جلسه اول

یکی از اصلی ترین اموری که در مواجه با قرآن به آن توصیه شده ایم تدبر در آیات آن است. تدبر امری است قلبی.

لازمه صورت گرفتن تدبر وجود قلبی است که بدست خدا باز و گشوده شده است.

یکی از موضوعاتی که در قرآن با آن مواجه هستیم صفاتی است که خداوند خود را با آن معرفی می کند نظیر مالک یوم الدین بودن، خالق بودن و ... . یکی از معانی این صفات این است که تنها خدا را با این صفات بشناسیم و در  مورد دیگران قضاوت نکنیم.

وظیفه انسان در این دنیا متوجه خود بودن است و بس. زیرا تنها چیزی که بعد از این دنیا و در قیامت از من طلب می کنند خودم و اعمالم است.

بردن آبروی دیگران و قضاوت راجع به آنها از اعمالی است که خدا بسیار  نسبت به آن سختگیر است زیرا که خود او ستار العیوب و پوشاننده عیب هاست. از  سمتی دیگر یکی از اعمال مقرب در پیشگاه خدا عیب پوشی از سایرین است.

یکی از اشتباهات رایج این است که بروز هر خطایی از هر فرد را به دین و  مسلک او نسبت می دهیم و این اشتباه را تعمیم می دهیم به ویژگی اصلی تمامی  کسانی که در این دین و مسلک است. این امر علاوه بر عیب جویی اثر دیگری نیز  دارد و آن این است که آدمی نسبت به آن دین و مسلک تبری می جوید و جبهه می  گیرد.

کسی که به عیب جویی و ریختن آبروی دیگران اقدام می کند امور زندگی اش بهم می ریزد و دچار سردرگمی می شود.

اصلی ترین این قضاوت های اشتباه در ارتباط با امام حسین(علیه السلام)  اتفاق می افتد، یعنی افراد به محض مشاهده خطا و اشتباهی از یک شخص که از  محبان اهل بیت(علیهم السلام) و امام حسین(علیه السلام) است بلافاصله آن  اشتباه را به تمامی محبان و دوستداران امام حسین(علیه السلام) تعمیم می  دهند.

جلسه دوم

سوال: اگر عزاداری امام حسین علیه السلام، تأثیر بسزایی در عاقبت آدمی  دارد، چرا در قرآن نیامده است؟ مثلاً در خصوص حج، سوره ای مختص به حج در  قرآن آمده است.

پاسخ: اولاً نشان ارزشمندی یک امر، آمدن آن مسئله در قرآن نیست! اگر  اینگونه باشد، فرعون و شیطان جزء مهم‌ترین مسائل‌اند. یا اسم حضرت موسی  (علیه السلام) در قرآن بیشتر از پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله آمده  است. آیا این نشان اهمیت حضرت موسی بر پیامبر صلی الله علیه و آله است؟!

ثانیاً: اسامی سوره‌ها نشان ارزشمندی آن مسئله نیست! مثلاً سوره ای به نام نماز نداریم ولی به نام مورچه داریم و این ملاک ارزشمندی نمی‌باشد.

ثالثاً: هیچ یک از مناسک دینی، در قرآن به طور واضح و روشن نیامده است. تعداد رکعات نماز یکی از همین اقسام است.

بنابر آیه صریح قرآن مسلمان کسی است که پیامبر صلی الله علیه و آله را  اطاعت کند؛ همچنین برای اولویت سنجی اعمال می‌بایست به نزد رسول رفت نه  قرآن.

رابعاً: در قرآن کریم ظاهراً بیشتر از امم پیشین و صدر اسلام سخن به  میان آمده است این در حالی است که احکام از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله  برای ما تبیین شده‌اند.

خامساً: مشکل ما این است که فهم قرآن را از سوی خداوند و ولی او طلب  نمی نمائیم بلکه از دیگران برای قرآن معنا می‌سازیم. بنابر حدیث ثقلین برای  دینداری باید به هر دو ثقل متمسک شد.

 

سوال: اگر عزاداری و مصیبت امام حسین علیه السلام، این همه فضیلت دارد  و در ترفیع آدمی موثر است، پس چرا سال به سال مردم بدتر می‌شوند؟ نکند این  فضائل دروغ است؟

پاسخ: این سوال دو وجه دارد!

