فایل های صوتی :

   950825-تاملی در معنای واژه اسلام-جلسه اول.mp3

   950826-تاملی در معنای واژه اسلام-جلسه دوم.mp3

   950827-تاملی در معنای واژه اسلام-جلسه سوم.mp3

   950828-تاملی در معنای واژه اسلام-جلسه چهارم.mp3


جلسه اول

معنای اصیل کلمات و اصطلاحات را از منبع صحیح جویا شویم!

بعضی معانی و تعابیر از اصطلاحات دینی، خود نیز باعث شبهه زایی و جبهه  گیری می شود. بطور مثال اگر طهارت و انفاق بجای «نظافت» و «کمک به هم نوع»  بکار برده شود خود باعث جبهه گیری افراد می شود. اگر دین قانون وضع نماید  افراد دچار حساسیت خواهند شد در حالیکه در مقابل قوانین اجتماعی و مدنی را  مدح می نمایند.

یکی از این واژه ها واژه مسلمانی و اسلام است. امروزه مسلمانان را  مطابق با یکسری مطالعات اجتماعی و جامعه شناختی تعریف می نمایند و در حال  حاضر سعی بر تروریسم معرفی کردن اسلام دارند و نمونه های از قبیل داعش و  جبهه النصره و... را از مصادیق این اطلاق می شمارند.

درحالیکه نمونه صریح این اطلاق و بیزاری جستن از این نوع اسلام جعلی  در مجلس اسارت اهل بیت امام حسین علیه السلام بوده است که افراد در  رویارویی با آن صحنه، از اسلام و مسلمان بیزاری می جستند.

معرفی اسلام در قرآن

خداوند در سوره بقره (آیه ۱۲۴-۱۲۷) داستان حضرت ابراهیم علیه السلام  را بیان می کند که دیوار کعبه را بنا نهادند و در آخر از خدا خواستند که  آنها را از مسلمانان قرار دهد و نسل ایشان را مسلم نیز قرار دهد.

اسلام به چه معناست؟

اسلام به معنای تسلیم است حال مسلمان می بایست تسلیم که باشد؟ آیا در مناسبت های اجتماعی تسلیم خداوند هستیم یا تسلیم نفس خود؟!

اولیاء الهی و غیر الهی

انسان به محض جدا شدن از خدا و تبعیت نکردن از او، اولیاء متعددی پیدا  می کند و بگونه ای نیست که تصور نماید که اگر از بند تبعیت و پیروی از خدا  جدا شود دیگر پیرو کسی نیست! حتی اگر از شخصی هم تبعیت ننماید در رفتار و  اعمال خود از نفس خود تبعیت خواهد کرد.

پیام مکرر امام حسین علیه السلام نیز در مسیر کربلا، امر به معروف و نهی از  منکر بود. معروف در تعریف کلی، همان تسلیم امر خداوند و پیامبر(ص) و پیروی از ایشان است. 

جلسه دوم

 رابطه اسلام با جنگ و خشونت

با بررسی تاریخ صدر اسلام و جنگ هایی که در آن مقطع روی داده است به  روشنی می بینیم که آغاز گر هیچ جنگی مسلمانان نبوده اند و شرکت سپاه اسلام  در تمامی جنگ های برای دفاع از اسلام و مسلمانان صورت گرفته است. و این در  حالی است که حتی در همان جنگ ها نیز پیش از شروع نبرد، امیرالمؤمنین(علیه  السلام) و پیامبر(صلی الله علیه و آله) سپاهیان دشمن را به مصالحه و گرویدن  به اسلام دعوت می نمودند.

برهانی عقلانی در پذیرش اسلام

یکی از دلایل بدیهی در پذیرش اسلام توسط مردم که عقل هر انسانی نیز بر  آن صحه می گذارد این است که همراه بودن دین با خشونت و وحشت استقبالی را  در پی نخواهد داشت. یعنی دینی که با قلب و درون آدمی سر و کار دارد اگر  گرایش و علاقه ای نسبت به آن در درون فرد وجود نداشته باشد گرایش به سمت آن  شکل نخواهد گرفت.

به عبارت دیگر با فشار حکومت و حاکمین ممکن است که «جامعه مسلمین»  سامان بگیرد ولی با این روش کسی «دیندار» نمی شود، زیرا که گرایش به دین و  اختیار کردن آن امری قلبی و درونی است و با اجبار و زور و عوامل بیرونی نمی  توان آن را به افراد دیگر تحمیل کرد.

