فایل های صوتی :

   950711-آسیب شناسی عقائد-جلسه اول.mp3

   950712-آسیب شناسی عقائد-جلسه دوم.mp3

   950713-آسیب شناسی عقائد-جلسه سوم.mp3 

   950714-آسیب شناسی عقائد-جلسه چهارم.mp3 

   950715-آسیب شناسی عقائد-جلسه پنجم.mp3

   950716-آسیب شناسی عقائد-جلسه ششم.mp3

   950717-آسیب شناسی عقائد-جلسه هفتم.mp3

   950718-آسیب شناسی عقائد-جلسه هشتم.mp3

   950719-آسیب شناسی عقائد-جلسه نهم.mp3

   950720-آسیب شناسی عقائد-جلسه دهم.mp3

   950721-آسیب شناسی عقائد-جلسه یازدهم.mp3

   950722-آسیب شناسی عقائ-جلسه دوازدهم.mp3

   950723-آسیب شناسی عقائد-جلسه سیزدهم.mp3


جلسه اول

ان شاءالله خدای متعال ما را قدردان همه ی نعمت هایش قرار بدهند. چون  یکی از فریب هایی که انسان می خورد این است که چون نعمت ها برایش تکرار می  شود، به آن ها عادت می کند و فراموش می کند که که شکرگزار خداوند باشد.

از جمله ی این نعمات، رسیدن ماه محرم است. در حالیکه باید دانست حضور  در این مجلس و دقائق، متفاوت از سال پیش می باشد. امسال هم امام زمان (علیه  السلام) ما را بخشیدند و اجازه دادند که به مجلس روضه بیاییم و بلکه او دل  ما را به این گونه مجالس کشانده است.

حسادت از زبان قرآن

در آیه ی " وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ  قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ  الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ  الْمُتَّقِينَ "

ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺁﺩم ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻖ ﺑﺮ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺨﻮﺍﻥ، ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍم ﻋﻤﻠﻰ  ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻘﺮﺏ (ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ) ﺍﻧﺠﺎم ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﺍﻣﺎ ﺍﺯ ﻳﻜﻰ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻯ  ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﻧﺸﺪ (ﺑﺮﺍﺩﺭﻯ ﻛﻪ ﻋﻤﻠﺶ ﻣﺮﺩﻭﺩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮ) ﮔﻔﺖ: ﺑﺨﺪﺍ ﺳﻮﮔﻨﺪ  ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻛﺸﺖ (ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺩﻳﮕﺮ) ﮔﻔﺖ (ﻣﻦ ﭼﻪ ﮔﻨﺎﻫﻰ ﺩﺍﺭم ﺯﻳﺮﺍ) ﺧﺪﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﺯ  ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﺍﻥ ﻣﻴﭙﺬﻳﺮﺩ! 

می بینیم در قصه ی پسران حضرت آدم(علیه اسلام) و همچنین در آیه ای  دیگر برادران حضرت یوسف (علیه السلام)  با مسأله ی حسادت رو به رو هستیم.  در حالیکه خود هابیل و حضرت یوسف علیهم السلام عرضه می دارند که من از جانب  خودم ادعایی ندارم و همه از فضل خداست.

راه مقابله با حسادت

خدای متعال در قرآن کریم یکی از راهکارهای ریشه کن کردن حسادت را  می  آموزد. قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) به ما تعلیم داده اند که اگر حسادت  برانگیخته شد، به جای آنکه به فرد صاحب نعمت حسادت کنیم، ما هم از فضل خدا  آن نعمت را درخواست نماییم.  و در دعا بگوییم : " اللهم ادخلنی فی کل خیر  ادخلت فیه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله..."

زندگی ما در دنیا به دو علت به گونه ایست که ما را از توجه به اینکه خدا ذوالفضل عظیم است، باز می دارد.

اولین مورد این است که طراحی مدل رقابت ها و مسابقات دنیایی به نحوی  است که تنها یک نفر برنده می شود. به عنوان مثال برای پیروزی تیم مورد  علاقه ی خود باید آرزوی باخت طرف دیگر را داشته باشیم و حتی حاضریم برای  برد نذر کنیم غافل ازینکه خواستار باخت تیم مقابل هستیم. در صورتیکه خداوند  به ما یاد داده است که دعایی که برای خودت میکنی، برای برادرت هم بکن.

ریشه و نطفه حسادت

مورد دوم این است که انسان ها دائم به زندگی دیگران سرک می کشند. در  حالیکه خدای متعال خلقت را طوری طراحی کرده است که هیچ دو چیز یکسانی وجود  ندارد. این بدین معناست که خلقت برای هر موجودی اختصاصی و ویژه است. پس با  پذیرش این مطلب هرکس باید به سفره ی خود نگاه کند، و از سرکشی به زندگی  دیگران و به تبع آن حسادت ورزیدن خودداری نماید. 

خداوند خود به ما دستور داده که اگر بیشتر میخواهیم از فضلش درخواست کنیم. "و اسئلوا الله من فضله" 

پس نتیجه بحث این است که در داستان حسادت نباید به آن صاحب نعمت نظر کرد، بلکه باید از کسی که آن نعمت را بخشیده، درخواست کرد. 

امام (علیه السلام) در دعا تعلیم کرده اند که :" اللهم اغن کل فقیر" این یعنی اینکه برای کل فقیر ها دعا کنیم.

وجود ائمه(علیهم السلام) نشانی ازفضل بی کران الهی

یکی از موقعیت هایی که ما میتوانیم فضل خدا را ببینیم وقتی است که  خداوند بر ما منت گذاشت و امامان را به زمین آورد... "خَلَقَكُمُ اللَّهُ  اَنْواراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقينَ"

امامان آمدند که فضل خدا را به ما نشان دهند. 

خدای متعال وقتی داستان شهادت امام حسین(علیه السلام)را به ۵ تن بازگو  می کنند، به ایشان می گویند که حتی در صورت نپذیرفتن هم جایگاهتان در بهشت  تفاوتی نمی کند. اما با قبول پذیرش این شهادت خداوند استجاب دعا زیر قبه ی  حضرت و شفای در تربتشان را وعده میدهد.

در دستگاه امام حسین(علیه السلام) حسادت معنا ندارد. 

این خانواده به گونه ای هستند که به زمین آمدند تا خدای ذو الفضل عظیم  را به ما نشان دهند و به انسان ها بگویند که احدی دست خالی از پیش ما  برنمی گردد. 

لذا با آمدن امامان(علیهم السلام) هیچ وجهی برای هیچ حسادتی نمی ماند. امام  حسین(علیه السلام) به تمام زوار و عزادارانش نظر خاص می کند. او صاحب  شفاعت کبری است؛ و خداوند درباره ی ایشان می فرماید: "ولسوف یعطیک ربک  فترضی" ... پس حسادت دیگر معنایی ندارد... 

جلسه دوم

در جلسه ی گذشته توفیق داشتیم آیات مربوط به داستان هابیل و قابیل را  تلاوت کنیم و دانستیم که طبق فرمایش قرآن ملاک پذیرش قربانی، از آن دو نفر،  تقوا بود اما در این اتفاق مسأله‌ی حسادت رخ نمایی کرد.

دانستیم یکی از مواردی که حس حسادت را در انسان فعال می کند، نگاه  عرضی داشتن نسبت به زندگی دیگران در زمین است. در حالیکه اگر نگاه آدمی به  سمت فضل خدا برود و از او طلب کند، دیگر جایی برای حسادت باقی نمی ماند.

و نکته ی مهم دیگر این است که مسائل اعتقادی و اخلاقی از هم جدا  نیستند. یعنی اگر اعتقاد آدمی این باشد که خدای متعال هیچ دو مخلوقی را مثل  هم نیافریده است، دیگر ریشه ی حسدورزی سوزانده می شود.