۱.این  مشکل عزای امام حسین علیه السلام نیست! این همه نماز خوان که قاتل  شیعیانند. نمونه بارز این مثال سپاهیان عمر سعد ملعون‌اند که هم حافظ قرآن بودند و هم نماز خوان!

۲.اگر  دیگران به حکم الهی عمل نمایند ولی گناه و خطا کند نسبت به آن حکم و آثار  آن مشکوک می‌شویم و متاسفانه این رویه ما نسبت به دیگران است. در این قضاوت  فقط و فقط خود را فراموش می‌کنیم! من بعد از عزای امام حسین علیه السلام  چه می‌کنم؟ بعد از آن گناه نمی‌کنم؟ و مهم‌تر از همه این نکته است که اگر  شرکت نمی‌کردم، به کجا رسیده بودم و الان چه وضعیتی داشتم؟!

راه اندازه گیری اثر عزای امام حسین علیه السلام، جلوگیری از ورود آثار و عوارض دیگر اعمال و حوادث زندگی آدمی است.

نکته آخر در این سوال این است که معصیت با شادی عجین است و راه برگشت از معصیت گریه است.

و در این میان مهم‌ترین و بالاترین مصیبت که راه برگشت آدمی را هموار می‌نماید، مصیبت امام حسین علیه السلام است.

جلسه سوم

رضایت در عین تحمل مصیبت

یکی از موضوعاتی که در باب عدل خداوند مطرح می‌گردد، قضا و قدر الهی است.

علم به قضا و قدر به دست خداوند است و تعبیرهای بشری غلط است. قضا و  قدر الهی شامل اختیارات انسان و حوادثی است که برای آدمی اتفاق می‌افتد.  علم به اختیار انسان نیز در پیشگاه خداوند متعال است و این اختیارات بعد از  اذن خداوند محکوم به قضا می‌شوند و در مقام اجرا مقدر می‌گردد. و خداوند  بر قضا و قدر حاکم است و در هر لحظه امکان تغییر آن نیز می‌باشد.

باید توجه داشت که مقدر شدن امری از سوی خداوند به معنای رضایت الهی  نمی‌باشد. مثلاً قصد ما در معصیت و مقدر شدن آن، به طور حتم مورد رضای الهی  نیست اما خداوند این اجازه را صادر کرده که انسان از روی اختیارش در  امتحانات الهی شرکت کند.

انسان نسبت به تقدیرات الهی می‌بایست راضی باشد. چه بسا این تقدیرات  خلاف میل آدمی باشد. رضایت ما معمولاً در جایی است که ما خود نسبت به آن  اتفاق و حادثه، مایل و خشنودیم. و اگر چیزی خلاف میل ما اتفاق بیفتد شروع  به شکایت و اظهار بی انصافی نسبت به خداوند متعال می‌کنیم! در حالیکه مسبب  بسیاری از مصیبت‌ها خود آدمی است.

البته مصیبت‌هایی که برای معصومین علیهم السلام اتفاق می‌افتد از این قسم نخواهد بود، چون آنان هیچگاه ظلمی نکرده‌اند.

در مقام رضایت از تقدیرات الهی باید توجه داشت که چه بسا بسیار مواردی  که خشنودی ما در واقع شدن آن است اما خیر ما در آن نیست و شرّی برای ما در  پی خواهد داشت! در این مجلس نمی‌خواهیم به علت قضاهای مکروه بپردازیم بلکه  می‌خواهیم به حالت خودمان در مکروهاتی که در عالمی که خداوندی حاکم است که  عادل و مهربان است، برایمان اتفاق می‌افتد، توجه کنیم که ما چه حالتی نسبت به آن خوایم داشت؟!

باب صبر در اینجا باز می‌گردد، صبری که شکایتی در آن نباشد و اگر صبر  او هم لبریز شد پیش دیگران شکوه ننماید. مانند مصیبتی که بر امام حسین علیه السلام در روز عاشورا واقع شد.

رضایت به مکروهات قضا، جزء اعلا درجات یقین است. نشان رضایت از قضای خداوند، شادی و خوشی نیست. رضایت در مقام مصیبت معنا دارد نه در مقام میل و دلخواه ما و این یکی از لغزشگاه‌های عرفاست که مصیبت را دلخواه و میل عارف  می‌دانند.