نجات مردم، سیره ائمه علیهم السلام

از نشانه های دین واقعی خدا سیره اولیاء او که ائمه علیهم السلام  هستند می باشد. همه ی این بزرگواران در تمامی مقاطع زندگی خود سعی در هدایت  مردم به سعادت و دین الهی داشتند. از امام حسن(علیه السلام) که صلح با  معاویه را پذیرفتند، اگرچه طعنه ها و زخم زبان های زیادی متوجه ایشان شد.  تا سیدالشهدا علیه السلام که هر آنچه که داشت قربانی این هدایت نمود.

شناخت ما از سایرین و نحوه برخورد ما با ایشان

دیندار بودن افراد در دو زمینه قرار داده می شود، یکی نشانه ها و  رفتارهایی که نمود بیرونی دارد، مثل «شهادتین» که کافی است برای مسلمان  شدن؛ و دیگری ایمان و اعتقاد درونی فرد به اسلام و مسلمانی است که دیگر این  وجه چیزی است که خدا و خود فرد تنها از آن آگاهی دارند و کس دیگری به آن  راه ندارد. 

در مورد نشانه های بیرونی از امیرالمؤمنین علیه السلام سؤال شد که  چگونه فرد متّقی را بشناسم؟ ایشان در پاسخ فرمودند ببین که آیا دو صفت  راستگویی و امانت داری در او وجود دارد یا خیر؟!  بر اساس این فرمایش ما در  تعاملاتی که با سایر مسلمانان داریم اگر کسی را مشاهده کردیم که چنین صفتی  را ندارد می توانیم خود را از او دور کنیم و ارتباطمان را با او کم و یا  قطع کنیم. ولی دیگر حق نداریم پا را فراتر گذاشته و با او درگیر شده و یا  او را متهم به بی دینی کنیم. زیرا اصل دینداری مربوط به ایمان و اعتقاد  درونی فرد است و همانطور که گفته شد بین خدا و بنده است و کس دیگری از آن  خبر ندارد.

ویژگی دیگری از متّقی

از دیگر توصیفاتی که در مورد مسلمان و متّقی بیان شده است این است که  سایر مردم از دست و زبان او در امان باشند. همین ویژگی کافی است برای  سعادتمند بودن و درست زندگی کردن. کافی است هر صبح خود را مخاطب قرار دهیم  که نیت من برای شروع این روز چیست؟ آیا از خدا می خواهم که خیر رسانی به  دیگران را روزی من کند؟ به بیان دیگر اگر ما روزی را سپری کنیم و نتوانسته باشیم در آن گره ای از کار دیگری باز کنیم آن روز چه سودمندی داشته ایم ؟

جلسه سوم

تعریفی جامع از اسلام

از امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد اسلام و تعریف آن سؤال پرسیده  شد؛ ایشان در پاسخ فرمودند که تعریفی از آن به شما خواهم گفت که تاکنون کسی  ارائه نکرده است، اسلام یعنی تسلیم بودن. این فرمایش حضرت به این معناست  که خلاصه دین و دین داری یعنی مطیع بودن و بندگی کردن. حال چه در زمان  پیامبران پیش از خاتم الانبیاء بوده باشد چه بعد از بعث ایشان، فرقی نمی  کند، اینگونه دین و دین داری کردن را اسلام می گویند.

لازمه تسلیم بودن

از  ملزومات تسلیم بودن و به تبع آن مطیع بودن این است که فرد به سخن  مولا گوش کند، و تا این عمل محقق نشود تسلیم شدن معنا ندارد. مصادیق بیرونی  آن را می توان به روشنی در تاریخ مشاهده کرد،  زمانی که لحظات آخر عمر  شریف پیامبر(صلی الله علیه و آله) است ایشان از اصحاب تقاضای قلم و کاغذ می  کنند تا وصایای خود را مکتوب نمایند تا انحراف و اختلافی میان مسلمانان  ایجاد نشود. ولی عده ای این درخواست حضرت را نمی گذارند که به درستی صادر و  اجرا شود.

و یا در واقعه غدیر می بینیم زمانی حضرت شروع به صحبت و انتقال امر  خدا در معرفی ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام می کنند که همگان  ساکت شده اند و به آن حضرت گوش می دهند و بعد از آن نیز از افراد اقرار  زبانی گرفته می شود و از آنها می خواهند بر آنچه که شنیدند بیعت کنند. و  لذا به همین دلیل است در وجود و ماهیت این اتفاق و خطبه اختلاف نظری وجود  ندارد.

پس لازمه تسلیم شدن خواستن و اجازه دادن است به اینکه پیام به گوش من  برسد. در غیر اینصورت دیگر نمی توان راهی از پیش برد و قدمی در جهت هدایت  برداشت.

روش عقلی در تعلیم و تعلم

بر اساس تعالیم قرآن اولاً باید وقت و هزینه را صرف معلم و استادی نمود که  صادق و امین باشد، و نه هر کسی. ثانیاً اگر سخنی را به صورت تصادفی از کسی  شنیدی آن را ابتدا گوش کن شاید که پیامی برای تو در آن باشد. البته روشن  است که نباید به هر جایی رفت و هر سخنی را شنید.