حسد،ریشه ی دشمنی با اهل بیت(علیهم السلام)

به تعبیر قرآن حسادت یکی از ریشه هایی است که دشمنان اهل بیت(علیهم  السلام) به این بهانه با ایشان دشمنی می کنند؛ اعم از اینکه به زبان  بیاورند یا نه... 

اهل بیت(علیهم السلام) ذیل آیه ی  "أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ"

می فرمایند که این ما هستیم که مورد حسد واقع شدیم. هرچند که ایشان در زندگی همواره به گونه ای عمل کردند که حسادت در جان کسی جوانه نزند.

حسد دیگران را برنیانگیزیم

حضرات معصومین(علیهم السلام) در عمل و گفتار تعلیم کرده اند که مومن نباید تفاخر کند. ایشان حتی مقامات خود را هم انحصاری نمی کردند که باعث  حسرت خوردن مردم شود. در زندگی دنیایی، امام(علیه السلام) با مردم عادی  نشست و برخاست می کند و حتی در بهشت هم تحمل این را دارد که افراد کنارش  قرار بگیرند... و لذا ایشان حسادت هیچکس را برنمی انگیزانند.

دو جلوه از زندگی اهل بیت(علیهم السلام)

اما انبیای الهی و امامان(علیهم السلام) دو تصویر را نشان می دهند.  آنجایی که خود را معرفی می کنند؛ مردم می دانند که این معرفی به گونه ای  است که ایشان از خود چیزی ندارند، و همه را از فضل خدا می دانند. نظیر همان  معجزه ی پیامبران الهی، امامان دارای مقاماتی هستند که همه به فضل خدا  نصیب ایشان شده است. همان طور که (امام هادی السلام) در زیارت جامعه ی  کبیره به ما تعلیم کرده اند که اینگونه زیارت کنیم..."السَّلامُ عَلَيْكُمْ  يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ  الْمَلائِكَةِ وَ مَهْبِطَ الْوَحْيِ وَ مَعْدِنَ الرَّحْمَةِ..."

اما تصویر دوم از ایشان، همان زندگی دنیایی آنهاست که مانند مردم عادی زندگی می کنند و حتی غارت و تبعید هم می شوند.

لذا آنان که از سوی خدای متعال فرستاده شده اند، در معرفی خود مجاز  نیستند که کم بگذارند و باید در بیان ویژگی های خود بلاغ مبین داشته باشند.

لذا ائمه(علیهم السلام) ارکان توحید هستند و کسی که امام را ببیند، خدا را درک می کند.

" اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ،"...

ریشه فضایل آسمانی

نکته ی مهم در معرفی اهل بیت(علیهم السلام) به بالاترین صفات و ویژگی  ها، به هیچ عنوان نه تخیل است و نه ادعای خدایی! منشأ این فضایل آسمانی  عبودیت است.این افراد همواره به گونه ای رفتار کردند که احدی از ایشان  ادعای خدایی ندیده است و دائم شنیده شده که می گفتند : "هذا من فضل ربی"...  با این حساب دیگر وجهی برای حسادت نیست.

در داستان کربلای امام حسین(علیه السلام) نیز، که هرچیزی که به ایشان نسبت پیدا کند هم عزیز می شود، و در این مظلومیت، دیگر جایی برای حسادت باقی نمی  ماند... 

جلسه سوم

ابراز بندگی از سوی فرستادگان الهی

اجمال بحث شب های گذشته این بود که فرستادگان الهی و ائمه(علیهم  السلام) نشانه های الهی دارند و از جانب خدا مأمور هستند که با آن تعریفی  که خدا فرموده است، خودشان را معرفی کنند. مردم می فهمند که ایشان به فضل  خدا صاحب این نعمت هستند و تفاخر هم نمی کنند. 

با نگاه به الفاظ و مضامین دعا متوجه می شویم که هیچکس به اندازه ی ائمه(علیهم السلام) در رفتار و گفتارشان ابراز بندگی نکرده اند.

"إلهی لا تَکِلنی إلی نَفسی طَرفَة عَینٍ أبداً" 

ایشان به گونه ای در زندگی رفتار کرده اند که زمینه ی شعله ور شدن حسادت در کسی به وجود نیاید.

بندگی و خلیفه ی خدا بودن، دو صفت مهم اهل بیت(علیهم السلام)

شکی نیست که مقالید آسمان ها و زمین به دست اهل بیت(علیهم السلام)  است. سوالی که در اینجا پیش میاید این است که امامی که ولایت الهی برای  اوست و در عالم تکوین چنین قدرتی دارد، پس چرا مظلوم و مطرود و مقهور واقع  شده است؟ 

برای پاسخ به این سوال باید به توضیح دو صفت بندگی و خلیفه ی خدا بودن  امام(علیه السلام)پرداخت. همانطور که خداوند  وقتی کسی او را در قسم دروغش  شاهد می گیرد لال نمی کند خلیفه اش نیز همین رویه را در پیش می گیرد. یعنی خداوند در عالم اختیار مانع دشمنان نمی شود، و خلیفه ی الهی هم دقیقا همان  کاری را انجام می دهد که خدا بخواهد.

تفاوت ادب حضور در محضر امام حی و امام شهید

نکته ی مهمی که وجود دارد این است که ائمه(علیهم السلام) در زندگی هیچ  گاه به گونه ای عمل نکردند که مردم مثلا برای گرفتن شفا در خانه هایشان صف  بکشند؛ درحالیکه اکنون در کنار حرم مطهر ایشان افراد زیادی برای گرفتن  حاجت مشرف می شوند. باید توجه داشت که ادب زندگی در پیشگاه امام حی با ادب  اتیان به مشاهد مشرفه ی ایشان بعد شهادت، متفاوت است. یعنی در زمان حضور  امام(علیه السلام) ، پابوسی معنایی نداشت درحالیکه بوسیدن عتبه توصیه شده  است. 

حسادت بهانه ای برای به شهادت رساندن ائمه(علیهم السلام)

حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در واقعه ی کربلا هیچ کاری مبنی بر تحریک  حسادت افراد نکردند.به عنوان مثال ایشان به محض ورود به کربلا، زمین آن را  می خرند.مردم کوفه ایشان را می خوانند، پس به سوی آن ها حرکت می کنند. در  مکه قصد جان ایشان را می کنند، برای جلوگیری از خونریزی بلافاصله آن جا را  ترک می نمایند.یعنی در هیچ جا بهانه ای به دست دشمنان نمی دهند. رسول  خدا(صلی الله علیه و آله) هم به امیرالمؤمنین(علیه السلام) وصیت کردند: علی  جان! به گونه ای زندگی کن که بهانه برای کشتنت پیدا نکنند. 

مطالعه ی تاریخ زندگی ائمه(علیهم السلام) نشان می دهد که یک عده ای  فقط به دنبال بهانه برای کشتن ایشان بودند. یعنی با اینکه در رفتار اهل  بیت(علیهم السلام) زمینه‌ی شعله ورکردن حسادت وجود نداشت، اما دشمنان به  حسادت خود ادامه دادند. چنین فردی که به کسی حسادت می ورزد که هیچ بهانه به دستش نداده، به تعبیر قرآن بیمار است.

"فِي قُلُوبِهِمْ مَرَض فَزادَ هُمُ اللَّهُ مَرَضًا"...

فرد حسود علاوه بر اینکه خودش هیچ تلاشی برای به دست آوردن آن فضیلت  نمی کند، بلکه می خواهد فرد محسود هم آن نعمت را نداشته باشد؛ لذا شروع می  کند به تمسخر کردن. 

