فایل های صوتی :

    معرفت معروف - جلسه اول.mp3

      معرفت معروف - جلسه دوم.mp3

      معرفت معروف - جلسه سوم.mp3


جلسه اول

 سوالی مهم

وقايعي نظير عاشورا افرادي را داراي مقام عاليه مي كند و بعضي را به  قعر شقاوت و عذاب سقوط مي كنند. ولی مگر ميشود بواسطه يك اتفاق تكليف شخص  يكسره و تعيين بشود؟ به هرحال افراد امکان دارد در زندگي دچار لغزش مى  شوند اما مگر امکان دارد که با يك اتفاق نيز همه زندگي او تحت الشعاع قرار بگيرد؟

در اینجا لازم است تذكرى مهم را ارائه دهیم: آنچه را كه نمى دانى  قضاوت نكن. مى شود از عمل شخصى برائت جست اما شخص را نمى توان قضاوت نمود و  بر او حكم جارى نمود.

يكي از اشكالاتي كه براى ما پيش مي ايد مسئله رجيم شدن شيطان است. شيطاني كه هزاران سال عبادت خدا را كرد تنها بواسطه يك سجده رانده شد؟ از  ظاهر شخص نمى توان قضاوت كرد چون منافق ويژگيش اين است كه در ظاهر اعمال خوب  انجام مي دهد اما سربزنگاه عملى خلاف مرتكب مى شود.

معرفت؛ ارزش عمل

براى دينداري به ما معرفت را تعليم نمودند و ارزش اعمال به ميزان معرفت آدميست. 

امام حسين عليه السلام در كربلا نيز آمده بودند تا روح عمل كه معرفت  است را به مردمان متذكر شوند زیرا در آن برهه آنقدر معروف دچار تحريف شده  بود كه حجت خدا می بایست آنها را به نسبت به طبع و فطرت انسانى خود فرا مي  خواند. و اوضاع در حدی وخیم بوده است که مردم  فردى مست و فاسق را خليفه  الرسول مى پنداشتند و پذیرفته بودند.

قرآن در تقسيم بندى افراد از لحاظ دین داری گروهى را معرفى مى نمايند  كه عقل نمي كنند، لذا مى بينيد افرادي را كه در ظاهر به مناسك ديني عمل مي  نمايند اما كمترين بهره اي از عقل و معرفت ندارند.

دين همواره به ما بر افزايش معرفت و بصيرت تاكييد مى نمايد و بنابراين ظاهر افراد و قيد آنها بر انجام مناسک دينى لزوماً حجت و برهان بر دین  داری درست ایشان نيست.

معرفت در نزد همگان معروف و شناخته شده است وگرنه امر به معروف معنا و مفهوم نداشت.

جلسه دوم

 گفته شد كه عدم معرفت آدمى را در ورطه قضاوت اشتباه حق و باطل قرار می دهد. 

تفاوت اطلاعات و معرفت 

امروزه اطلاعاتى بدست مى آيد كه لزوماً از جنس معرفت نيست. آدمى چه  مسائل و مطالبى براى او اهميت دارد؟ اطلاعات با معرفت تفاوت دارد. از دوران  تحصيل دبيرستان چه اطلاعاتى در ذهن ما باقى مانده است؟ گرچه آن زمان بسيار  برايمان مهم بوده است ولی اين موارد اطلاعات بشمار مى آيند و هيچيك از  آنها معرفت محسوب نمى شود. 

معرفت چيست؟

هست هايى كه براى فرد مصداق خوب و يا بد را در حوزه شناخت تعیین می  کنند را معرفت می نامند که اثر مستقیمی در شکل گیری زندگی فرد نیز دارند.  معرفت هم وجوديت دارد و هم داراي ارزش است.

خدا به همراه خلقت هم معرفت عطا نموده است. هر فردى در پيش خود هم بدى  را مى فهمد و هم خوبى را تشخيص مى دهد. ظلم را همگان بد مى دانند و بخشش  را به عنوان یک عمل خوب پذیرفته اند. نام اين قوه تشخيص و تمیز عقل است. 

«عقل حجت است»

حجت بودن عقل بدين معناست كه افراد مى توانند ديگران را مورد نقد و يا  تشويق قرار دهند. خداوند متعال دو حجت براى مردم قرار داد يك عقل كه مورد  احتجاج ميان مردمان است و يكى ديگر فرستادگان الهى كه مورد پاداش و عقوبت  در پيشگاه الهى است.

به عنوان مثال همه مردمان در منظر عقل واقعه عاشورا را محكوم مى كنند. 

نکته دیگری که در رابطه با عقل باید به آن توجه داشت این است که  نور عقل با تبعيت از آن بيشتر مى گردد.

