جلسه اول

اغلب افراد به هنگام ناخوشی و ناملایمات در زندگی شخصی خود این جمله را به  زبان می آورند که "چرا زندگی در این دنیا با این سختی و دشواری همراه  است؟". چنین سؤالی از نحوه نگرش افراد به خلقت و خدا سرچشمه می گیرد.

در یک تقسیم بندی مشکلات آدمی به دو دسته کلی تقسیم می شوند، دسته اول  آن مشکلاتی که فرد در به وجود آمدن آنها دخیل بوده و تأثیر مستقیم داشته  است، دسته دوم آن مشکلاتی است که به ظاهر فرد در بروز آنها دخیل نبوده است؛  بیشتر مشکلات ما انسان‌ها نیز از دسته اول هستند.

از یک نگاه دیگر مشکلات را می‌توان به دو دسته دیگر تقسیم کرد؛ دسته  اول مشکلاتی که محصول عملکرد آدمی است (مانند بیماری هایی که امروزه گریبان  گیر بشر است)، دسته دوم مسائل و مشکلاتی که به واسطه خواسته های آدمی است  (مانند سختی کشیدن در طول تحصیل علم برای رسیدن به جایگاه و مقام خاصی).

بنابراین متهم کردن دنیا، نظام خلقت و خدا به هنگام مواجه با سختی ها در این دنیا عمل صحیحی نیست.

در ریشه یابی کردن مشکلات ریشه بعضی از آنها مشخص و معلوم می شود ولی  ریشه بعضی دیگر برای آدمی همیشه در ابهام است و این سبب می شود که خلقت و  خدا را محکوم می کند.

اگر توحید (به معنی درک کردن خدا بدون وهم و تصور کردن او) و عدل ( به  این معنی که خدا برای کسی سختی و ناراحتی نمی‌خواهد) در درون آدمی نهادینه  شده باشد در مشکلات خدا را متهم نمی کند.

اصلی ترین مشکل بشر در عصر حاضر این است که در زمانی این دنیا را  شناخته است که اتفاقاتی نظیر ظهور پیامبران، آمدن پیامبر اسلام (صلی الله  علیه وآله)، معرفی و آمدن جانشنین ایشان (امیر المؤمنین(علیه السلام) و  ائمه (علیهم السلام))، غصب حق و جایگاه جانشین پیامبر (صلی الله علیه و  آله) توسط دشمنان ایشان و ایجاد انحراف در آخرین و کاملترین دین الهی اتفاق  افتاده است تا جایی که در زمان حال امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) از  نظرها پنهان گشته اند، لذا با دنیایی که بی کم و کاست وکامل باشد مواجه  نشده است.

جلسه دوم

 هر اتفاق و رویدادی که رخ می دهد هم محصول اراده ماست هم به خواست و اراده  خداوند است. اگر فرد خلاف خواست خدا (عمل مورد پسند خدا) عملی را مرتکب  شود به واسطه دادن اختیار به او برای امتحان شدن است. 

تقدیر بدین معناست که اعمالی که ما قصد می کنیم انجام دهیم مقدر شده  است و استغفار، تقدیراتی را که مورد رضایت خداوند نیست، را تغییر می دهد.

در زمینه زندگی دنیایی و دینی، محدودیت زمانی و مکانی در زندگی کردن  همراه با پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) معنا  ندارد و راه و روش آن توسط قرآن و احادیث بیان شده است. شک و تردید موجود  به خاطر خود بشر است. قرآن علم کامل است و تنها کسی (پیامبر(صلی الله علیه و  آله) و ائمه(علیهم السلام) ) که از جانب خداوند علم فهم قرآن به او عطا  شده باشد آن را درک می کند.

در پیچ و خم زندگی با سنجش دل خویش می توانیم درک کنیم که آیا همنشین امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هستیم یا خیر؟!

غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) امتحانی است تا به واسطه آن  مشخص شود که انسان برای جستن راه سعادت به چه کسانی مراجعه می‌کند. باید  توجه داشت راه سعادت در زندگی در همه شرایط (زمانی و مکانی) توسط خدا برای  ما مشخص شده است.

شکایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در  خلافت به خاطر این بوده است که حال بشر را در چنین روزی مشاهده می‌کرده‌اند  و وضعیت فعلی دنیا خلاف خواست خداوند بوده و نظام دنیا به گونه‌ی دیگری  قرار بود باشد.

جلسه سوم

 دشمن آشکار و اصلی انسان، شیطان است. اصلی‌ترین تلاش شیطان منحرف کردن  انسان از صراط مستقیم (ولایت امیرالمؤمنین(علیه السلام) ) است. لذا به  کسانیکه خارج از این مسیرند کاری ندارد و در بعضی موارد آن‌ها را در کارهای  به ظاهر صواب، رهنمون و تشویق می‌کند.

زندگی به سه بخش کلی تقسیم می‌شود؛ زندگی دنیایی(نباتی)، زندگی دینی،  زندگی اخروی. انسان در زندگی دینی‌اش برای انجام احکام و اوامر الهی، نیاز  به یقینی دارد که در مسیر طاعت دچار شک و شبهه نشود ولی در این میان باید  توجه داشت که عدم دستیابی به یقین، احکام دینی را زیر سؤال نمی‌برد! علم و  یقین حقیقی در عصر حاضر تنها در دست امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) است. 

وظیفه آدمی از طرف خدا (به واسطه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) ) به روشنی قابل درک و فهم است و نیازی به جستجو ندارد.

سعادتمند حقیقی در زندگی اخروی، شیعه و محب امیرالمؤمنین(علیه السلام)  و اهل بیت(علیهم السلام) است و دشمن ایشان خاسر حقیقی است(هم در این دنیا و  هم در آخرت). خدا که خالق تمامی موجودات و انسانها می‌باشد، تنها بهشت را برای ما می‌خواهد؛ لازمه رسیدن به آن این است که انسان خود را بهشتی کند و سعی نماید در خود صفات بهشتیان را ایجاد کند.

باید این نکته را در ذهن همواره مرور کنیم که اگر انبیاء و اولیاء  الهی در راحتی و آسایش و در جایگاه قدرت بودند همه  مردم به آن‌ها گرایش  پیدا می‌کردند و دیگر امتحانی وجود نمی‌داشت.