قرآن کریم می فرماید: "وَدَّ کَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ  يَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ  أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ"(۱۰۹/بقره)...

یعنی بعد از اینکه مطلب مثل روز روشن شد، از روی حسادت نمی خواهند که افراد دیگر هم ایمان و نجات پیدا کنند.

لذا تمام شبهه ها پیرامون امام حسین(علیه السلام) شکل می گیرد. چون همه می دانند که سیدالشهدا باب نجات است... 

جلسه چهارم

 نحوه ی پاسخگویی به شبهات

با توجه به افزايش شبهات در ايام محرم بايد توجه داشت كه همان طور كه  سرعت پخش شبهه زياد شده؛ در عصر امروز دسترسي به جواب آن هم بسيار آسان  است. اما متاسفانه بعضي افراد اصلا به دنبال جواب نيستند! يك روشي را بايد  زياد استفاده كرد كه تبديل به مهارت شود؛ و آن اين است كه هر شبهه اي كه  راجع به ائمه(عليهم السلام) ايجاد شد، عينا همان رفتار را در جامعه و گوشه  اي از دنيا مي توان پيدا كرد. مثلا پلي در ايتاليا وجود دارد كه مردم به آن  قفل آويزان كرده اند و معتقدند حاجت مي دهد! آنجا ایرادی ندارد ولی به محض اینکه کار به دستگاه امام حسین(علیه السلام) رسید، مشکل پیش میاید...!

فریب شیطان در کجاست؟

نكته ي ديگر اينكه شيطان قسم خورده است كه "...فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي  لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ" و بنا بر صريح روايت شيعه و  سني صراط مستقيم "هو اميرالمومنين" است. يعني اين قضيه براي امروز و ديروز  نيست؛ اميرالمومنين زنده است. در طول تاريخ و در زمان حياتشان بارها به  ايشان تهمت زدند. ایشان امام است؛ دیگر ترس معنا ندارد...

ائمه (علیهم السلام)؛ مصداق بندگی 

سخن به اينجا رسيد اهل بيت(عليهم السلام) به هيچ عنوان حسادت كسي را  برانگيخته نكردند؛ بلكه اگر كسي بخواهد بنده ي واقعي ببيند بايد سراغ اهل بيت(عليهم السلام) و ادعيه هايشان برود. اما با اين شرايط اگر كسي حسادت  كرد-درحاليكه مي توانست همان فضيلت را از فضل خدا طلب كند- خودش مشكل  دارد. 

اگر كسي از خود بپرسد كه چرا ما پيغمبر نشديم!؟ بايد در جواب او گفت  كه ولي خداوند شدن كه كار آساني نيست.. ائمه(عليهم السلام) در عوالم پيشين و  صحنه هاي مختلف زندگي از امتحانات الهي سربلند بيرون آمده اند. حتي يك  دقيقه درك مصيبت و صبر ايشان ممكن نيست... 

تکبر ورزیدن بوسیله انتساب خود به جایگاه اهل بیت(علیهم السلام)

هنگامي كه كسي به اهل بيت(عليهم السلام) -با آن فضيلت ها و رفتاري كه  ذكر شد- حسادت مي ورزد،يكي از زواياي اين حسادت، تكبري است كه او مي خواهد  به جاي ايشان بنشيند و مردم رفتاري كه با اهل بيت دارند با او هم بكنند. 

"أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ  فَضْلِهِ" در قرآن، براي اين است كه اين افراد مي خواهند اين منبر و جايگاه  را غصب كنند و خودشان بر آن كرسي بنشينند. به جايگاه "..لِلَّذينَ لا  يُريدونَ عُلُوًّا فِي الأَرضِ وَلا فَسادًا.." -دقيقا خلاف بندگي خداوند-  تكبر مي ورزند. حال كه مركز حسادت معلوم شد، ممكن است اين آلودگي در عالم  پخش شود و تا جايي برود كه -پناه بر خدا- شنيدن و گفتن فضايل اهل بيت(عليهم  السلام) براي آدمي سنگين شود...

اقرار به فضل؛ کلید حل مشکل حسادت 

كليد حل اين مشكل در قرآن هست. در داستان حضرت يوسف(عليه السلام)  هنگامي مشكل حسادت برادرانش حل شد، كه اقرار به فضل حضرت يوسف(عليه السلام)  كردند و گفتند: "...قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ "به خدا قسم  خدا تو را بر ما برتري داد. حضرت يعقوب هم در جواب ايشان فرمود : "سَوْفَ  أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي  إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ"

در مجلس روضه ي امام حسين(عليه السلام) امام شناسي معلوم مي شود. حر ریاحی كه براي توبه خدمت ايشان رسيد، حضرت بدون مكث او را پذيرفتند. سفينه ي امام حسين(عليه السلام) جا زياد دارد؛ بايد سراغ ايشان رفت و به ايشان  گفت:" تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللَّهُ عَلَيْنَا وَإِنْ كُنَّا  لَخَاطِئِينَ"و اكنون هم امام زمان (عليه السلام) منتظر است ...

جلسه پنجم

 سیری در آیات ۵۰ الی ۵۵ سوره ی نساء

انْظُرْ کَیْفَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ کَفى‏ بِهِ  إِثْماً مُبیناً۵۰أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذینَ أُوتُوا نَصیباً مِنَ  الْکِتابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ یَقُولُونَ لِلَّذینَ  کَفَرُوا هؤُلاءِ أَهْدى‏ مِنَ الَّذینَ آمَنُوا سَبیلاً۵۱ 

در اینجا بحث ایمان به جبت و طاغوت عنوان می شود.. 

أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصیراً۵۲ 

و هرکس که خدا او را از رحمتش دور کند دیگر یاوری نمی یابد.

أَمْ لَهُمْ نَصیبٌ مِنَ الْمُلْکِ فَإِذاً لا یُؤْتُونَ النَّاسَ نَقیراً۵۳

آیات مربوط به ملک و افتراء و ادعای کفر مطرح شد که برسیم به آیه ی حسادت دشمنان به فضایل اهل بیت(علیه السلام)..

أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ  فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ  مُلْکاً عَظیماً۵۴فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ  عَنْهُ وَ کَفى‏ بِجَهَنَّمَ سَعیراً۵۵

غصب منبر رسول الله(صلی الله علیه و آله) توسط منافقین

با توجه به اینکه در رفتار اهل بیت(علیهم السلام) هیچگونه تفاخر و  انحصار طلبی وجود نداشت و در این صورت وجهی برای حسادت باقی نمی ماند؛ مرکز  حسادت در تکبر و غصب جایگاه ایشان توسط دشمنان شناخته شد.

این بحث بلافاصله بعد از دنیا رفتن پیامبر(صلی الله علیه و آله) نمود  پیدا کرد. یعنی نفاق منافقین بعد از ایشان، به گونه ای آشکار شد که یک  گروهی تولید شدند و علی رغم اینکه آداب ظاهری دین را انجام می دادند، اما  میخواستند که حکومت را کاملا به دست بگیرند. یعنی غصب منبر رسول الله(صلی  الله علیه و آله) و خلافت خدایی و زمینی انگیزه ی منافقان بود. 

ملک عظیم

بنابر فرموده ی قرآن در آیه ی "اَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ  عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ  الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً"...دشمنان به ملک عظیم ائمه هم حسادت می کردند. 

در توضیح این نکته باید گفت که خداوند در سوره ی نمل داستانی را بیان  می کنند که یک نفر از طایفه جن )که به اذن خدا بهره ای از ملک عظیم دارد(  تخت بلقیس را جابه جا می کند. 