جلسه چهارم

طریق دستیابی به اخلاص در عبادت

دینِ خالص دینی است که تنها برای خداست و بالاترین مرتبه نیز نائل شدن به این خلوص است. 

راه رسیدن به این اخلاص چگونه است؟

دستورات و احکامی الهی که در دین بیان شده است یکی از طرق رسیدن به  این اخلاص است. این در صورتی است که بسیاری به دنبال یکسری راه های مخفی و  سری هستند و این احکام را ظاهر دین و بی فایده می دانند.

علت قضاوت و نگرش نادرست در ارتباط با احکام الهی جهل و نادانی انسان نسبت به نظام الهی و جهان است.

یکی از اصلی ترین عوامل ایجاد خلوص در دین محبت است که بسیار زود بازده است.

راه رسیدن به این نقطه که آدمی فقط خدا را دوست داشته باشد آسان است؛  یعنی اینکه خدا این راه را آسان گردانیده است«یُرِیدُ اللَّهُ بِكُمْ  الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِكُمْ الْعُسْرَ» البقرة/۱۸۵.

اگر انسان در دین داری به مشکلی و دشواری برخورد می کند این است که دین را از زبان دیگری فراگرفته است.

حب و دوست داشتن شدید باعث می شود سختی ها و دشواری های مسیر به نظر نیاید.

محبت و دوست داشتن خدا موضوعی است که می بایست آن را احساس کرد تا با تمام وجود درک کرد و قابل مطالعه و توصیف نیست.

راه دیگر رسیدن به خلوص از بین رفتن معاصی و گناهان از درون است. 

برای این پاکسازی درون کافی است که انسان از خدا بترسد که این ترس  باعث از بین رفتن گناهان وجود او می شود. علامت و نشانه ظاهری این ترس گریه  کردن است. 

ارزشمندترین گریه که بزرگترین جایگاه و مرتبه را برای آدمی در پی دارد گریه کردن برای سیدالشهدا(علیه السلام) است چنانچه که امام رضا(علیه  السلام) می فرمایند «ابن شبيب، اگر براي چيزي گريه ات گرفت براي حسين بن  علي عليه السلام گريه كن».

جلسه پنجم

اعتماد به هدایت الهی

یکی از آفت‌های رایج در درک آیات الهی قیاس مفاهیم بیان شده در آن‌ها  با خود و با عقل خود است. به عنوان مثال یکی از این مثال‌ها بیانی است که  خدا از ولی برای ما دارد «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين  يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون‏»(مائده/۵۵) که در نگاه اول این ولی را با خود مقایسه می‌کنیم و می گوییم چگونه ممکن است هم متوجه به نماز  باشد و هم در حال زکات دادن باشد؟

این درحالی است که ولی خدا می‌بایست دارای این ویژگی باشد که هم نماز  مورد قبول خدا را برپا دارد و در همان حین زکات مورد قبول خدا را ادا کند و همچنین به همه مخلوقات ولایت تمام و کمال و توجه داشته باشد.

ریشه چنین برداشت‌هایی به رابطه فرد با خدا و فرستادگان او برمی گردد،  به عبارت دیگر به این برمی گردد که چقدر با ایشان زندگی می‌کند و توجه  دارد. در بسیاری از موارد اعتماد و دلسپردن به مخلوقات خدا بیش از خود  خداست و همین زندگی را با مشکل مواجه می‌کند.

هدایت خدا همیشه جاری است به صورتی که حتی قبل از به دنیا آمدن هر  کسی، مهر مادر در سینه مادرش و حمایت و محبت در سینه پدرش قرار می‌گیرد.

درک این هدایت برای همه امکان پذیر است و وسیله این درک عقل است که در وجود همه قرار دارد.

هدایت خدا با نگاه به درون درک کردنی است ولی عده ای سعی می‌کنند مردم برای رسیدن به این درک مشغول به بیرون از خود باشند.

مؤمن کسی است که اجازه می‌دهد تنها حرف خدا به درون او راه یابد.

زنده و حی دانستن خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) زندگی فرد را رنگ و بوی حقیقی و خدایی می‌بخشد.