و منكر گريز مي شود.
به زبان دیگر صحنه ي كربلا صحنه ي تجلّي منكر است در مقام ظلم و غلبه ي دنيايي؛ و صحنه ي حضور معروف است در اوج مظلوميت.
جلسه چهارم
هدف قيام سيدالشهدا(عليه السلام)
امام حسين(عليه السلام) هنگام خروج از مدينه فرمودند:
إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا وَلا مُفْسِدًا وَلا ظالِمًا..إِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الاِْصْلاحِ فى أُمَّةِ جَدّى رسول الله(صلي الله عليه وآله)..أُريدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَأَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَأَسيرَ بِسيرَةِ جَدّى وَأَبى عَلِىِّ بْنِ أَبيطالِب(عليه السلام)...
وقتي حضرت مي فرمايند كه براي امر به به معروف و نهي از منكر از مدينه خارج شدم؛ به سادگي درمي يابيم كه تا قبل از ايشان هيچ كس چنين ادعايي نداشته است.
اهمیت امر به معروف و نهي از منكر
براي تعيين مصداق و اينكه اين امر در مقام عمل چگونه است بايد به خود صاحب كلام مراجعه كنيم و مصداق معروف و منكر را نزد ايشان جستجو نماييم.
درباره اي اين موضوع روايات متعددي به دست ما رسيده است و از باب تذكر چند نمونه را ذكر مي كنيم.
امر به معروف یکی از ويژگي های مومن است. خداوند در سوره ي توبه مي فرمايند:
"وَالمُؤمِنونَ وَالمُؤمِناتُ بَعضُهُم أَولِياءُ بَعضٍ يَأمُرونَ بِالمَعروفِ وَيَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ وَيُقيمونَ الصَّلاةَ وَيُؤتونَ الزَّكاةَ وَيُطيعونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ أُولئِكَ سَيَرحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ" .. پس مومنان نسبت به هم حالت ياور و حمايت گر دارند و يا بايد اينگونه باشند.
در آیه ی ديگر همين سوره ي توبه ويژگي منافق را بيان مي كنند:
"المُنافِقونَ وَالمُنافِقاتُ بَعضُهُم مِن بَعضٍ يَأمُرونَ بِالمُنكَرِ وَيَنهَونَ عَنِ المَعروفِ ..."
با توجه به این آیات؛ مسلمانان به سه گروه تقسیم می شوند:
١. مسلمانانی كه ايمان ندارند و زندگي خودشان را مي كنند.
۲. كساني كه به قاعده ای که امام فرمودند، امر به معروف و نهي از منكر مي كنند.
۳. كساني كه امر به منكر و نهي از معروف مي كنند يعني منافقين.
روش امر به معروف و نهي از منكر بر مبناي روايت
در روايتي ابوبصير راجع به آيه "يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ قُواْ أَنفُسَكمُْ وَ أَهْلِيكمُْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الحِْجَارَةُ ..." سوال مي كند.
امام صادق عليه السلام در پاسخ به ابو بصير که چگونه خانواده را باید از آتش نگه داشت؟ فرمود : آنها را به انجام آنچه خدا فرمان داده است فرمان مى دهى و از آنچه خدا منعشان فرموده است منع مى كنى. اگر از تو اطاعت كردند آنان را از آتش حفظ كرده اى و اگر نا فرمانيت كردند، تو وظيفه ات را انجام داده اى.
در روايت ديگري امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند:
"كسى مى توانـد امر به معروف و نهى از منكر كند كه داراى سه صفت باشد: ۱ ـ به آنچه امر مى كند عمل كند و از آنچه نهى مى كند اجتناب نمايد. ۲ ـ در امر كردن و نهى نمودن عادل باشد و رعايت انصاف را بكند. ۳ ـ از روى دلسوزى و مهربـانى و با مـدارا امـر و نهى كند."
باز در روايت ديگري از حضرت سوال مي كنند كه گاهي ما همه ي معروف را انجام نميدهيم و گاهي همه ي منكر را ترك نمي كنيم و از ما سر ميزند.. حضرت مي فرمايند اشكالي ندارد، باز امر به معروف كنيد.
و حتي حضرت در نامه ي ٣١ نهج البلاغه مي فرمايند:
"وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ أَهْلِهِ" يعني امر به معروف كن تا اهلش شوي.
در روايت ديگر اميرالمومنين(عليه السلام) مي فرمايند:
«أَمَرَنَا رَسُولُ اللهِ صلي الله عليه و آله أنْ نَلْقَى أَهْلَ الْمَعَاصِي بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّةٍ.» يعني رسول خدا(ص) به ما دستور داده اند كه با اهل معصيت با روي ترش و گرفته برخورد كنيم.
اهل بيت عليهم السلام مصداق معروف
همه ي انبيا با آيات و نشانه هاي خدا آمدند كه مردم را متذكر به خدا كنند؛ ولي افاقه نكرد و خداي متعال خود آيات و منشأ آن را فرستاد.كساني را فرستاد كه "آيات الله لديكم" و آيات از آنها تراوش می نمود.
اينگونه شد كه اميرالمومنين علیه السلام به زمين آمدند «خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ...»
حال خدا اراده می نمایند، سيدالشهدا علیه السلام را به زمين بفرستند و ملائكه به خداوند عرضه می دارند كه چرا اين كار را ميكني؟ خداوند مي فرمايند من چيزي را مي دانم كه شما نمي دانيد. عده اي در آخرالزمان مي آيند كه در حيرت ضلالتند.. من حسينم را مي فرستم كه "لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه "... ایشان تنها امامي است كه واقعه شهادتشان را همه مي دانند و همه از جزيياتش خبر دارند... اين مي شود معروف ترين چيز در عالم.
دیدگاه خود را بنویسید