حضرت(علیه السلام) در حدیثی می فرمایند که نسبت این بهره ای از ملک، با قدرت تصرف اهل بیت، همانند رطوبت بال پشه نسبت به دریا است...

عالم تکوین و تشریع

در عالم خلقت دو گروه وجود دارند. گروه اول یا تکوین، موجوداتی هستند  که خداوند به آنها اختیار نداده است. و گروه دوم یا تشریع، موجوداتی می  باشند که خداوند به آنها قدرت اختیار داده است.

خدای متعال در قرآن، تصرف در خلقت را "ملک" می داند؛ یعنی به عنوان  مثال در داستان حضرت سلیمان می خوانیم که ممکن است تکوین خداوند تحت فرمان  کسی دربیاید. " فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ"...

خلیفه ی الهی یا امام به اذن خداوند، "مفترض الطاعه" است؛ یعنی خداوند مقرر داشته است که تمام موجودات از او اطاعت کنند. 

پس ملک عظیم که به دست امام است، یعنی همه ی عالم تحت فرمان او هستند.  موجودات عالم تکوین که فرمانبردار هستند، موجودات عالم تشریع هم باید  باشند که البته بعضی افراد اطاعت می کنند و بعضی نه.

اقدامات منافقان بعد از غصب خلافت

کار دشمنان بعد از حسادت و غصب جایگاه رسول الله (صلی الله علیه و  آله)، به جایی رسید که گفتند باید تمام فضایل اهل بیت(علیهم السلام) را هم  از بین ببریم؛ غافل از اینکه ایشان که خود همیشه حضور دارند...

اولین اقدام این بود که قرآن ها باید جمع شود. بعد از آن صحابه را با  پول خریدند و گفتند به جای اهل بیت باید صحابه حرف بزنند. اموال مومنان را  مصادره کردند و هیچ شغلی به بنی هاشم نمی دادند. کار به جایی رسید که صب  امیرالمومنین(علیه السلام) را در منبر نماز جمعه واجب کردند. بعدها دست به جعل روایت زدند. افراد را فقط به جرم شیعه بودن و یا داشتن نام "علی" می  کشتند و الی آخر...

دو روایت مربوط به ملک عظیم و ائمه ی هدایت و ضلالت

امیرالمومنین(علیه السلام) به معاویه خطاب می کنند که رسول خدا(صلی  الله علیه و آله) به من فرمودند که اگر یاوری پیدا کردی بجنگ، اگر نه دست  نگه دار...اگر لقب امیرالمومنین را به کسی غیر از من بگویید، آن لقب برای  او عذاب است. و می گویند گناه شما از آن خلفا کمتر نیست. و آیه ی  "اَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ  آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً  عَظیماً"را تلاوت میکنند و میگویند که "فنحن الناس و نحن المحسدون" و ملک عظیم هم به ما داده شده است...

شکر نعمت حسادت نداشتن نسبت به فضایل اهل بیت(علیهم السلام)

اگر کسی در وجوش نسبت به این فضایل اهل بیت(علیهم السلام) حسادتی  نیست؛ باید شکرگزار این نعمت باشد. این مسأله ی ساده ای نیست. یکی از  مواردی که الحمدلله این ریشه ی حسادت را سوزانده است، زیاد شنیدن این فضایل  و آمدن به همین مجالس روضه است.

در کربلا شدت آن حسادت و کینه به اوج خود رسید، تا جایی که هرکسی روایت کربلا را بشنود دلش می شکند...

جلسه ششم

 ولایت اهل بیت(علیهم السلام)؛ معیار سنجش

در ادامه ی پاسخ به این سوال که چرا خداوند ائمه(علیهم السلام) را به  عنوان ولی خود انتخاب کرده است؛ توجه به نکته ی دیگری هم اهمیت دارد. باید  گفت این خلقت و تفاوت هایی که در آن موجود است؛ سابقه ای دارد. به این معنا  که خدای متعال بعضی افراد را "اصطفی" کرده و برمی گزیند تا بشر را هدایت کنند. نیاز آدمی به هدایتگر، حجت و معیار در همه ی دوران ها وجود داشته  است. 

همان طور که بنا به حکم عقل، برای تربیت کودک، یک مربی که بیشترین  صفات مثبت را داشته باشد، لازم است؛ خدای متعال کسانی را به عنوان هدایتگر  مردم فرستاد که هیچ نقطه ی تاریکی در آنها وجود ندارد و ایشان را معیار و  میزان قرار داد تا مردم هیچ بهانه ای نداشته باشند.

"إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا "

یعنی افراد به تناسبی که به اهل بیت(علیهم السلام) میل کنند یا دور شوند؛ سنجیده می شوند. 

".. وَ لَوْلا أَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى  " یعنی ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) ملاک سنجش است و نسبت هرکس با  امام زمانش سنجیده و ارزش گذاری می شود. 

خدای متعال آدمی را اینگونه خلق کرده که برای هدایت مردم، خوبانی را  فرستاده است که هرکس با آنها برخورد کند، جایگاهش را نشان می دهد. یعنی  مردم خودشان را در تعامل با دیگران-خصوصا حجت الهی- نشان می دهند.

و هنوز واقعه ی عاشورا برای تقسیم کردن مردم زنده است؛ چون امام(علیه السلام) زنده است.

این مساله را که ائمه (علیهم السلام) میزان و ملاک هستند؛ آنقدر روایت شیعه و سنی نقل کرده اند که از حد تواتر گذشته است.

"... مَنْ أَحَبَّكُمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ... وَ مَنْ أَبْغَضَكُمْ فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ "

چند روایت درباره ی حسادت

حضرت صادق ، علیه السلام نقل شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله  فرمودند : "خداي عزوجل به موسی بن عمران فرمود: اي پسر عمران ، البته حسد  نورز به مردم بر آنچه به آنها دادم از فضل خود، و چشمان خود را به سوي آن  خیره مکن و نفرست دنبال او نفس خود را، زیرا که همانا حسد کننده غضبناك است  به نعمت من ، رو برگردان است از قسمت هایی که ما بین بندگان بخش کردم . و  کسی که چنین باشد، پس من از او نیستم و او از من نیست ".

حضرت علی(علیه السلام) می فرمایند: " إِنَّ الحَسد لَیَاكُل الإِیمَان كَما تَاكُل النَّار الحَطَب "

حسد ایمان را زایل می کند... اسلام برای تعامل زندگی اجتماعی است؛ اما شرط نجات آدمی، ایمان است. 

امام صادق(علیه السلام) در روایتی بیان می کنند که ابلیس به لشگریانش  می گوید: أَلْقُوا بَيْنَهُمُ الْحَسَدَ وَ الْبَغْيَ فَإِنَّهُمَا يَعْدِلَانِ عِنْدَ اللَّهِ الشِّرْك...

یعنی به مرور که حسد در رفتار ظاهر شود، به شرک منتهی می شود. 

لذا افراد نمیخواستند امیرالمومنین را کنار بگذارند و آزاد باشند، بلکه گفتند معاویه به جای او ولی خداست! و شرک یعنی همین... کسی را که خدا  تعیین نکرده، ولی خدا قرار دادن... "مَنْ حَارَبَكُمْ مُشْرِكٌ وَ مَنْ  رَدَّ عَلَيْكُمْ فِي أَسْفَلِ دَرْكٍ مِنَ الْجَحِيمِ" و قرآن کریم هم می فرماید:  "إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّار"ِ 

نتیجه ی حسادت ورزی

حسود نمی خواهد از محسودش چیزی باقی بماند. وقتی خوی وحشی گری ظاهر  شود، تا جایی پیش می رود که هرجا که اسم حضرت امیر(علیه السلام) باشد، باید  از بین برود..لذا شدت کینه ورزی برخی افراد تا جایی است که حتی از نام  بردن صفت علی خداوند در عبارت "صدق الله العلی العظیم" إبا می کنند. در کربلا هم به گونه ای می کشند که یک جای سالم در بدن نماند...