جلسه چهارم

 هر عقیده ای محترم است ؟

شاید بسیار این جمله را شنیده باشید که می گویند هر عقیده ای قابل  احترام است و باید محترم شمرده شود. ولی آیا چنین کلامی درست است ؟! با کمی  تفکر می بینیم که اصلاً چنین باوری درست نیست زیرا  عقایدی که باطل است و  با فطرت آدمی و شریعت الهی در تضاد است چگونه می تواند محترم باشد ؟! اگر  بخواهیم این عبارت را اصلاح کنیم نهایتاً می توان گفت که هر صاحب عقیده ای  محترم است، البته در صورتی که حقیقت بر او روشن نشده باشد.

فرق مؤمن و کافر در "گوش دادن"

بنا به فرمایشات خدای متعال در قرآن مؤمنان کسانی هستند که سرا پا گوش  هستند و هرآنچه که از جانب خدا و فرستاده او صادر گردد به گوش جان می  پذیرند و از خود چیزی بر فرمایشات ایشان تحمیل نمی کنند. از طرفی دیگر در  وصف کافران گفته می شود که ایشان علی رغم اتمام حجت و ارائه بینات الهی باز  هم منکر خدا و فرستاده او می شوند و به سخنان او گوش فرا نمی دهند.

برای درک و مشاهده بهتر مصادیق این مطلب می توان به این آیات مراجعه نمود :

سوره مبارکه بقره آیات ۹۲، ۹۳ و ۲۸۵  سوره مبارک نور آیه ۵۱     سوره مبارک انفال آیه ۲۱   

جهل یکی از موانع گوش دادن

از موضوعاتی که باعث عدم گوش دادن به فرامین و احکام الهی می شود  مسئله جهل انسان است. انسانی که علم او هر روزه به او ثابت می کند که جهل  او نسبت به دانسته هایش بی کران است در مواجهه با احکام و دستورات خدا قد  علم می کند و ادعا می کند که چنین دستوری بی معناست و دلیلی بر رعایت آن  نیست. در حالی که هرآنچه از جانب خدابه عنوان حکم ارائه شده است به واسطه ی  عنایت او به ما بیان شده. زیرا که او خالق این جهان است و از تمام قوانین  آن آگاهی دارد و این مطالب را برای ما بیان کرده است تا به درستی در این  جهان زندگی کنیم.

ولی مؤمنین و اولیاء خدا اینگونه نیستند. آنها به هر آنچه که خدا  دستور داده عمل می کنند و ایمان دارند ولو اینکه نشانه و بروز ظاهری و  بیرونی از آن نبینند و یا اینکه آن حکم بر خلاف میل و خواسته ی خودشان  باشد. زیرا صرف اینکه دستوری از جانب خداست کافی است برای مطیع بودن، زیرا  که از خدا قابل اعتماد تر وجود ندارد و لذا او بی جهت دستوری را صادر نمی  کند.

در محضر خدا بودن، کلیدی زندگی سعادتمند

یکی از کلیدهای طلایی که بسیاری از ما به آن توجه نداریم در حالی که  مشکل گشای بسیاری از مسائل روز مره ماست این است که خود را همیشه در محضر و  پیشگاه خدا ببینیم و بدانیم که او ناظر به تمامی امور و احوالات ماست. با  داشتن چنین باوری دیگر سختی های زندگی روزمره و بد رفتاری های سایرین نسبت  به ما قابل تحمل می شود زیرا می دانیم که خداوند می بیند و می داند و به  خاطر او این مشکلات را تحمل می کنیم. زندگی کردن با چنین باوری بسیاری  شیرین تر و لذت بخش تر خواهد بود.

جلسه پنجم

 تعاریفی دیگر از قرآن در مورد کفر و ایمان

برای بهتر شناختن کافران و ویژگی های آنان نگاهی دیگر به قرآن می اندازیم :

إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ  لَا يُؤْمِنُونَ ﴿٥٥/ انفال﴾ الَّذِينَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ  يَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لَا يَتَّقُونَ ﴿٥٦/  انفال﴾

بی تردید بدترین جنبندگان نزد خداوند کافرانند، که [یه سبب کبر و  عنادشان] ایمان نمی آورند(۵۵) هم آنان که [بارها] با آنان پیمان بستی، ولی  هر بار پیمانشان را می شکنند، و [از خدا در این پیمان شکنی و خیانت] پروا  نمی کنند(۵۶)

 

مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَنْ جَاءَ  بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ  ﴿١٦٠﴾ قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا  قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا  وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ  ﴿١٦١﴾ قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ  الْعَالَمِينَ ﴿١٦٢﴾ لَا شَرِيكَ لَهُ  وَبِذَلِكَ أُمِرْتُ وَأَنَا  أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ ﴿١٦٣﴾

هر کس کارِ نیکو [به پیشگاه ما] بیاورد پاداشش ده برابر است، و آنان  که کارِ بد بیاورند جز به مانند آن مجازات نشوند و مورد ستم قرار نمی گیرند  (۱۶۰) بگو: مسلّماً پروردگارم مرا به سوی راه مستقیم هدایت کرده؛ [راه  مستقیمی] که دین ثابت و استوار است؛ همان دین ابراهیمِ یکتاپرست؛ که از  مشرکان نبود (۱۶۱) بگو: نمازم، عبادتم، زندگی ام و مرگم فقط برای خداوند  یکتا پروردگار جهانیان است (۱۶۲) او را شریکی نیست، به این [یگانه دانستنِ  او] مأمورم، و نخستین کسی [از بین شما] هستم که تسلیم [خداوند] هستم (۱۶۳)

 

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا  قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکنْ قُولُوا  أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ  وَإِنْ  تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا   إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿١٤﴾

بادیه نشینان گفتند: ما ایمان آورده ایم. بگو: ایمان نیاورده اید،  بلکه بگویید اسلام آورده ایم؛ زیرا هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است،  اگر از خدا و پیامبرش اطاعت کنید چیزی از اعمالتان را [که سزاوار پاداش  است] کم نمی کند؛ زیرا خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.

 

فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ  بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ  وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿٦٥﴾

به پروردگارت سوگند! آنان مؤمن [واقعی] نخواهند بود مگر آن که تو را  در آنچه میان خود اختلاف دارند به داوری بپذیرند، سپس از داوری ات در  باطنشان احساس دلتنگی [و نارضایتی] نکنند و [کاملاً] تسلیم [حکم تو] باشند

 

 

إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا  وَإِنْ  تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ  الْمُؤْمِنِينَ  وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ ﴿٤﴾ عَسَى  رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَيْرًا مِنْكُنَّ  مُسْلِمَاتٍ مُؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ  ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَارًا ﴿٥﴾

اگر شما دو زن به پیشگاه خداوند توبه کنید [به صلاح شماست؛ زیرا] دل  هایتان [از حق] منحرف شده است، و اگر بر ضد پیامبر همدستی کنید [راه به  جایی نخواهید برد، و بدانید که] به یقین خداوند و پیامبر و صالح مؤمنان [که  بنا به روایات امیرالمؤمنین علی علیه السلام است] و فرشتگان نیز بعد از  آنان پشتیبان او خواهند بود (۴) چنانچه پیامبر، شما را طلاق دهد امید است  که پروردگارش همسرانی بهتر از شما که اهل تسلیم [به حق]، مؤمن، فرمانبردار،  توبه کننده، عبادت پیشه، روزه دار، بیوه و یا دوشیزه باشند جایگزین شما کند (۵)

 

تفاوت ایمان آوردن و مسلمان بودن

با مطالعه ی قرآن و همچنین تاریخ مشاهده می کنیم همیشه کسانی که  مسلمان هستند آنگونه که اسلام می گوید و حکم می کند رفتار نمی کنند و در  واقع گویی ظاهر آنها مسلمان است. در اینجا به نکته ای پی می بریم و آن هم  تفاوت اسلام آوردن و ایمان آوردن قلبی به اسلام است. مسلمان شدن عملی است  که با شهادتین گفتن در ظاهر امر رخ می دهد و بعد از آن فرد وارد گروه  مسلمانان می شود که در این حالت او با دیگر مسلمانان و بالعکس دیگر  مسلمانان با او می توانند مراودات و تعاملات اجتماعی نظیر ازدواج، ارث بردن  و ... را داشته باشند. ولی این امر تنها برای امور اجتماعی و ظاهری است  ولی حقیقت «مسلمان شدن» امری است قلبی که فرد باطناً تسلیم امر خدا و آنچه  که او و فرستادگانش حکم کرده و می کنند می شود. و البته کس دیگری به جز خود  فرد و خدا از این قسمت از اسلام آوردن آگاهی ندارد. و آنچه که در نزد خدا  از اهمیت برخوردار است و در روز قیامت نیز مورد سؤال و بازخواست قرار می  گیرد این ایمان و تسلیم قلبی است.

حضرت نیز در این رابطه مسلمانی را به دو قسمت تقسیم می کنند مسلمانی  پیش از ایمان آوردن و مسلمانی بعد از ایمان آوردن. و در روایات نیز باید  دقت داشت که در جایی که عبارت "مسلم" بیان شده است مراد کدام مسلمانی است.