رتبه افراد به ميزان معرفت اوست

رتبه افراد با عبادت بيشتر بالاتر نمي رود بلكه بالا رفتن رتبه مربوط  است به افزوده شدن معرفت افراد. از امام سجاد عليه السلام سوال مى شود كه  چرا در هنگام اقامه نماز حالتان منقلب مى شود؟ مى فرمايند هر كس متوجه باشد  كه در مقابل چه كسى ايستاده است، نماز او تغيير پيدا مى كند. 

بلندترين و شريفترين معرفت معرفت خداوند متعال است. اين معرفت در ما  نهادينه شده است و دنيا محل ظهور و فعال نمودن اين معرفت از سوى بشر است.

يكى از امتيازات و ويژگي رسول الله بر بقيه انبيا ، اذن در تلاوت كلام الله بوده است… 

لازمه خالد شدن در جهنم و يا در بهشت بواسطه يك واقعه و يا عمل،  معرفتی است كه در درون همگان نهادينه شده و از آن بهره مند هستند و لذا کسی  که با داشتن این معرفت شقاوت را انتخاب کند بی شک جایگاهش در قعر جهنم  است.

دشمنان و قاتلان امام حسين عليه السلام هيچ توجيه عقلى و شرعى در وقوع  اين جنايت نداشتند و اگر يزيد مردم را در مجلس اسارت دستور به تلاوت قرآن  می دهد در واقع می خواهد امر به يك عبادت بي معرفت را انجام دهد.

كربلا عرصه ظهور معروف و منكر است.

جلسه سوم

معرفت

گفته شد خداوند عقل به بندگان عنایت نموده است كه خود حجتی است برای  همگان که هیچگونه خطایی ندارد. و از اين باب است كه در قرآن كريم بارها  عبارت افلا تعقلون آمده است.

آنچيزى كه خداوند امر نموده است روشن است و در آن کوچکترین  ابهامى  نيست زیرا که قرار است نسبت به آنها در قیامت از افراد حسابرسی شود

دلیل شقاوت و یا سعادت مخاطبین حجج الهی

گفته شد خداوند دو حجت قرار داده است كه يكى ظاهريست و ديگر باطنى.

ما كه حجت الهيه رو ندیده ايم و شخصى كه حجت را نديده است نمى تواند  نسبت به آنانى كه حجت الهى را ديده اند قضاوت كند! براساس همين نكته نمى  توان دشمنان انبياء و اوصياء ايشان را قضاوت نمود و آنان را تبرئه كرد.  بنابراين آنانى كه آيات الهى را ديدند و منكر شدند، بطور قطع و يقين كافر  بشمار مى آيند.

لذا وقتى پيامبران گروهى را مخاطب قرار دادند و آيه خدا را بر آنها  نمايان نمود آنان قطعاً حجت بودن ايشان را درك كردند. لذا دشمنان امام حسين  عليه السلام در كربلا نيز بطور واضح و علنى با حجت الهى روبرو گشتند و امر  آنان به معروف را تبعيت ننمودند.

آيات فرستادگان الهى در رويارويي مستقيم تاثير الهى خود را داشته است و  براساس همين مسأله كافر و مؤمن به روشنى قابل تميز است. و اتمام حجت با  ارائه حجت الهى صورت مى گيرد.

 

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ  أَبْنَاءَهُمْ ۖ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ  يَعْلَمُونَ ﴿١٤٦/ بقره﴾

اهل کتاب همان گونه که پسرانشان را می شناسند پیامبر اسلام را [بر  اساس اوصافی که از او در تورات و انجیل خوانده اند] می شناسند، یقیناً  گروهی از آنان حق را درحالی که به آن آگاهند پنهان می دارند

 

الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ  أَبْنَاءَهُمُ ۘ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ  ﴿٢٠/ انعام﴾

کسانی که کتاب [آسمانی تورات و انجیل] را به آنان عطا کردیم [بر پایۀ  اوصافی که در کتاب هایشان بیان شده] پیامبر را می شناسند همان گونه که  پسرانشان را می شناسند، تنها کسانی که [سرمایه های وجودی] خود را تباه کرده  اند [به پیامبر اسلام] ایمان نمی آورند

 

يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ ﴿٨٣/ نحل﴾

آنان نعمت های خدا را می شناسند، ولی [از روی کبر و غرور] آن را [عملاً] انکار می کنند، و بیشترشان کافرند

مردمان در قبال حجج 

مردم در مواجهه با ائمه  عليهم السلام به سه دسته تقسیم مى شوند ١. مومن ٢. كافر ٣. مستضعف. 

در سال ٦۱ هجري كار بدان جا رسيده بود كه معروف و منكر تعاريف متفاوت پيدا  نمودند و حضرت خود را على الدوام در كربلا به معروفترين حقائق معرفى نمودند  تا شاید تلنگر و نهیبی باشد بر سپاه دشمن و ایشان را از خواب غفلت و  گمراهی بیدار کند.