صلوات؛ داروی درد نفاق

اگر کسی در وجودش حسادت نیست باید سجده ی شکر به جا بیاورد. چون فضایل  اهل بیت(علیه السلام) را مکرر شنیده و در مجلس روضه قرار گرفته است. نفاق  که از بین رود، محبت به جایش می نشیند. داروی درد نفاق صلوات بلند  است؛صلوات اکسیر اعظم است...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ الْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

جلسه هفتم

 حسادت عامل به وجود آمدن کینه

شب های گذشته عرض شد که یکی از ریشه های دشمنی با اهل بیت(علیهم  السلام)، همین آیه است : " أَمْ يَحْسُدُونَ اَلنّاسَ عَلى ما آتاهُمُ  اَللّهُ مِنْ فَضْلِهِ ... (۵۴/ نساء)"

و واقعیت تاریخ هم بیانگر این موضوع بوده است. 

حسادت موجب کینه ورزی می شود و شدت این حسد، شدت کینه را تعیین می  کند. امیرالمؤمنین(علیه السلام) در خطبه ی همام در بیان صفات متقین می فرمایند: “...وُدُّهُ يَعْلُو حَسَدَهُ وَ عَفْوُهُ يَعْلُو حِقْدَهُ”

یعنی اگر حسادت فرد متقی تحریک شود، محبتش بر حسد او غالب و حاکم است و  نمی گذارد که حسدش آشکار شود. از طرف دیگر عفو و گذشت فرد باتقوا مانع  فعال شدن حسادت و کینه می شود. 

در روایت دیگری حضرت می فرمایند که: "إِنَّ المُؤمِنَ يَغبِطُ و َلا يَحسُدُ و المُنافِقُ يَحسُدُو َلا َیغبِطُ"

یعنی مومن غبطه می خورد ولی حسادت نمی ورزد. و منافق حسادت ورزی می کند.

دو گام حسود در مواجهه با فضل محسود

نکته ی قابل توجه این است که، دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) که از جنس  منافقان هستند، و به ایشان حسادت می ورزند، هم فضل را تشخیص می دهند و هم  نسبت به محسود اقرار فضل دارند. بنابراین اولین گامی که حسود بر می دارد  این است که این فضل را انکار می کند.

یعنی دشمنان، پیغمبری را فضل می دانستند، اما با اینکه چرا این فضیلت  برای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باشد مشکل داشتند و لذا فضل محسود را  انکار می کنند اما در پله¬ی جلوتر آن فضلی را که انکار کردند به خود نسبت  می دهند.

بنابراین می بینیم دشمنان ریل گذاری تاریخ را به گونه ای انجام داده  اند که یک خط، انکار فضائل اهل بیت(علیهم السلام) است و خط دیگر نسبت دادن  آن فضائل به خودشان.

شیطان مدد دهنده برای هم پیمانی منافقان

وقتی کفر و شرک بخواهند حاکم شوند، شیطان هم کمک می کند و هم پیمان شده و تبدیل به احزاب می شوند. 

خواسته ی شیطان این است که " إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُوقِعَ بَيْنَكُمْ الْعَدَ وَةَ وَ الْبَغْضَآءَ"(۹۱/ مائده)

شیطان نمی خواهد دو مومن با هم زندگی کنند لذا  مومن و مومنه با هم  ازدواج می کنند، خداوند می گوید "... وَجَعَلَ بَیْنَكُم مَّوَدَّةً  وَرَحْمَةً...(۲۱/ روم)" اما شیطان شروع می کند به ایجاد اختلاف و بدبینی.

یعنی شیطان نمی خواهد دو مومن در کنار هم با آرامش قرار بگیرند. به نفع شیطان است که مشرک و کافر و منافق هم پیمان شوند.

لذا قرآن کریم می فرماید:"إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ...(۱۰/  حجرات)" مومنین؛ یعنی قلب ایمان آورده نه صرفا اسلام زبانی و ظاهری. چون در  بین مسلمانان منافق هم وجود دارد. منافق که با مومن برادر نمی شوند!  ولی  بعد می فرماید:"فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ"

مومنان حواستان باشد امر شیطان جدایی بین شما است.

امام زمان(علیه السلام) می فرمایند: که اگر اجتماع قلوب داشتید؛ و  باهم ناله می زدید که اللهم عجل لولیک الفرج؛ امر فرج ما به تاخیر نمی  افتاد...

این اجتماع قلوب وصف شیعه ی امیرالمومنین است.

جلسه هشتم

 علت پافشاری بر حقانیت شیعه

در ادامه ی بحث شب گذشته سوالی مطرح شد با عنوان اینکه چرا در برخورد  با مطالبی که اهل سنت گفته اند، شیعیان همیشه درصدد این هستند که برتری خود  را اثبات کنند؟

فرمایشات و رفتار ائمه(علیهم السلام) در زندگی بیانگر این است که  ایشان همواره انسان ها را دعوت به نیکی و احترام کرده اند. پس در سلوک  اجتماعی رعایت ادب را باید از ائمه(علیهم السلام) آموخت و آن را به کار  بست؛ ولی جایی که بحث اعتقادات پیش بیاید، هیچگونه سستی در مورد حق وجود  ندارد. چرا که بحث سر این است که این حق غصب شده متعلق به امیرالمومنین و  اهل بیت(علیهم السلام) است.

لذا اولین نکته برای پاسخ به این سوال این است که، هنگامیکه عقاید به  چالش کشیده می شود، وظیفه ی افراد این است که پای حق و باطل بایستند. "  فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ " در اعتقادات نمی شود ملاحظه  کرد...

تاریخ گواهی می دهد که بعد از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دشمنان  تا جایی که توانسته اند، دست از آزار  شیعیان را برنداشته و آنها را کشته یا به اسیری گرفته اند.

برای تخریب اعتقادات شیعه، خیلی از افراد فعال هستند و جان شیعیان از گذشته تا کنون در خطر است.

درطول تاریخ شاهد هستیم که هیچ کدام از ائمه(علیهم السلام) به لحاظ  زیست اجتماعی- و نه اعتقادی -مردم را گروه گروه نکرده اند. ایشان دائم مردم  را به ملایمت سفارش می کردند و هشدار می دادند که به یکدیگر ظلم نکنید.

فرمایشات حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) به مالک اشتر درباره ی حکومت داری، شاهدی بر این ماجراست.

حضرت مهدی(علیه السلام) هم میایند که قسط و عدل را در بین مردم برقرار کنند.

سوره قصص؛ هشداری برای آینده ی تاریخ!

نکته ی مهمی که در خواندن داستان های پیامبران و قومشان در قرآن باید  در نظر گرفت این است که اهل بیت(علیهم السلام) هشدار داده اند که تمام این  اتفاقات دوباره در تاریخ تکرار می شود.

خداوند در آیات ابتدایی سوره قصص با اشاره به داستان حضرت موسی(علیه السلام)می فرمایند:

"بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ...طسم(۱)تِلْكَ آيَاتُ  الْكِتَابِ الْمُبِينِ(۲)نَتْلُوا عَلَيْكَ مِن نَّبَإِ مُوسَى  وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (۳)

فرعون هنگامیکه برتری جویید، افراد را چند فرقه کرد.. إِنَّ  فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا... روایت است  که خلفا هم میان مردم شکاف انداختند وگروهی را به استضعاف کشاندند و ...  يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَيَسْتَحْيِي  نِسَاءهُمْ  بازهم داستان کربلا شاهد این ماجراست... إِنَّهُ كَانَ مِنَ  الْمُفْسِدِينَ (۴)

 

بعد از آن صحبت از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) پیش میاید و ...  وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ  وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ(۵)"

نعمت داشتن ولایت خداوند و اهل بیت علیهم السلام؛ وجه تمایز شیعیان

داستان؛ داستان ظلمی است که به اهل بیت(علیه السلام) می شود... و خدا در آیه ۳۳ سوره اسراء می فرماید:

"وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا  فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ إِنَّهُ كَانَ مَنْصُورًا "...و منصور نام  امام زمان(علیه السلام) در آسمان هاست...

در سوره ی مائده و داستان هابیل و قابیل ذکر شد که قابیل تاکید می کند  که من تو را خواهم کشت؛  وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ  بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ  يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا  يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ ﴿۲۷﴾

اما هابیل از این کار اباء می کند و می گوید از خدا می ترسم. لَئِنْ  بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِيَ  إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿۲۸﴾  این برخورد را در رفتار امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهما السلام) هم - با  اینکه حتی قاتل خود را می شناختند- می توان مشاهده کرد. 

فرق شیعه با بقیه این است که اگر به او ظلم شود، "ولی" دارد. یعنی  شیعه پشت سر مولای خود قیام می کند و همگان باید برای انتقام از امام خود  اجازه بگیرند.. این نشانگر نظم شیعه است.

در زندگی اهل بیت(علیهم السلام) یک مسأله می درخشد و آن این است که  "ولی" اهل بیت(علیهم السلام)، خدای متعال است. [..از حضرت(علیه اسلام) سوال  کردند که چرا فدک را پس نمی گیرید؟ و ایشان در جواب فرموده اند که ما ولی  شما هستیم و ولی ما خداوند است؛ حق ما را خدا باید بگیرد...]

این مظلومیت در صحنه ی کربلا نمود پیدا می کند. امام حسین(علیه  السلام) در روز عاشورا بعد از به میدان فرستادن حضرت علی اکبر؛ فریاد می  زنند که آاه ای خدا... خدای خود را صدا می کنند...این می شود امام؛ و باید  شیعه ی چنین امامی بود... ان شاءالله

جلسه نهم

 طاعت مفترضه؛ عنایت خاص خداوند به حضرات معصومین علیهم السلام

اجمال بحث شب های گذشته این بود که اگر کسی به شخصی حسادت ورزد که آن  محسود هیچ تفاخری نداشته باشد که حسادت حاسد را تحریک کند؛ و اگر محسود  پاکی مطلق باشد ؛ حسادت به او حکمش متفاوت است و حسادت هیچ نوجیه عقلی  ندارد. 

وقتی از امام باقر(علیه السلام) راجع به آیه ی۵۴ سوره نساء "أَمْ  يَحْسُدُونَ النّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللّه‏ُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنا  آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً  عَظِيماً" سوال شد؛ فرمودند که ملک عظیم همان "الطَّاعَه الْمَفْرُوضَه "  است. یعنی طاعت مفترضه ی امام عنایت خاص خداوند به ایشان است.

ائمه علیهم السلام به فضل خداوند دارای نعمات زیادی هستند، اما دشمنان به اینکه اطاعت ایشان واجب است، حسادت ورزیدند.

اطاعت ائمه علیهم السلام در عالم تکوین و تشریع

اینکه خدای متعال طاعت ائمه علیهم السلام را واجب کرده، دو معنی دارد.  در عالم تکوین معنایش این است که هر جنبنده ای در عالم تحت فرمان ایشان  است و در عالم تشریع هر موجود مختاری باید از آن ها اطاعت کند. پس ولایت  تکوینی و اطاعت واجب موجودات در عالم تکوین و تشریع، همان چیزی است که موجب  حسادت افراد شد.

مَنْ أَطَاعَكُمْ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ ... اطاعت خداوند اینگونه محقق می شود که "مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللّه َ " [۸۰ سوره  نساء]

رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در غدیر، به ولایت امیرالمومنین(علیه  السلام) اصرار می ورزند چرا که پذیرش آن باید به اختیار مردم باشد؛ ولی به  محض پذیرش، امیرالمومنین نگه دار و مراقب انسان می شوند. 

امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) ولی خدا بر روی زمین

هم اکنون هم امام زمان(علیه السلام) آن سرپرستی خاص را نشان می دهند.  ایشان منتظر است که امر افراد را اصلاح کند چرا که او به قلب ایشان مسلط تر  از خودشان است.

خانه ی اهل بیت(علیه السلام) در مدینه معروف به این بوده است کههیچ کس  دست خالی برنمی گشته است. این ویژگی فرستادگان الهی است که هیچ انتظاری  ندارند و مأمورند به اینکه بگویند "لا أسألُکُم علیهِ أَجراً إِلاّ  المَوَدَّةَ فیِ القُربی" [۲۳ سوره شوری]...خداوند به پیامبر می گویند که  اگر کسی آمد، به او پناه بده... "وَإِنْ أَحَدٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ  اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ  "... ائمه(علیهم  السلام) این ویژگی را دارند که مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا وَ مَنْ لَمْ  يَأْتِكُمْ هَلَكَ... 

ویژگی سفینه ی نوح همین است که انسان فقط باید قصد کند که سوار شود... " ارْكَبْ مَعَنا" !

نکته ی مهم در برخورد با افراد این است که باید از هر فرصتی استفاده  کرد که مردم را با اهل بیت(علیه السلام) پیوند داد. امام زمان(علیه السلام)  ولی و خلیفه‌ی خداوند بر روی زمین است؛ همه ی مردم ریزه خوار ایشان هستند.  اگر کسی عناد نداشته باشد، در مقابل ایشان سر طاعت فرود میاورد...

جلسه دهم

 طرح یک سوال

در ادامه ی مباحث گذشته سوالی مطرح می شود مبنی بر اینکه اگر اسلام حق  است چرا جمعیت کمی از مردم دنیا مسلمانی می کنند و چرا در بین اکثریت  مسلمانان، فرهنگ دوست داشتن اهل بیت(علیهم السلام) و اطاعت ایشان وجود  ندارد...!؟

علی رغم اینکه یه عده "مغضوب علیهم" هستند و عامدانه دشمنی می ورزند و  راه خدا را می بندند، عده ی دیگر مردم عادی هستند که جزء فرقه ی "ضالین" می باشند و اگر منافعشان در خطر نباشد، سخن را می پذیرند.

پس چرا افراد در تبلیغ و رساندن پیام خدای متعال و ولایت امیرالمومنین(علیه السلام) نمی توانند خوب نقش ایفا کنند و نتیجه بگیرند؟!

طی مباحث شب قبل عرض شد که باید جهانیان را دعوت به امام زمان(علیه  السلام) و سفره ی امام حسین(علیه السلام) نمود. اما گاهی به علت حسادت،  کینه و تکبر که صفت دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) است، نمی شود این کار را  کرد و باید نکاتی را در پاسخ به این سوال رعایت کرد.

کلید مهم در امر تبلیغ

نکته ی مهم این است که هنگامی که انسان می خواهد حقیقتی را به یک نفر  هدیه بدهد که او متوجه شود که اشتباه کرده؛ باید به گونه ای عمل کند که او  احساس شکست نکند و مجبور به اقرار نشود.

لذا انبیاء الهی هنگام دعوت مردم به توحید، آیه و معجزه را به خودشان نسبت نمی دادند. یعنی مردم می دانستند که کلید آن معجزه به دست خداست. برای  همین ساحران بعد از دیدن معجزه ی عصای حضرت موسی(علیه السلام) به سجده افتادند و گفتند :" آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِينَ...رَبِّ مُوسَى  وَهَارُونَ" [۴۷ و ۴۸ سوره شعرا].

افراد باید به گونه ای عمل کنند که هرکس آنها را دید، امام زمان(علیه  السلام) را مشاهده کند نه آن فرد را. پس در معرفی امام(علیه السلام) و امر  به معروف ، حتی الامکان باید کاری کرد که آدمی خودش کمتر دیده شود؛ لازمه ی  چنین کاری داشتن تواضع، محبت و تحمل ناسزا است...  هنگامی که مردم بفهمند  این فرد از خود چیزی ندارد؛ دیگر وجهی برای حسادت باقی نمی ماند و این امر  به معروف موثر خواهد بود.

تکبر؛ آفت جان آدمی

روایات در باب فضیلت گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) و آمرزش گناهان برای برخی افراد سنگین است.

 به قاعده ی قرآن و اسلام، برای آمرزش گناهان باید استغفار کرد. اما  چه چیز باعث می شود که طلب استغفار برای آدمی سخت می شود؟ تکبر...

حضرت صدیقه ی زهرا(سلام الله علیها) فرموده اند که خدای متعال نماز را  قرار داده اند تا تکبر از بین برود. کسی که نماز می خواند بت وجودش و تکبر  در او تراشیده می شود؛ و هرچقدر به نمازش اهمیت بدهد، آدم ملایم تری خواهد  بود.

آفت جان آدمی تکبر است؛ چرا که " أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ "...[۱۵ سوره فاطر].

برای همین خدای متعال می فرمایند که "وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ  الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ" [۵۶ سوره ذاریات]... وقتی انسان بفهمد که  فقیر است آرام تر می شود و هنگامیکه بداند خدای متعال غنی است، خیال انسان  راحت می شود... "أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ" [۲۸ سوره  رعد]...

آمرزش گناهان زیر خیمه ی سیدالشهدا(علیه السلام)

وقتی انسان در مجلس روضه ی امام حسین(علیه السلام) قرار می گیرد، دلش  از این مصیبت می شکند... مُصِیبَه مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ  رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَامِ وَ فِی جَمِیعِ السَّمَاوَاتِ وَ  الْأَرْض... دل که بشکند، سمت عذرخواهی و استغفار می رود. پس کسی که بر این  مصیبت گریه می کند به سمت استغفار واقعی پیش می رود... و برای همین  گناهانش پاک می شود. و به همین خاطر گریه ی بر اباعبدالله تکبر را بیرون می  کند و انسان را مهیای استغفار می نماید. در خیمه ی امام حسین(علیه السلام)  تکبر و حسد نابود می شود. چقدر باید بر این نعمت شکر خدا را بجا آورد؟!

چشاندن مصیبت حضرت(علیه السلام) مدال افتخار انبیاء الهی است...

اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ لَکَ...

جلسه یازدهم

فضایل و رذایل اخلاقی

با خواندن روایات اخلاقی متوجه می شویم که چنین نیست که رذایل و فضایل  از هم جدا باشند. به عنوان مثال، گاهی ائمه(علیهم السلام) رذایل اخلاقی را  بر می شمارند و می فرمایند: سه صفت ریشه ی همه ی معاصی اند؛ حسد، حرص و  تکبّر. یعنی نمی شود که حسد باشد و رذایل دیگر نباشند! همه به هم مرتبطند و  پیوند دارند. 

به همین علت در روایات، سخن از جنود عقل و جنود جهل به میان میاید. 

اتفاقا فضایل اخلاقی هم مانند شبکه عمل می کنند. لذا اگر کسی به یک صفت خوب پایبند باشد، به خوبی های دیگر هم کشیده می شود. 

احکام خدای متعال و تعالیم اهل بیت علیهم السلام؛ راهگشای زندگی

نظام رابطه ی والدین و فرزندان در خلقت درس آموز است. فرزند صلاح و  فساد آینده اش را تشخیص نمی دهد. بنا بر مسأله ی طبیعی، قاعده ی رشد این  است که یک نفر که آینده و بالاتر را بتواند ببیند، باید به فرزند توصیه  کند. 

خدای متعال هم به انسان راهکار می دهد و می فرماید که نماز  بخوانید...این نماز پاکتان می کند. روزه بگیرید... " لَعَلَّكُم  تَتَّقونَ". این تقوا برای شما مفید است؛ چرا که "وَالعاقِبَةُ  لِلمُتَّقينَ"... و "إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ".

پس خداوند همه ی دستورات را داده و لذا کسی که به تعالیم خدای متعال  عمل می کند، هزاران منفعت نسبت به جذب فضایل و دفع رذایل اخلاقی کسب می  نماید.

اهل بیت(علیهم السلام) احکام را تعلیم می دهند. الحمدلله علی  الاسلام... بعد از مسلمان شدن و عمل کردن به احکام، افراد وارد دایره ی  ایمان می شوند. 

عمل صالح برای مومنان است. هرچه فرد بیشتر ایمان بیاورد، برای خودش  بهتر است و احکام جدیدی به او می آموزند که چندبرابر او را جلو می برد! 

کسانی که به دارالایمان می آیند، خدا مسیر را برایشان آسان تر می کند. 

"یُرِیدُ اللَّهُ بِكُمْ الْیُسْرَ" و یسر هو امیرالمومنین(علیه  السلام) . لذا اگر کسی دستش را به دست ایشان و امام زمان(علیه السلام)  بسپارد، نماز و اعمال او ثواب و اثر بیشتری پیدا می کند. ایشان به ما پیغام  داده اند که "إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ لِمُراعاتِکُمْ، ولاناسینَ  لِذِکْرِکُمْ"

ذکر مصیبت سیدالشهدا(علیه السلام)؛ پاک کننده ی رذایل اخلاقی

نکته ی مهم این است که تنها با توصیه ی بشری نمی شود رذایل را از خود  دور کرد. آن چیزی که فرد را از هر رذیلتی پاک می کند و به هر فضیلتی مشتاق  می نماید، مصیبت امام حسین(علیه السلام) است.

اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرینَ.... اَلْحَمْدُ للَّهِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى...

مصیبت امام حسین علیه السلام، بزرگترین چیزی است که برای پاکی به کسی می دهند...

جلسه دوازدهم

 گواهی تاریخ بر سرگذشت دین و گم شدن حقیقت آن

یکی از مواردی که جزء مسلّمیات تاریخ می باشد؛ این است که معاویه ی  ملعون دشمنی نسبت به امیرالمومنین (علیه السلام) را علنی کرد و سب ایشان را  تبدیل به مناسک دینی نمود تا جایی که سب در نماز جمعه واجب شد. معاویه در  جامعه حاکمیت فرعونی داشت و رسما حکومت را موروثی اعلام کرد؛ درصورتیکه همه  می دانستند که یزید مردی فاسق است. بدین ترتیب نسلی متولد شد و بعد به  بزرگسالی رسید که در این فضا جلو رفته است...

به فرموده ی قرآن " إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ  الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي  الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ"  [آیه ۱۵۹ سوره بقره]

در آن فضا، همه ی مسائل دین باقی ماند به جز عترت. یعنی با عزم راسخ و  حتی زور و تازیانه، اعمال و مناسک ظاهری دین را حفظ کردند، ولی از حقیقت  دین چیزی نماند. این افراد با کتمان حق مردم را در دست گرفتند؛ و به مرور  کوشیدند که امام را به حاشیه ببرند، تا جایی که امام محصور شد و رسید به  عصر غیبت...اکنون هم غیبت معرفت امام زمان(علیه السلام) وجود دارد و مردم به این زندگی عادت کرده اند...

کتمان حق و سستی در معرفی امام

سال ۶۰ هجری و در کربلا چنین فضایی حاکم بود. لذا دشمن به حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) می گوید که تو را میکشیم؛ "بغضا لأبیک"...

درصورتیکه خیلی از افراد سپاه مقابل، اصلاً امیرالمومنین(علیه السلام) را ندیده بودند و تنها به خاطر کینه ی پدرانشان نسبت به ایشان بغض داشتند.

قرآن کریم هم در بیان وصف این مردم می فرماید "وقتی به عده ای می  گویند که چرا شما به خداوند ایمان نمی آورید و پیامبران را اطاعت نمی  کنید؛آنها می گویند ما پدرانمان را بر این یافتیم" 

خیلی از افراد بارها از خود رسول الله(صلی الله علیه و آله) شنیده  بودند که "عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ" یا خطاب به  حضرت علی(علیه السلام) فرموده بودند که:" إِنَّ هَذَا أَخِی وَ وَصِیی وَ  خَلِیفَتِی فِیكُمْ فَاسْمَعُوا لَهُ وَأَطِیعُوا"... و شنیده بودند که  "حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا تَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ" و می دانستند که ایشان حضرت علی(علیه السلام) را خیلی دوست می دارند و فرموده بودند که  اولاد حضرت علی(علیه السلام) پسران پیغمبر هستند.

رساندن پیام غدیر؛ وظیفه ی همگانی

با دیدن تاریخ سرگذشت افراد و فرمایش قرآن کریم؛ اکنون نیز باید به  پیام و فرمایش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) توجه نمود؛ ایشان بعد از  اینکه به تفصیل امیرالمومنین و فرزندان ایشان را معرفی می کنند  و راه نجات  را تبعیت از ایشان اعلام می دارند، می فرمایند که:"فَلْیُبَلِّغِ  الْشاهِدُ الْغائِبَ وَ الْوالِدُ الْوَلَدَ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ..."

اکنون و در فضایی که معرفت نیست، غبار مسموم و اثر سوء عمل افرادی که  می خواستند اهل بیت(علیه السلام) را خراب کنند، هنوز در عالم هست. این  وجوبی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر برای همگان اعلام کردند،  همان چیزی است که سستی در آن، می تواند فجایعی مثل کربلا ایجاد کند؛

مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَيْتَةً جاهِلِيَّةً...

جلسه سیزدهم

 برتری جویی و تکبر

علی القاعده مطلب برای افرادی که مقابل سپاه سیدالشهدا(علیه السلام)  ایستادند، روشن بود. ولی سوال پیش می آید که چرا این افراد دست به چنین  اقدامی زدند؟ متاسفانه رذایل اخلاقی به گونه ای است که به مرور در فرد رشد  کرده و اگر جلوی آن گرفته نشود فاجعه به بار می آورد. خدای متعال در آیه ۴ و  ۵ سوره قصص می فرمایند :" إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ  أَهْلَهَا شِيَعًا"

 

یعنی فرعون در روی زمین برتری جویی کرد. انسان ها در دنیا جایگاه و  مراتب مختلفی دارند، اما اراده ی علو و برتری جستن همان چیزی است که در  گفتگوی جلسات قبل، از آن تعبیر تکّبر کردیم. فرعون از این قدرت استفاده کرد  و "يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ " اما خداوند در  ادامه می فرماید " وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا  فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ"

کسانی که حق اهل بیت(علیهم السلام) را غصب کردند، فرعون این امت  هستند. در آن خواب معروف رسول الله(صلی الله علیه و آله) که بوزینه ها از  منبر ایشان بالا می رفتند. یعنی دشمنان جایگاه الهی و جانشینی پیغمبر را  غصب کردند که بگویند دین متعلق به ماست! این افراد نماز تراویح و جهاد نکاح  را به خدا نسبت می دهند. این همان کاری است که اهل بیت(علیهم السلام) به  آن شرک می گویند.  دشمنان سیدالشهدا(علیه السلام) را می کشند و توجیه می  کنند که او از دین خارج شده بود! این کار به قصد علو است که به بگویند  "أناَ رَبُّکُمْ الأعْلی"...

محبت به خدا اصلی ترین راه تقرب

اهل بیت(علیهم السلام) دستوراتی را -مانند نماز-در قالب احکام به ما تعلیم کرده اند که راهگشای زندگی است.

وقتی مومنان بعد از اسلام آوردن، به دارالایمان وارد می شوند، اجر و  پاداش اعمال چند برابر می شود.  و اما آن اکسیر اعظمی که به مومنان مرحمت  می شود؛ و افرادی که نمی خواهند ایمان بیاورند از آن بی بهره اند، حب خدای  متعال و حب هرآنچه که به او منسوب است، می باشد.

"الَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ " [۱۶۵ سوره بقره] و قرآن  می فرماید که دشمن ترین افراد برای گروهی که ایمان آوردند، یهود و مشرکین  هستند.

کسی که مومن می شود، چون اسلام وارد قلب او شده، لازمه ی تسلیم بودن در پیشگاه خدا این است که او را دوست داشته باشد. 

اجر رسالت

اتفاقا ایمان و تسلیم محض در جایی رخ می دهد که محبت وجود داشته می باشد. قرآن کریم می فرماید: " 

"قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى"[ ۲۳ سوره شوری]

حضرت سجاد(علیه السلام) در عبور کاروان اسرا از کوفه و شام، مکرر آیه ی  مودت را تلاوت می کنند و می گویند که قربی و اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه  و آله) ما هستیم. 

اسلام کار سختی را نمی خواهد، بلکه مطابق فطرت آدمی که پاکی و خوبی را  امور پسندیده ای می داند، می گوید کسانی را دوست داشته باشید که هیچ  ناپاکی در وجود آنها نیست. افرادی که هروقت در خانه ی آنها را بزنند، جواب  می دهند... 

"وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا"[ ۸ سوره نساء]

بزرگترین نعمت خدا به شیعیان

ان شاءالله خدا توفیق بدهد که قدر نعمت تمام، و تمام نعمت الهی-ولایت  امیرالمومنین علیه السلام- را بدانیم و تا می توانیم به دیگران محبت کنیم. 

خلقت دو منشأ دارد؛ یکی شجره ی طیبه و دیگری شجره ی خبیثه ی ملعونه.  تا آخرین نفس انسان ها فرصت دارند که به یکی از این دو شجره بپیوندند. 

ادب را باید از خدا آموخت؛ یعنی ملاک محبت و لعن کردن انسان، باید تعالیم خدای متعال و اهل بیت(علیهم السلام) باشد.

لزوم محبت به مومنان و خصوصاً اهل خود

امام(علیه السلام) می فرمایند که بهترین شما کسی است که با اهلش مهربان باشد. و قرآن می فرماید: " 

وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا  لِتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً" ۲۱  [سوره روم]

و در حدیث دیگری پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: " خَيرُكُم خَيرُكُم لأَهلِهِ و َأَنَا خَيرُكُم لأَهلى"...

مومن در دلش کینه نگه نمی دارد. شیعه ی امیرالمومنین باید با مومن  جوری رفتار کند که بفهمد با او طور دیگری مهرورزی می کند. "وَاخْفِضْ  جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ"  [۸۸ سوره حجر] چرا که  .. " اِنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلی  یَوْمِ الْقِیامَهِ"... برای یاور و ناصر امام زمان(علیه السلام) شدن، باید  تمام کینه ها و رذایل را دور ریخت.

 و مجلس روضه ی امام حسین(علیه السلام) برای هر آدمی شروع زندگی دوباره است...

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